يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۳ - ۱۶ ژانويه ۲۰۰۵

انديشه

ناصر مهاجر
درگذشت هری مگداف

  • هری مگداف، اقتصاد سياسی دان برجسته ى، روشنفكر ماركسيست، نويسندهی عصر امپرياليسم و ويراستار ماهنامه ى مانتلی ريويو، در صبح روز اول ژانويه ٢٠٠٦ در بستر بيماری، ميان حلقه اى از دوستانش در خانهی پسرش در برلينگتن آمريكا، چشم از جهان فروبست. او به هنگام مرگ ٩٢ سال داشت.
  • هنری ساموئل مگداف به سال ١٩١٣ چشم بر جهان مى گشايد؛ در برانكس نيويورك؛ در خانوادهای يهودی كه از روسيهی تزاری به ايلات متحده مهاجرت كرده بودند. پدرش نقاش ساختمان بود و از سواد چندانی برخوردار نبود. مناسبات اجتماعياش نيز بيشتر با جامعهی مهاجران يهوديی نيويورك بود.
  • ---------------------------------------

    گفتگو با پُل سوئيزی و هری مگداف
    برگردان به فارسی: ناصر مهاجر

  • پُل سوئيزی: پيش از هرچيز بايد بگويم که "سوسياليسم واقعاً موجود" سوسياليسم نبود. کوششی بود برای آفريدن سوسياليسم؛ واقعيتِ اين شکست هم از يک چشم‌انداز تاريخی درازمدت، شگفت‌آور نيست
  • من گمان می‌کنم موضوع سوسياليسم واقعاً موجود را بايد از يک چشم‌انداز تاريخی بسيار درازمدت نگاه کرد. ما گرايش داريم که فرايندهای اجتماعی‌ی در حال دگرگونی را در چهارچوب‌های خشک مورد نظر قرار دهيم و واژگان و تعاريف خشکی درباره‌شان به کار گيريم. تاريخ اما خشک نيست. هميشه هم در يک سير حرکت نمی‌کند؛ می‌تواند به پيش رود و به پس.



  • گفت‌وگو با کارل رَيموند پوپر
    سرچشمه‌های شناخت گوناگونند
    ترجمه خسرو ناقد

  • در ميان مصاحبه‌هايی که کارل پوپر در آخرين سال‌های حياتش انجام داد، گفت‌وگوی حاضر که يکی از خصوصی‌ترين آنهاست، کمتر شناخته شده است. اين گفت‌و‌شنود را هنرمند و عکاس سرشناس آلمانی، «هِرلينده کولبل» با پوپر صورت داد و در مجموعه‌ای منتشر کرد که در آن افزون بر انتشار گفت و گوهايی کوتاه با شخصيت‌های علمی و اجتماعی و فرهنگی و هنری، عکس‌های جالب نيز که خود از چهره‌ی آنان فراهم آورده بود، به چاپ رساند.



  • مقاله اى از رزا لوكزامبورگ به مناسبت ۱۵ ژانويه سالگرد قتل او
    سوسياليسم و كليسا
    ترجمه: آرش جلال منش

  • كليسا از سويى به تكفير سوسيال دموكرات ها پرداخته و از سوى ديگر به كارگران فرمان مى دهد تا صبورانه رنج كشند، يعنى صبورانه اجازه دهند تا سرمايه داران استثمارشان كنند. كليسا به سوسيال دموكرات ها حمله مى كند، كارگران را از «شورش» عليه اربابان منع مى كند و از آنها مى خواهد مطيع ستمگرى هاى حكومتى باشند كه مردم بى دفاع را مى كشد، ميليون ها كارگر را به كشتارگاه وحشيانه جنگ مى فرستد و به ايذاى كاتوليك ها، كاتوليك هاى روس و رافضى ها دست مى زند.



  • یکی از بزرگترین متفکران و مبارزان مارکسیست معاصر
    هاری مگداف درگذشت
    روبن مارکاریان

  • هاری مگداف اقتصاددان و متفکر بزرگ مارکسیست در روز اول ژانویه ٢٠٠٦‌دیده از جهان فرو بست. هاری مگداف ، در کنار پل باران، لئو هوبرمان، هاری براورمن و پل سوئیزی آخر ین فرد از نسل اول پایه‌گذاران و گردانندگان نشریه " مانتلی ریویو" بود.
  • او می‌گفت که من هرگز تصور نمی‌کردم که در طول حیاتم سوسیالیسم در آمریکا برقرار شود... کسی از من پرسید اگر تصور نمی کنی که سوسیالیسم در طول حیات تو برقرار شود چه انتظاری داری و چرا همچنان این گونه هستی؟ می‌گوید گفتم " نمی دانم ، من انتظار چیز ویژه‌ای ندارم. من همین طوری هستم. و نمی توانم طور دیگر باشم. اعتقاد دارم که چاره‌ای نیست جز آن که دنیای بهتری ممکن باشد".



