چهارشنبه ۴ اخرداد ۱۳۸۴ - ۲۵ مه ۲۰۰۵

 

سيسرو ، اولين قرباني جمهوري خواه ؟

 

ع . سلطاني دشت بزرگ      

falsaf@web.de                                                          

سيسرو،به نقل ازمورخين، مهمترين سياستمدار رم باستان،اديب،فيلسوف،نويسنده،سخنور، تئوريسين جمهوريخواهي و مبارز مشهور است.زمانيكه درسال 43 پيش از ميلاد،او بدليل تعقيب حاكمي بنام آنتونيوس؛رقيب سزار وحاكم رومي آنزمان شرق الاوسط و ماوراء النهر!،درحال فراربود،باكمك عوامل حكومتي،ناجوانمردانه بقتل رسيد.جرم او اين بود كه به وكالت ودفاع از جمهوريخواهي وبخشي از اشراف ترقيخواه،توطئه بقدرت رسيدن يكي ديگر از قدرت طلبان راافشاء نموده بود.اودرسال 63 قبل از ميلاد نيز به دليل كشف وافشاء توطئه مقام طلبي به يكسال تبعيد محكوم شده بود.سيسرو درجواني درامپراطوري رم به والاترين مقام دولتي يعني سفيري رسيده بود.او  در 20 سالي  كه ازدخالت درامورسياسي واجتمايي محروم بود،به تاليف آثاري درزمينه هاي فلسفه ،وهنرسخنوري درعلم دولت داري پرداخت.

ازجمله نظرات جمهوريخواهي اواين بودكه ميگفت،بدون عدالت،هيچ دولتي قابل دوام نيست وبزرگترين هدف سياسي يك خلق بايدآن باشد كه بهترين افرادرابراي مملكت داري انتخاب كند و دولتش دردست برگزيدگان مردمي باشد.سيسرو مينويسد،هميشه فكرميكردم چگونه ميتوانم براي كشورم،رفاه عمومي وبرقراري جمهوري ،مفيد واقع شوم.يكي ازوظايفي كه بنظرم رسيد،اين بود كه مردم رابافلسفه ودانش زمان آشنانمايم تاآنها نيازهاي جمهوري خودرا بهتر بشناسند.امروزه درباره اوگفته ميشود كه سيسرو يك جمهورخواه صادق ويك سخنورماهربود.هدف سيسرو آن زمان اين بودكه آثارمهم فلسفه وادب يوناني رادرتمام زمينه ها به زبان لاتين براي روميها ترجمه كند تاآنها دردسترس عموم قرارگيرند.سيسرو راميتوان واسطه ومبلغ تبادل فرهنگهاي روم و يونان دانست.اوحداقل 500 سال ارثيه فرهنگ يونان رابراي انتخاب ،ترجمه ومعرفي كرد.سيسرو براي اصلاح دولت وقانون،ايده آليسم افلاتوني راباشك گرايي آكادميك واخلاق رواقي باستان مخلوط نمود.او مينويسد اجتماع برخلاف انسان محكوم به مرگ طبيعي وپيري نيست،يعني هميشه اين شانس وجوددارد كه ماآنرا تغيير ويااصلاح نماييم.به نظر او غرايز طبيعي دركنار حواس پنجگانه انسان ميتوانند منبع كشف حقايق باشند.چندقرن بعد،نوزايي نظرات سيسرو دراواخر سدههاي ميانه موجب آزادي فرد از مسيحيت ومكتب مدرسين آن درغرب شد.درروايتي آمده كه يكروز آگوستين،امپراطور آنزمان روم،نوه خودرا درحال مطالعه كتابي از سيسرو مي بيند.وقتيكه پسرك وحشت زده،قصدپنهان نمودن آن كتاب راداشت.پدربزرگ با گشاده رويي به او گفت: پسرم!خجالت نكش،سيسرو يك استاد زبان بود كه قلبي پر از عشق به ميهن اش داشت.

سيسرو هيچگاه خودرا فيلسوف مستقل ونوآوري نناميد.چون آثار التقاطي اش مخلوطي ازفيلسوفان يوناني مانند افلاتون،پوزيد و غيره هستند.اوبافروتني ميگفت، من فقط از روي دست پيشاهنگان انديشه رونويسي كردم و گاهي واژهها و مفاهيمي به آنها افزودم.به نظر او شناخت فلسفي بايد براي تنبيه فرصت طلبان وبدكاران و تشويق صادقين و نيكوكاران باشد.فلسفه درنظر او انسان را ازخرافات،غيبگويي و شارلاتاني حفظ ميكند.اودرمدح فلسفه درسرودي ميگويد: آه توراهنماي زندگي،كاشف پيشرفت وترقي، مانع ونافي اشتباهات، بدون تو زندگي چه گمراه و جهنمي ميشد !. بعدها دررابطه با خوشبيني سيسرو نوشتند، ازفلسفه ،اميد زيادداشتن،مانند اميد فراوان به ساير علوم،انسان رابه شكست ميكشاند،چون فلسفه ميتواند اشتباهات راكشف كند،ولي نميتواند؛ چه درانسان،يا جامعه يا سياست، از وقوع آنها جلوگيري نمايد.مورخين امروزه مينويسند، سيسرو در آنجا موفق بودكه بعنوان وكيل به دفاع از عقل،انسانيت و عدالت پرداخت.ودرآنجا مورد توجه قرارگرفت كه سازمانده ايدههاي فلسفي،واسطه دانش علمي، هنر نمايش، ارزش گذار و مبلغ شناخت شد.سيسرو تا آخرين لحظه به يك تحول اجتمايي باكمك فلسفه اميدواربود.به اين دليل ميگويند او ساده لوح تر از افلاتون بود. ولي آيا ميشود يك فيلسوف عملگرا را به دليل خوشبيني اش سرزنش كرد؟افلاتون لااقل درپايان به اين نتيجه رسيد كه چنانچه فساد حكومتي به مرزخاصي برسد،نجات جامعه ديگر غيرممكن است.همعصران سيسرو بر اين باور بودند كه فلسفه نه نجات است ونه وسيله اي براي تغيير دولت و سياست، فلسفه رسانه اي است كه نياز به آزادي نامحدود دارد، براي اينكه به نتايج عملي برسد.فلسفه به كسي اجازه سانسور، محدوديت و استفاده خصوصي نميدهد.شايد به اين دليل سقراط گفت كه فلسفه فقط وسيله اي براي كنترل و امتحان مشكلات انساني و اجتمايي است.وآنهايي كه مانند سيسرو، ايدئولوگها،كادرهاي حزبي، و روحانيون مسيحي بخواهند از فلسفه براي اهداف از پيش تعيين شده خود استفاده كنند،باشكست روبرو خواهند شد.

