سه شنبه ۶ ارديبهشت ۱۳۸۴ - ۲۶ آوريل ۲۰۰۵

 

فيلسوف و نياز به شك منطقي

 

 نصرت شاد                              

berlen83@web.de                 

 

رنه دكارت،پدر فلسفه مدرن نام دارد.اوآغازگر فلسفه جديد درغرب بود.درقرن 17 دكارت باافكارگذشته تسويه حساب نمود.او مي گفت كه ،نظريات قبلي رابايد نابودكردتا بتوان پايه اي جديد ساخت و به تمام شناختهاي قبلي بايد شك كرد.بعدازكشف وتعريف، انسان وطبيعت درعصر رنسانس،نياز به يك سيستم فلسفي احساس شد.اتوريته فلسفي ديگر تنهادراختيار مقدسين ياعالمين نبود،بلكه فيلسوفان مستقل وغيروابسته نيزميداني براي روشنگري يافتند.

دراواخر قرون وسطا زيستن ،ومحاكمه گاليله وسانسور نظرات كپرنيك ازطريق سازمان تفتيش عقايد كليسا موجب شد كه دكارت قدري دست به عصا راه برود تا او نيز گرفتار نشود. او ميگفت بدون فلسفه گري ،مانند اين است كه انسان چشمهايش را به بندد و فراموش كند كه آنها را دوباره باز نمايد.چون جنونهاي مذهبي درزمان دكارت بيداد ميكرد،او بكارگرفتن عقل وخرد را براي نجات جامعه پيشنهاد نمود.دكارت نماينده يك جهانبيني ماترياليستي ولي مكانيكي است.او ميگفت براي شروع يك فلسفه مدرن بايد عقايد كهنه را بدور انداخت.

رنه دكارت،فيلسوف و رياضي دان فرانسوي،خلاف خيلي ازفيلسوفان پيش ازخود،نه معلم خانگي اشرافزاده گان بود و نه در دانشگاهي دكترا گرفت.اوميگفت بايد بتوان حقايق فلسفي رامانند احكام رياضي ثابت كرد و يا روش و متدهاي رياضي رانيز درفلسفه بكاربرد.دكارت نخستين فيلسوفي است كه كوشيد باكمك روش رياضي درفلسفه از جزء به كل برسد.اومينويسد، فلسفه ميتواند از ساده به پيچيده واز جزء به كل به پيش برود،همانطور كه در روش رياضي،هر اصلي براصل ديگر تكيه دارد.به نظر دكارت، بي اطلاعي ازموضوعي،اغلب زمينه اي است براي شروع شناخت جديد آن.دكارت اولين فيلسوف با يك جهانبيني سيستماتيك،پيش از لايبنيتس، لاك، هيوم و كانت است.اوكوشيدباكمك عقل همچون اسپينوزا و لايبنيتس از جزء به كل برود. فيلسوفان تجربه گرا مانند لاك، هيوم و بركلي، نمايندگان روش حواس تجربي يراي شناخت بودند.

      شك، اولين فلسفه اي است كه دكارت جويا شد.شك يعني نقد تمام باورهاي پيشين.به نظر او نقد گذشته ها،فعاليتي خلاق و سازنده است ، كه دكارت آنرا شك متدي يا شك منطقي ناميد. او ميگفت، آنقدر بايد به شك ادامه داد تا حكمي كشف شود كه خلاف آنرا اثبات كند.به نظر او به هر موضوعي ميتوان شك كرد،غيراز شك به خود.حتااصول رياضي ميتوانند گاهي آدم را به اشتباه بيندازند.دكارت خلاف سقراط ميگفت همه چيز را ميتوان شناخت ويا دانست.به توصيه دكارت بايد فعاليت شك را تا مرز ابزورد و بي معني بودن ادامه داد، و هر عقيده بايد بتواند درمقابل شك انسان،مقاومت كند.براساس مثالي از او؛ اگر در سبدي، سيبي خراب باشد،بايد به ساير سيبها نيز شك نمود. شك،روشي مهم و مترقي است.حتا به كشفيات حواس نمي توان اطمينان نمود. دكارت را ميتوان ادامه دهنده راه خردگرايي: سقراط،افلاتون و آگوستين دانست.