  • سهراب مختاری
    تفاوت ميان روش مارکس و هگل

  • خواست این نوشته نگاهی به تفاوت روش «کارل مارکس» محبوب ترین اندیشمند هزاره دوم و روش فیلسوف ایده آلیست آلمانی «گئورگ ویلهلم فریدریش هگل» است.خود مارکس در ۱۵ ژانويه ۱۸۵۸ در نامه به «فريدریش انگلس» می نویسد: «اگر زمانی برای چنین کاری فرارسد، حوصله زیادی دارم که دو یا سه صفحه، روش عقلانیی که هگل کشف کرده و همزمان آن را به عرفان آلوده است را در دسترس فهم عموم قرار دهم.»



  • سهیل آصفی
    در باب تفکر انتقادی هربرت مارکوزه

  • مارکوزه به ضرورت تغییر ساخت مناسبات تولیدی و اجتماعی جامعه پرداخته و ضمن پافشاری بر ضرورت بر چیده شدن ساز و کار نظام سرمایه داری اینگونه از واژه" آزادی" که فصل مشترک پررنگ اندیشه و آثار اوست یاد می کند « در جامع پیشرفته سرمایه داری که فقر مطلق و افزایش یابنده به طور نسبی حل شده است هدف انقلاب یافتن هستی است که به راستی در خور انسان باشد. بنا کردن شکلی تماما تازه از زندگی!..» مارکوزه در برابر امواج گسترده نظریات فکرسازان نظام سرمایه تاکید می کند که مارکسیسم یک نظام بسته فکری نیست و تصریح می کند که عینیت و یا اعتبار عام آن همان اعتبار و عینیت تاریخ است.«مارکسیسم خود در تاریخ نیرویی موثر است و در آن تعقییر می کند،بی آنکه مفهوم خود را رها کند...»



  • کارل مارکس
    مجازات اعدام
    ترجمه از اشرف دهقانی

  • اگر به طور کلی غیر ممکن نباشد، بسیار مشکل است که اصلی را بنا نهاد که بر مبنای آن عدالت و انتظاری که از اعدام در نظر است بتواند ایجاد گردد. مجازات عموماً به عنوان وسیله ای برای اصلاح و یا ارعاب دیگران تعریف شده است. اما شما چه حقی دارید که مرا جهت اصلاح و یا ارعاب دیگران تنبیه کنید. علاوه بر این، تاریخ وجود دارد- چیزی به نام آمار موجود است که با ارائه کاملترین شواهد ثابت می کنند که از زمان "قابیل" دنیا به وسیله مجازات نه ارعاب شده و نه اصلاح. درست برعکس.



  • تغييرات اجتماعی از منظر کنونی
    مصاحبه نوام چامسکی با استون دورل

  • تغییرات هیچگاه در خط منظمی پیش نمی روند، بلکه در برخی از جوانب این تغییرات پیشرونده است و در برخی جوانب دیگر این تغییرات عقب گرد را نشان می دهند. برای اینکه بخش مثبت را نشان دهیم: یعنی جائی که جامعه متمدن بصورت عام مطرح است، پیشرفت های واقعی در جدول تغییرات دیده می شوند که می توان همواره در بخش های بسیاری مشاهده نمود.

  • برگردان ناهید جعفرپور



    د. دوتن
    مارکس و انگلس و مساله دمکراسی
    ترجمه : ح . ریاحی

    (بخش اول) (بخش دوم) (قسمت آخر )
  • پیشروی کند دمکراتیزه کردن درقرن نوزدهم امکانات نظریه پردازان دمکرات را محدود می کرد. درشرایطی که حاکمیت اکثریت هنوزبه یک واقعیت تبدیل نشده بود، عادلانه نیست که اندیشمندان را به خاطر اینکه نتوانستند به کنه نارسایی های این اصل پی ببرند نقد کنیم. افزون بر این، مارکس وانگلس تجربه تکان دهنده استالینیسم که نسل بعدی سوسیالیست ها را به مسایل مربوط به قدرت سیاسی حساسترکرد را ازسرنگذرانده بودند. بادرنظرگرفتن همه این عوامل درخورتوجه است که مارکس وانگلس علیرغم نارسایی هایی هنوز هم می توانند به بحث های مربوط به مفهوم دمکراسی یاری رسانند.



  • گفتگوي مارکس و باکونين درباره ي آنارشيسم

  • در تاريخ سوم نوامبر 1864، کارل مارکس و ميخائيل باکونين براي آخرين بار در لندن ملاقات کردند . اين ملاقات و گفتگوهاي آن دو در منزل باکونين صورت گرفت . باکونين رهبر شناخته شده ي آشوبگرايان يا آنارشيست ها ي روسيه براي ديدار کوتاهي به لندن آمده بود و مارکس نيز در همين شهر به حالت تبعيد به سر مي برد. اين دو بيست سال بود که با يکديگر آشنا بودند ولي دوستي آنان چندان پايدار نبود و محتاطانه رفتار مي کردند و رقابتي نيز براي رهبري بين الملل کارگران بين آن دو در گرفته بود . طرفداران مارکس اغلب در شمال و هواداران باکونين در جنوب اروپا بودند . با آنکه نظريات آنها درباره ي سوسياليزم کاملا با يکديگر متفاوت بود ، معذالک هر کدام ديگري را متحد بلقوه اي در نبرد بر عليه بورژوازي تلقي مي کرد. در مواردي آن دو دشمن خوني يکديگر بودند ولي از نظر هر دو، ملاقاتشان در لندن موفقيت آميز بود .



