يکشنبه ۲۷ دی ۱۳۸۳ - ۱۶ ژانويه ۲۰۰۵

 

فراز و فرود فيلسوف روشنگر

  • فيخته باتكيه برنظرات روسو و آگاهي هاي ناشي از انقلاب فرانسه مينويسد،وظيفه هردولتي است كه در درازمدت وجود دولتها رادرآينده غيرضروري نمايد تاانسان به آزادي دلخواه برسد. طبق تعريف او،جامعه جايي است كه انسانها رابطه اي خردمندانه بايكديگر داشته باشند. امروزه مورخين فلسفه، فيخته رايكي از نمايندگان مهم ايده آليسم و فلسفه كلاسيك آلمان ميدانند. فيخته تاثير مهمي روي دوفيلسوف ديگر يعني شلينگ و هگل بجا گذاشت. فلسفه ذهني هگل و نظريه تربيت انسان نوين و طراز اول ماركس رانيز ناشي از آثار فيخته ميدانند.او مينويسد، اساس فلسفه يا برپايه دگماتيسم يا براساس ايده آليسم است و او به جانبداري از ايده آليسم موضعگيري نمود.اهل نظر،شكايت واعلان جرم عليه فيخته درآنزمان رامانند شكايت از سقراط در دوره باستان، شكايت از فلسفه بطور عموم ميدانند.

 

سارا ارمنی

    asar@noavar.com                        

 

نام كامل فيخته ، فيلسوف آلماني . بزبان شيرين فارسي ، ميتوانست “ يحيي خدادوست - درختكاجي “ باشد.

يوهان گوتليب - فيخته (1814-1762) در خانواده اي فقير بديا آمد.دواتفاق عجيب موجب شدند كه او عاشقانه سراغ فلسفه برود. يكي اينكه اوبدليل فقر خانوادگي درسنين نوجواني غازچران يك زميندار كلان بود. دريك روز تعطيلي كه ارباب دير به مراسم كليسا رسيده ومشوش شده بود.فيخته نوجوان توانست باكمك حافظه قوي خود چندين آيه و سوره از كتاب مقدس انجيل را برايش زمزمه كند.ارباب كه استعداد كودك چوپان را ديد،تصميم گرفت تاباهزينه خوداورابه مدرسه شبانه روزي بفرستد كه آنزمان درآن نوباوگان اشراف، خان و مالك و اميران ارتش و روحاني،به تحصيل ميپرداختند. غيرازاين امكان بزرگ، به روايت ازخود فيخته ، اتفاق ديگر اينكه؛ او روزي باكتابي از كانت آشنا گرديد وتصميم گرفت تادنبال فلسفه بيفتد. فيخته ادامه تحصيل علم الهيات دردانشگاه رانيز ناتمام گذاشت وبه مطالعه كتب فلسفي پرداخت.