رنه دكارت در سال 1596 درفرانسه بدنيا آمد ودرسال 1650 در دربار ملكه سوئد درگذشت. اواز خانواده اي اشرافي و مسيحي كاتوليك برخاسته بود.دكارت درجواني درجنگهاي 30ساله مذهبي اروپا شركت نمود؛ گاهي در ارتش كاتوليكها عليه پروتستانها و گاهي در ارتش پروتستانها عليه كاتوليكها ! وسرانجام بعد از ترك ارتش،اوخودرابا فيزيك و رياضيات مشغول نمود.به دليل روشنفكرآزاري درفرانسه آنزمان،دكارت به هلند ليبرال و ثروتمند مهاجرت كرد.اودرطول 20 سال اقامت درهلند آثار مهمي آفريد و با جهان خارج و اطراف، فقط از طريق مكاتبه وسيع و گسترده رابطه داشت.اگر ملكه سوئد كه به رشته فلسفه علاقمند بود،اورا دعوت نميكرد،يقينا اوتا آهر عمر درهلند باقي مي ماند.ولي در دربار ملكه سوئد عده اي به دشمني با دكارت پرداختند،چون كاتوليك شدن ملكه را به سبب رابطه اش با دكارت مي دانستند.

دكارت در فلسفه يك دوئاليست يعني طرفدار فلسفه ثنويت بود.اوانسان راتركيبي از جسم و روح ميدانست.حتا امروزه گروهي از فيلسوفان و دانشمندان علوم طبيعي درحال بحث روي فلسفه دوئاليسم هستند.ثنويت گرايي هميشه مورد توجه فلسفه ايده آليستي بوده .دكارت درقرن 17 كوشيد تا فلسفه جديد را به يك سيستم فلسفي جهانشمول تبديل كند.فلسفه جديد در اوايل عصر رنسانس شروع شد و نه تنها خدمت مهمي به خود بلكه وسيله اي براي دخالت در قدرت اجتمايي شد.

ازجمله آثار دكارت: اصولي براي هدايت فكر- بحثي پيرامون روش- جهان شناسي- اصول فلسفه- علاقه به روح- بحث هايي پيرامون منطق-اشاره اي به اصول فلسفه-اصول محاسبه نور- و جهان در فلسفه طبيعي- هستند.

كتاب اصولي براي هدايت فكر، اولين اثر او بود كه بحثي پيرامون روش، و اولين كتاب منشرشده از طرف او است،كتابي برنامه اي شامل متد و روش و فلسفه اخلاق او است. دركتاب جهانشناسي، نكاتي پيرامون فلسفه، بحث هايي متافيزيكي شامل بحث وجود خدا و روح ابدي آمده. كتاب  اصول فلسفه، تا بعد از كانت منبع رجوع دانشمندان، اقتصاددانان،جامعه شناسان، مربيان تعليم و تربيت، و ساستمداران بود. كتاب علاقه به روح، آخرين اثر او،كتابي است روانشناسانه كه باعث جدايي روانشناسي از فلسفه در قرن 19 شد.كتاب اصول محاسبه نور، پيرامون تشكيل رنگين كمان است.كتاب جهان،پيرامون فلسفه طبيعي است.دكارت از انتشار اين كتاب خودداري كرد تا چون گاليله به محاكمه كشيده نشود. او درباره فلسفه و علم منطق مي نويسد، براي شناخت علمي بايد متد و روش جديدي كشف كرد، فلسفه مانند درختي است كه ريشه اش متافيزيك، تنه اش فيزيك و شاخه هايش، ساير علوم طبيعي، هستند.