  • د.ساتير
    اسرار مگو
    افوريسمهاي روانکاوي/فلسفي

    (۲) (۳) (۴) (۵) (۶)
  • - در ستايش توبه خندان: توبه کردن وقتي زيباست که تنها براي ان باشد، بهتر از زندگي و لحظه استفاده کنيم و يا با اعتراف به خطايي به تجربه و دانايي نو، يا نگاهي نو در رابطه با ديگري دست يابيم. توبه نبايد باري بر دوش باشد، بلکه توبه از خطايي و احساس درد و گناه ناشي از ان خطا بايد در خدمت شما باشد و شما را وادار کند بيشتر قدر لحظه و زندگيتان را بدانيد و با تجربه خطايتان انرا نيز زيباتر سازيد. ..



  • نصرت شاد
    قسم آزاديخوهي روي تپه گنجشك ها !
    ( با ادبيات كلاسيك جهان هم آشنا شويم )

  • هرتسن،مبارز مهاجري بود كه بين : ادبيات،فلسفه، و ژورناليسم ،مدام سنگر عوض ميكرد.اودر دوران دانشجويي كتابي با عنوان “ تجزيه و تحليل سيستم خورشيدي كپرنيك “ نوشت.هرتسن درسال 1842 دو اثر فلسفي خوديعني: “ سطحي گري درعلم“ و “ نامه هايي پيرامون تحقيق در طبيعت“را بپايان رساند.اين دو كتاب ،برآورد اشتغال او با علوم طبيعي و فلسفه هگل بودند.وي به انتقاد از ذهني و الهامي بودن فلسفه رمانتيك هاي آندوره نيز پرداخت



  • مقاله ای از آنتونيو گرامشی
    پيدايش روشنفكران
    ترجمه: صالح نجفی

  • مسئله تكوين قشر اجتماعی تازه ای از روشنفكران به معنای توسعه و بسط نقادانه آن فعاليت فكری است كه در هر يك از افراد جامعه به درجاتی وجود دارد و در گام نخست اينكه تا چه پايه آن را شكوفا گردانده چندان اهميت ندارد، مهم اين است كه با انكشاف آن و پروبال دادن بدان رابطه كار فكری و كار جسمانی به تعادلی تازه می رسد و كمك می كند تا خودِ كار عضلانی - عصبی، كه خود جزيی از فعاليت كارورزانه همگانی است و پيوسته در كار نوكردنِ عالم طبيعی و اجتماعی است، به صورت شالوده برداشتی تازه و يكپارچه از جان درآيد.



  • پل ريکور
    تنهايي ِ اومانيست ژرف نگر
    ترجمه ويدا فرهودي

  • واقعيت متاسفانه حکايت از وجود يک تناقض مي کند :در فلسفه ، که هدف نهايي اش از زمان سقراط تا به امروز،انديشيدن به وسيله ي خويش است،بدور ماندن طولاني ازجزم هاي غالب،انديشه هاي روشنفکرانه ي مسيحي و جريان هاي فکري حاکم بر دوران ، خوشايند به نظر نمي رسد. کسي که درطبقه بندي معمول جاي نگيرد ،ممکن است به حاشيه رانده شود. به ويژه هنگامي که- چنان که در مورد پل ريکور مشاهده مي شود- اين عدم پذيرش،از اراده ي خنثي سازي فريب هاي آسان انديشه هايي نشأت گرفته باشد که خود را"راديکال" مي دانند؛ اراده خنثي سازي به منظور برتري دادن به تجزيه و تحليل هايي دقيق و مبتني بر گفتمان با بزرگترين نظريه هاي گذشته و حال.



  • سارا ارمني
    وداع با فلسفه ، وداع با اسلحه !

  • هر از گاهي گروه كوچكي از روشنفكران مرفه با تكيه بر نيهيليسم بورژوايي سر به شورشي مرگ آور زده و پايان فلسفه درغرب را اعلان ميكنند، يا نقش تفكر و انديشه اجتمايي براي نجات بشررا انكارنموده وزير سئوال ميبرند.گرچه در هرشاخه اي ازعلوم ويا هنر، از صراط مستقيم خارج شدن و از موضع مدرن ويا آوانگارد ادعاي بكري نمودن، شجاعانه وقابل تحسين است. چه زبانهاي سرخي كه درگذشته سر سبز خودرا به اين دليل از دست ندادند. براي همه آنها طلب آمرزش و مغفرت بنماييم!