موفقيت بعدي فلسفي فيخته به آن حد رسيد كه درپايان قرن 18 حق الزحمه كتابهاي اوبيشتر از گوته و شيلر شد. اوبراي اولين بار نيز درآنزمان يك مجله براي آموزش زنان را پايه گذاري كرد. فيخته درطول عمركوتاه روشنگرانه اش فراز و فرود عجيبي را پشت سرگذاشت.درجواني،اويكي از مدافعين آتشين انقلاب فرانسه بودوبه انتقادازحاكمان و فئودالهاي زرورگوي آندوره پرداخت.اومينويسد،براي شناخت هركس بايد به فلسفه اش توجه كرد، چون فلسفه هرشخصي نشانه اي از آگاهي،شخصيت،تربيت،شرايط اجتمايي اودارد.فيخته دليل وسرچشمه آزادي انسان را، ضرورت آن ميدانست و ميگفت، انسان،خود سازنده تاريخ است. به نظر مورخين چپ فلسفه، درجهانبيني فيخته جوان، ميتوان عناصر آته ايستي با روشي جدلي يافت. فيخته پيام خودرا، شورش آزادي نام داد.اوبه نقل ازيكي از شاگردانش نوشت كه هيچ دين مستقلي وجود ندارد، چون تمام اديان فقط درسهاي اخلاقي هستند. فيخته خواهان عقل وخرد عملي وتجربي بود و اولين بار به طرح يك دولت سوسياليستي آرماني پرداخت كه درآن دولت بايد وظيفه هدايت اقتصاد وتجارت رابدست گيرد. او سالها معلم خانگي قشر مرفه متوسط و اشرافزادگان بود و ميگفت براي تربيت بچه ها بايد ابتدا والدين آنها راتربيت نمود. اهل نظر،فلسفه اورااساس يك ديالكتيك ذهني-عيني تاريخي ميدانند.مشهوريت آغازين وناگهاني فيخته به سبب يك سوء تفاهم درجو فرهنگي آنزمان پيش آمد. چون انتشار كتاب “ كوششي براي نقد تمام وحي ها “ي او را كه كانت به ناشرش توصيه نموده بود، مردم بعد از چاپ به خود كانت نسبت دادند.كتابي كه به نظر آنها براي هميشه با دين مسيحيت در آن تسويه حساب شده بود.بعدازانتشار آن كتاب،دشمنان رنگارنگ اودربحثهاي ضدآته ايستي كه درسال 1799 صورت گرفت،خواهان اخراج فيخته ازدانشگاه ومحاكمه اوشدند.اغتشاشات اعتراضي عليه فيخته به حدي رسيد كه انجمن دانشجويان مبارز به شكستن شيشه هاي خانه ومجروح كردن همسر بدبختش پرداخت.بعدازاين واقعه،فيخته از شهر ينا به برلين براي نجات جان خودفراركرد. فلسفه فيخته را ميتوان آغاز ايده آليسم آلماني دانست. اواساس جهان را درايده فرد ميدانست،همانطور كه شلينگ آنرا در طبيعت و هگل آنرا در روح جستجو ميكرد.به نظر سه فيلسوف فوق يعني: فيخته،شلينگ،هگل، انسان هميشه درجستجوي ايده مطلق وعقل كل بوده.به اين دليل تاآخرعمر ناآرام وهراسناك و وحشتزده به پرسش و جستجو ميپردازد.فيخته براساس تكيه برنظرات كانت،يك ايده آليسم ذهني ديالكتيكي راپايه گذاشت.

اوميگفت،ذات وماهيت انسان درآزادي اوقرار دارد.فيخته باتكيه برنظرات روسو و آگاهي هاي ناشي از انقلاب فرانسه مينويسد،وظيفه هردولتي است كه در درازمدت وجود دولتها رادرآينده غيرضروري نمايد تاانسان به آزادي دلخواه برسد. طبق تعريف او،جامعه جايي است كه انسانها رابطه اي خردمندانه بايكديگر داشته باشند. امروزه مورخين فلسفه، فيخته رايكي از نمايندگان مهم ايده آليسم و فلسفه كلاسيك آلمان ميدانند. فيخته تاثير مهمي روي دوفيلسوف ديگر يعني شلينگ و هگل بجا گذاشت. فلسفه ذهني هگل و نظريه تربيت انسان نوين و طراز اول ماركس رانيز ناشي از آثار فيخته ميدانند.او مينويسد، اساس فلسفه يا برپايه دگماتيسم يا براساس ايده آليسم است و او به جانبداري از ايده آليسم موضعگيري نمود.اهل نظر،شكايت واعلان جرم عليه فيخته درآنزمان رامانند شكايت از سقراط در دوره باستان، شكايت از فلسفه بطور عموم ميدانند.

صعود و سقوط فيخته را ميتوان به اين دليل دانست كه اوبعدازاخراج ازدانشگاه واتهام آته ايستي بودن،محافظه كار گرديد و بعضي از نظراتش راپس گرفت.اوكه با تئوري عملگرايي و آزادي فرد شروع كرده بود،درپايان عمر خواهان محدوديت آزادي انسان شد و بجاي آن، ايمان بخدا را توصيه ميكرد و نظراتش پيرامون انقلاب فرانسه رانيز تغيير داد و به جستجوي سعادت در وجود خدا پرداخت.

پيرامون ترقيخواهي سياسي اودرجواني بايداشاره نمود كه فيخته براي نخستين بار خواهان يك قانون اساسي برپايه خواست و اراده مردم شد كه صلح راتضمين كند وبه اشغال نظامي فرانسه درآلمان پايان دهد. فيخته درسال 1808 نيز در خطابه مشهور “ پيام به خلق آلمان “ به حضور ناپلئوني ارتش اشغالگر فرانسه درآلمان اعتراض نمود.

پيرامون مرگ زودرس اودرسن 52 سالگي بايد اشاره نمود كه تب واگيري كه همسر سويسي و پرستارش از ميدانهاي جنگ به خانه انتقال داده بود، سبب سرايت آن به فيلسوف شد و اورا از پاي درآورد.