  • ع سلطاني دشت بزرگ
    سيسرو ، اولين قرباني جمهوري خواه ؟

  • سيسرو هيچگاه خودرا فيلسوف مستقل ونوآوري نناميد.چون آثار التقاطي اش مخلوطي ازفيلسوفان يوناني مانند افلاتون،پوزيد و غيره هستند.اوبافروتني ميگفت، من فقط از روي دست پيشاهنگان انديشه رونويسي كردم و گاهي واژهها و مفاهيمي به آنها افزودم.به نظر او شناخت فلسفي بايد براي تنبيه فرصت طلبان وبدكاران و تشويق صادقين و نيكوكاران باشد



  • ع سلطاني دشت بزرگ
    فيلسوف تراشكار، و سوء قصد فيزيكي بنيادگرايان

  • اسپينوزا شناخت رامقدمه آزادي ميدانست وميگفت اخلاق بايد به ما بياموزد كه پا روي انگشت همنوعمان نگذاريم. او 24 ساله بود كه بدليل فشار و سوء قصد متعصبين به شهرديگري فرار نمود.درآنجا چنان گوشه عزلت گزيد كه گاهي ماهها محل خانه و يا كارش را ترك نميكرد. و براثر فقر، در روز فقط قدري تنباكوي چپق در اختيار داشت.



  • يورگن هابرماس:
    انگيزه های تفكر مابعد متافيزيك
    ترجمه: مهدي استعدادي شاد

  • در کنار جريان ارسطويي، آن جريانهايي را متافيزيكي مي¬نامم كه از افكار افلاتون و ايده اليسم فلسفي سرچشمه مي¬گيرند. اين جريانها سپس در آثار فلوطين و نئوافلاتونيان، آگوستين و توماس كوزانوي و پيكو دميراندلا، دكارت و اسپينوزا، لايپنيز، كانت و فيخته شلينگ و هگل تداوم داشته¬اند. در صف مقابل اينان، ماترياليسم عهد عتيقي، شك گرايي نوميناليستهاي اواخر قرون وسطا و تجربه گرايي تاريخ مدرن بوده است. جريانهايي كه بايستي زير عنوان جنبشهاي ضد متافيزيكي نامگذاري شوند. گرچه اينان هم در همان چارچوب امكانات نظري تفكر متافيزيكي باقي ماندند. چندگونگي منابع نظري متافيزيك را زير يك عنوان مشخص مي توان گرد آورد. اکنون به خاطر وجود فاصله¬ي نگرش مي¬شود گفت که آنها همگي داراي سه مشخصه ي نظري هستند.



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    غرب فيلسوفان اش را نمي شناسد


    لايبنيتس تاثير مهمي روي فلسفه كلاسيك آلمان گذاشت.اويكي از روشنفكران جهانوطن است كه كوشيد باكمك يك زبان عمومي و جهاني كردن علم منطق،مسايل جهان را عقلگرايانه حل كند.اوبراساس يك روش فلسفي خردگرايانه در سنت ايده آليستي ارسطو بحث مينمود و كوشيد با منطق هندسي، صحت منطق ارسطويي را كه دكارت و اسپينوزا كنارگذاشته بودند،ثابت كند. لايبنيتس مانند عقلگرايان فرانسوي،اساس شناخت را در رياضيات جويا شد ولي سرانجام به متافيزيك بازگشت



    سارتر و آرون
    سرنوشت هايي در تلاقي با يکديگر
    رافائل آنتووِن
    ترجمه ويدا فرهودي

  • سارتر و آرون، اين دو نويسنده ي فرانسوي، هردو از قرن بيستم عبور کردند و با درخشش، درايت و گاه اشتباه هايشان بر آن اثر گذار بودند. با توجه به انديشه ها ، رفتار ها و آثار ژان پل سارتر و ريمون آرون، مي بينيم که با دو نگاه متفاوت بر جهان روبرو هستيم ، دونگاه ِ در تلاقي: دو شاهد متعهد دوران خويش. در اين نوشته،به اجمال، به موضعگيري ها و فلسفه ي اين دو مي پردازيم.



  • سارا ارمني
    نامه هاي دختري به مادرش
    ( گام هاي فلسفي همسايه باستاني )

  • اگرفلسفه در زبان يوناني به معني عشق به دانش است، امروزه ميتوان گفت كه اين عشق به ازدواج كشيد و اين زندگي زناشويي تا زمان حال تنها ازدواج موفق و مداوم درغرب بوده. چيني ها گويا هزار سال پيش از يونان باستان سراخ فلسفه رفتند.



  • نصرت شاد
    فيلسوف و نياز به شك منطقي

  • دكارت در فلسفه يك دوئاليست يعني طرفدار فلسفه ثنويت بود.اوانسان راتركيبي از جسم و روح ميدانست.حتا امروزه گروهي از فيلسوفان و دانشمندان علوم طبيعي درحال بحث روي فلسفه دوئاليسم هستند.ثنويت گرايي هميشه مورد توجه فلسفه ايده آليستي بوده .دكارت درقرن 17 كوشيد تا فلسفه جديد را به يك سيستم فلسفي جهانشمول تبديل كند.فلسفه جديد در اوايل عصر رنسانس شروع شد و نه تنها خدمت مهمي به خود بلكه وسيله اي براي دخالت در قدرت اجتمايي شد.



  • د.ساتير
    انسان بسان تاخوردگي زمان

  • ما تنها اغازگران اين نسل تازه غولان زميني، خالقان خندان و دگرديسان جاودانه هستيم که مرتب خويش و جهانشان را مي افرينند و بازميافرينند، تا به اوج شکوه زمين، عشق و خرد دست يابند. باري ما نخستزادگانيم. اين ضرورت ما و سرنوشت ما بود و نه خواست من و يا ما، زيرا ما تاخوردگان زمانه خويشيم و تبلور جهان خويش.ما تنها به ضرورت خويش تن داديم و از خويش نگريختيم، اين ازادي و انتخاب ما بود. ما تنها ان شديم که هستيم،



  • خدا و سياست
    گزينش وترجمه ويدا فرهودي

  • مي گفتند خداوند از مدرنيته و خرد گرايي ِ حاصل از آن، شکست خورده و در حال احتضار است! اما اشتباه مي کردند: او گويا ،چندي روي نهان ساخته بود تا در پي ِ آن بر سياره مان سلطه ي بيشتري بيابد. همه جا، وراي مرزها، فرهنگ ها و مليت ها، دين با پيچيدگي کمتر اما مبارزه جويانه ترچهره مي نماياند. ميهن پرستي زير عنوانش شعله ور مي شود. در لوايش، سربازان نوين اسلام و پروتستان هاي انجيلي به فتح جان انسان ها به گونه اي روشمند مي پردازند : نيک و بد، رستگاري و گناه ... [انگار] نوعي اخلاق نوين بر جان ها چيره شده و در چرخه ي دموکراسي ، با در هم آميختن امور آسماني و سياسي ،مداخله مي کند.



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    جايزه نوبل براي فلسفه ازدواج !

  • راسل نماينده يك نظريه شناخت شكاكانه،تجزيه گرايي منطقي پوزيويتيستي و متفكر ليبرال بورژوا ،با ايدههاي انساندوستانه آبستراكت بود كه ايدههاي صلحجويانه و سوسياليستي سازشكارانه را تبليغ مينمود و مخالف با بمب اتم، جانبدار خلع سلاح و دشمن سرسخت جنايت جنگي آمريكا در ويتنام بود.او پايه گذار فلسفه آناليزي منطقي است كه امروزه دركشورهاي انگليسي زبان در دانشگاهها تدريس ميشود.



  • سهراب ملا آواره
    فلسفه روشنگري يا مرگ در انظار عمومي

  • درروزهاي اخير، رسانه اي و نمايشي كردن مراسم خاكسپاري پاپ پاول دوم،باعث شد كه يكي از شركت كنندگان ميزگردي تلويزيوني،بااشاره به شركت نمودن حدود چهارميليون “زوار“ مسيحي دراين مراسم ادعا كند كه دوره روشنگري درغرب تاكنون نتوانسته به تمام اهداف خودبرسد. گرچه مهمترين شعارعصرروشنگري،جدايي دين ازدولت ومبارزه با خرافات ديني بودونه نابودي وحذف دين.مثلا ولتير خود متفكري مذهبي بود، با اينهمه مي گفت : براي تفكر شجاع باشيد ! فلسفه روشنگري، فلسفه عمل اجتمايي بود و انقلاب يعني عملي كردن فلسفه روشنگري



  • آتوسا سلطانزاده
    آشنايي اجباري با يك فيلسوف
    ( فلسفه و دانش ناداني )

  • كوئسي مي گفت، بدون تك تك ماها، وجود خدا غيرممكن است. شكستهاي عملي او براي اصلاح سازمانهاي كليسايي باعث شد كه او دوباره سراغ فلسفه و تئوري برود. موضوع مبارزه او در رابطه با تقسيم قدرت پاپ ها بود، يعني بحث ها و سئوالاتي كه حتا امروزه كليساي كاتوليك را بخود مشغول كرده اند.
  • از جمله آثار او : دانش ناداني – پيرامون توافق و اتحاد عمومي – احتمالات و حدسيات – هستند



  • ژان پل سارتر
    انساني آزاد، در معرض طوفان تاريخ
    ميشل کونتا
    ترجمه ويدا فرهودي

  • دوستان دوران جواني او را "مرد کوچک" مي ناميدند شايد براي آن که مي دانستند با خود شرط کرده که مردي بزرگ شود. خودش، از وقتي که تنها به خود متکي شد، ديگر ترديدي در اين امر نداشت. ريمون آرون"(1) اعتماد به نفسش را به خاطر آورده و تحسين مي کرد :" در حد کانت يا هگل؟! چرا که نه؟ همکلاسي هايش از خود مي پرسيدند که او يا يار جدانشدني اش "نيزان"(2)، کدام يک در وهله ي نخست به شهرت خواهند رسيد و نام آوري کدام يک ماندگار خواهد بود؟" به باور آرون، سارتر در فلسفه و" نيزان" در ادبيات، مي توانستند به چنين مرتبه اي برسند.



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    اعتراض فلسفي به بت هاي سرمايه داري

  • هنري برگسن ، برنده جايزه نوبل براي ادبيات، نظريه پرداز “ فلسفه زندگي “ نيز است. به نظر او زندگي انسان غربي قرباني عواقب دوره مدرنيته گرديده. او از جمله نتايج منفي عصر مدرنيته را : استعمارگري كشورهاي اروپايي ، استثمار زحمتكشان ، آلوده گي محيط زيست ، ازخودبيگانگي و فردگرايي انسان، تهديد جنگهاي جهاني، دنباله روي كوركورانه از علم و صنعت، ماده گرايي سودجويانه ، ناسيوناليسم و غيره ميداند. يعني زندگي انسان از نظر ذهني با فلسفه – و از نظر عيني با هستي، بيگانه و دشمن شده است.



  • انديشه بايد دست به نبرد عليه فريب نحوه هاي بيان بزند
    لودويک ويتگنشتاين
    بخش دوم و پاياني
    ترجمه ويدا فرهودي

  • به نظر مي رسد که ويتگنشتاين بر اين باور بوده است. در ده سال اخير، پس از باز يافتن "دفتر ها"يش(6) که در کمبريج و سکولدن يا در کلبه ي نروژش نوشته بود (و مفقود شده بودند)، بهتر مي توان او را درک کرد. در اين نوشته ها با مردي مواجه مي شويم که به ساختن قطعات موسيقي علاقه دارد، مي هراسد که ديوانگي بر او چيره شود و معتقد است که فلسفه تنها داراي توان اندکي براي" آرام کردن ذهن دررويارويي با پرسش هاي بي معنا"است. اين ويتگنشتاين، جستجوگري دائم است و در تنهايي. او به دنبال خدا است و کسي را نمي يابد، و البته در اين راه روشي کم نظير دارد... " روحي که ، برهنه تر از يک روح ديگر، مسير نيستي تا دوزخ را با عبور از جهان طي مي کند، بيش از روح ملبس به لباسي فاخر بر جهان تاثير مي گذارد".



  • نصرت شاد
    آخرين فيلسوفان ماقبل كامپيوتري
    ( و جنبش دانشجويي غرب )

  • صاحبنظران چپ در مورد تئوري انتقادي مكتب فرانكفورت نوشتند : جرياني اجتمايي-انتقادي در فلسفه و جامعه شناسي بورژوازي، داراي تئوري ايده آليستي ،كه تركيبي از ديالكتيك هگل گرايي چپ انقلابي با مشخصاتي از روانكاوي فرويدي و مكتب اصالت وجود اگزيستنسياليستي است.با اينهمه هدف آن،تجزيه و تحليل و نقد جامعه با كمك تئوري انتقادي است وبا تكيه بر نظرات هوركهايمر و خلاف تئوري ماركس، نقش تاريخي خاصي براي پرولتاريا قائل نيست.



  • د.ساتير
    اسرار مگو
    افوريسمها و نگرشهاي روانکاوي/فلسفي

  • . انچه زماني ضعف ما پنداشته ميشد، امروز ميدانيم قدرت ما بود و شور زندگيمان. اينگونه امروز نيز مايي که حداقل ده سالي در اين بحران گذرانديم و يا مثل قوم يهود بيست سالي را در کوير گذرانديم تا بالغ بشيم، از تمامي انسانهاي تاکنون والاتر و برتريم. انها بايد سالها در بحران طي کنند، تا به ما برسند و تازه به بحران ما دچار نخواهند شد، زيرا ما نخستزادگان بوديم و اکنون راه را براي انها اسانتر کرده ايم، اما از انرو نيز پيروزيشان در عين بزرگي در برابر پيروزي ما نخستزادگان کوچکتر خواهد بود



  • لودويک ويتگنشتاين مردي که مي خواست انديشه را پاکيزه کند
    ترجمه ويدا فرهودي

  • لودويک ويتگنشتاين(1) يکي از بزرگترين فيلسوفان قرن بيستم است که تا سي سال پيش ناشناخته بود اما اما امروزه ديگر نمي توان اورا از نظر دور داشت. چرا که اين انسان شگفتي آفرين روش نويني براي تفکر آفريد.



  • آتوسا سلطانزاده
    فلسفه يا نزديك شدن احساسات فيمينيستي ؟.
  • اصلا چرا انسان دست به فلسفه بافي ميزند، آيا مطالعه فلسفه واقعا سبب عدالت و آزادي ميشود، اصلا انسان چقدر به فلسفه نياز دارد، آيا پرسش فلسفي آنطور كه سقراط ميگفت، كمكي است به زايمان حقيقت،نظر فيلسوفان درباره فلسفه چيست، تعريف فلسفه چيست؟ آيا آن شباهتي به علم دارد، آيا ما بايد برخوردي طبقاتي يا قضاوتي غيرطبقاتي نسبت به رشته فلسفه بنماييم، آيا فلسفه بقول غربيها يك رشته دمكراتيك است يا استبدادي؟، فلسفه، تحصيل درباره يك دوره است يا كوشش براي تغيير آن؟. آرزو و روياي قديمي فيلسوفان چه بود؟. آيا زندگي فيلسوف واقعي حتا امروزه در خطر است؟.



  • آتوسا سلطانزاده
    فيلسوف ، نااميدي و بدبيني روشنفكري

  • آرتور شوپنهاور اولين متفكري است كه نوشت، نه عقل بلكه اراده ،مسير زندگي انسان را تعيين ميكند.منظور او يك اراده عيني و منطقي نيست بلكه اراده اي كور وغيرآگاهانه ميباشد. او ميگويد تقاضاهاي اراده باعث نارضايي ميشود، چون زماني انسان چيزي را ميخواهد كه راضي نباشد. به نظر او اراده را نمي توان خردمندانه توضيح داد و آن تحت تاثير هيچ قانون طبيعي نيست



  • درباره ابوريحان بيرونى
    بيرونى طبيعت گرا و عقل گرا
    قاسم آخته

  • ابوريحان چهره عقل گرايی است كه تاريخ اسلام نظير آن را به خود نديده به همين علت در ميان انديشمندان مكتب اصالت عقل Rationalism و يا مكتب عصر روشنگری اروپا در قرون شانزده تا هجده اروپا دارای جايگاه و مقام درخور توجهی است. در علم رياضيات نابغه عصر خود و در تاريخ اروپای جديد (قرن پانزدهم تا نوزدهم) و همزمان با دوران تجديد حيات علمی و تاريخی (رنسانس) مورخان و پژوهشگران غرب و شرق بسياری از اطلاعات و منابع تحقيقاتی خود را مديون ابوريحان به خصوص در فصل تحقيق پيرامون فرهنگ اقوام و ملل هند و يونان هستند.



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    فيلسوف روشنگر با هاون خردل ها

  • كانت براي فلسفه ستونهاي نوي ساخت. او اولين فيلسوفي است كه براي تشكيل جهان دلايل طبيعي را عمده كرد و نه حدسيات آسماني را. كانت كوشيد جوابي براي پرسش “ روشنگري چيست ؟“ بيابد. او همچون نيچه، آسياباني شد كه به نابودي قسمت مهم افكار وعقايد گذشته درفرهنگ قرون وسطايي غرب پرداخت. كانت چون سنكا مي گفت ، انسان نبايد مانند گوسفند دنبال گله راه بيفتد.اواولين متفكري است كه به شرح جهان از طريق متافيزيك شك نمود.فلسفه اوفلسفه انتقادي است كه تحولي راديكال ومهم درتاريخ فلسفه غرب را باعث گرديد



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    فلسفه دولت فيلسوف دولتي!

  • دو مشخصه مهم فلسفه هگل؛ متد ديالكتيكي و وابستگي تاريخي آن هستند. هگل ميگفت ؛هنر- دين – فلسفه هركدام با ابزاري جوياي حقيقت خاص وموعود خودهستند.به نظر هگل ديالكتيك ،هستي ناآرام است كه هميشه بسوي كيفيتي عاليتر درحال حركت است. او دولت را آخرين شكل سازمان اجتمايي و كاملترين نوع آن ميدانست. هگل در طول تاريخ انديشه از سه نوع دولت نام ميبرد؛ دولت مستبد شرقي- آسيايي كه فقط حاكمان درآن آزاد هستند، دولت رومي-يوناني باستان كه فقط شهروندان اشرافي و برده داران درآن آزاد بودند و دولت مسيحي-اروپايي كه بايد در آن تمام انسانها آزاد گردند.



  • ع . سلطاني دشت بزرگ
    فلسفه و شاهراه هاي گمراهي !

  • اگربه فهرست مطالب چند كتاب تاريخ فلسفه نگاهي بيندازيم،خواهيم ديد كه آنها يابراساس بيوگرافي وزندگي فيلسوفان تنظيم شده اند يابرپايه مرحله هاي مختلف تاريخ انديشه فلسفي و يا براساي موضوعات و مقوله هاي فلسفي كه در طول سيرانديشه مورد بحث و تعريف قرار گرفته اند.



  • سارا ارمني
    انقلابيون شورشگر و ما بازمانده گان!

  • ماكس استيرنر؛ اسم مستعار يك آنارشيست آلماني است.او مينويسد هردولتي نوعي ازروابط آقايي وحكومت است ،وهرگونه آزادي انسان را محدودكند،محكوم بايدگردد.اگردرجامعه اي ،ثروتمند يافت شود،بايد تقصيررابه گردن فقرا انداخت كه ترتيب آنهارانميدهند. به نظراومسئله آدم آنارشيست نه الهي است،نه انساني،نه خصوصي،نه اجتمايي و نه خودآزاري، بلكه فردي و شخصي است



  • کانت چه مي گويد؟
    (بخش سوم)
    انقلاب در فلسفه
    ژان مونتونو
    ترجمه ويدا فرهودي

  • کانت با انتشار "نقد عقل محض"، يکي از مهم ترين انقلاب ها را در تاريخ فلسفه ي مدرن ، جامه ي عمل مي پوشانـَد. اين شراب تازه اي که در خمره هاي کهنه ي دانشگاه هاي آلمان سرازير مي شود، چيست؟ سرشت اين انقلاب چيست که براي فيلسوف ما - که با جديت به علم و فلسفه مي نگريست و داراي عادت هايي منظم و آرام در زندگي بود- اعتباري را به وجود آورد که اکنون دويست ساله شده است؟



  • سارا ارمنی
    فلسفه – و مزاحمت هاي الهيات

  • اميداست بااشاره به فلسفه سده هاي ميانه دراينجا،تبليغي براي ايده آليسم و متافيزيك وعالم هپروت نشود.چون آنها به انداه كافي در زمين و ميان كهكشانها؛ سمينار،سايت،كنفرانس،سيمپوزيوم،رايانه،دورنگار،دانشگاه،حزب،سازمان،انجمن،محفل،مجله،بنگاه نشر، كتابفروشي و ساير وسايل ضاله لازم رادراختيار دارند



  • سارا ارمنی
    فراز و فرود فيلسوف روشنگر

  • فيخته باتكيه برنظرات روسو و آگاهي هاي ناشي از انقلاب فرانسه مينويسد،وظيفه هردولتي است كه در درازمدت وجود دولتها رادرآينده غيرضروري نمايد تاانسان به آزادي دلخواه برسد. طبق تعريف او،جامعه جايي است كه انسانها رابطه اي خردمندانه بايكديگر داشته باشند. امروزه مورخين فلسفه، فيخته رايكي از نمايندگان مهم ايده آليسم و فلسفه كلاسيك آلمان ميدانند. فيخته تاثير مهمي روي دوفيلسوف ديگر يعني شلينگ و هگل بجا گذاشت. فلسفه ذهني هگل و نظريه تربيت انسان نوين و طراز اول ماركس رانيز ناشي از آثار فيخته ميدانند.او مينويسد، اساس فلسفه يا برپايه دگماتيسم يا براساس ايده آليسم است و او به جانبداري از ايده آليسم موضعگيري نمود.اهل نظر،شكايت واعلان جرم عليه فيخته درآنزمان رامانند شكايت از سقراط در دوره باستان، شكايت از فلسفه بطور عموم ميدانند.



  • کانت چه مي گويد؟
    (بخش دوم)
    زندگي روزمره ي يک فيلسوف

    ژان بلـَن
    ساعت شهر ِ کونيگزبرگ
    گزينش وترجمه ويدا فرهودي
  • امانوئل کانت ِ مجرد، وسواسي و موشکاف، گرچه زندگي اش را،به گونه اي دقيقاً تنظيم شده، وقف کار کرده بود...اما نوبت لذت را نيز فراموش نمي کرد



  • سارا ارمني
    فيلسوف ، و خدا حافظي با ديروز

  • ماركس بعدازسالها حمله و گريز، تبعيد و مهاجرت در شهرهاي مختلف در پاريس با انگلس ، يكي از جوانمردان تاريخ مبارزه فكري و عملي ، آشنا شد. آنها باهم جزوه مبارزاتي بنام “ مانيفست حزب كمونيست “ را منتشر نمودند. مانيفست كمونيست ، همچون كتاب انجيل مقدس، براي سوسياليسم ماترياليستي شد. درباره كتاب فوق گفته ميشود كه تاكنون در هيچ كتابي اينهمه عشق و تنفر ، تنگاتنگ ودركنار هم در رابطه با انسانها و آرزوها مطرح نشده اند.انگلس غير از استفاده از سرمايه پدري ،براي حمايت از فعاليتهاي ماركس ، گاهي مجبور شد خود به كارهاي جسمي دست بزند تا ماركس بتواند با خاطري غيرمغشوش اثرش را در باره “ فلسفه انقلاب جهاني “ بنويسد.



  • موشكافی نظری در مفهوم دموكراسی
    چند پرسش از دموكراسی
    آلن باديو
    ترجمه :صالح نجفی- روزنامه شرق

  • نيچه همچون معلم فلسفي اش يعني شوپنهاور،نيروي حركت تاريخ رادر اراده انسان ميديد ونه در خردگرايي. او اراده گرايي شوپنهاور را برعقل گرايي كانت-هگل-سقراط ترجيح ميداد. نيچه همچون هراكليت و شوپنهاور دامه دهنده فلسفه روشنگري درغرب شد.اواز خويشاوندان فلسفه اي موسوم به فلسفه زندگي برگسن نيز ميباشد. نيچه بالحني اغراق آميز مينويسد، فيلسوفان خردورزي مانند : سقراط-كانت-هگل موجب آسيب مغزي وعقدههاي بشرشدند، و در تحسين از فلسفه شوپنهاور ميگويد، درآثار او : بيماري و درمان- غم تبعيد و پناهگاه – جهنم و بهشت، درخدمت خواننده تيزهوش هستند.

  • ادامه انديشه..