درباره جد و آباد سيسرو آمده كه او از خانواده اي نظامي برخاسته بود كه درسال 106 قبل از ميلاد بدنيا آمد و درسال 43 قبل از ميلاد در حين فرار از جو خفقان سياسي زمان خود،بقتل رسيد.

سيسرو كوشيد باترجمه فلسفه وفرهنگ يونان به زبان لاتين،آنهارا به اصطلاح مردمي نمايد.اوبا هدف آزادكردن ساكنين آنزمان روم مينويسد : ايده آليسم يوناني راخواستم با رئاليسم رومي مخلوط كنم. هدف او اين بود كه حقوق رومي رابراساس انديشه افلاتون وفلسفه رواقي يونان پايه گذاري كند. سيسرو خودرا نماينده اصلي دوره كلاسيك ميدانست كه قصد داشت بين ايده آلهاي رومي،تئوري سياسي و عمل اجتمايي وحدتي برقرارنمايد.اوخلاف تئوري فلسفي افلاتون،عمل سياسي را به تئوري اجتمايي ترجيح ميداد، روشي كه روميان بعدها تعقيب نمودند براي سياست جهانگيري و امپرياليستي خود.روحانيون مسيحي نيز بعدها به شكل ديگري به تقليد از سيسرو و روميان، به استفاده از فلسفه عملي پرداختند.اقدامي كه به نظر بعضي ها، موجب ايدئولوژي شدن  فلسفه براي جنبشهاي اجتمايي در دوقرن اخيرشد.

اگرافلاتون يك نابغه زبان باشد، سيسرو را يك نابغه عملگرا وخالق واژههاي اجتمايي ميدانند.او فيلسوفاني مانند فيثاغورث، دمكريت  و افلاتون را متفكريني راديكال و يك بعدي ناميد.يونانيها مدل تشكيل واقعيت را براساس يكي از سه مقوله : عدد، اتم ، و يا ايده ،ميدانستند.شاعري بنام هراز خود را شاگرد سيسرو ميدانست. ولتر نظرات سيسرو را موجب تكامل و پيشرفت فرهنگ در غرب بشمارآورد. سرانجام بامرگ اراسموس ، تفكر سيسروگرايي درغرب و خلاقيت زبان لاتين به پايان خود  رسيد.

آثار سيسرو شامل : مقاله، نامه، سخنراني، ديالوگ، و بحث هاي فلسفي و سياسي هستند. ازجمله آثار او : شش جزوه درباره دولت، پنج جزوه پيرامون فلسفه، 58 سخنراني كتبي، چهار جلد نامه، و 5جلد ديالوگ ، هستند. آثار فلسفي او درباره : وظايف انساني،ماهيت خدايان، مرزهاي نيكي وبدي، ميباشند.ديالوگهاي سيسرو پيرامون: پيري و دولت- فلسفه، ميان علوم و هنرها- توانايي درمانبخشي فلسفه- خودخواهي بعضي از روشنفكران- تئوري شناخت-پيرامون وجود خدايان-استفاده عملي از فلسفه-بهترين شكل دولت- پيرامون هنر سخنوري- درباره دولت و قانون- درباره مرگ،درد و غم،عشق، و خوشبختي- با نقل قولهاي ارزشمندي از فلسفه زندگي روزانه روميان ميباشند. چهار جلد نامه هاي سيسرو از نظر فرهنگي-تاريخي، سندي هستند موثق از زمان پر نشيب و فراز او.آثار جامع و دايره المعارفي سيسرو بينشي جهاني پيرامون: فلسفه، واژهها، و مفاهيم فلسفي يونان را به خواننده عرضه ميكننند.

سيسرو نيز مانند افلاتون درآغاز شاعر،ولي بعدها به فلسفه روي آورد. او ميگفت زبان در درجه اول وسيله اي براي تفاهم و مبادله اطلاعات و نه براي خودنمايي و سفسطه گري است.سيسرو با كمك نوشته هايش نثركوتاه زبان لاتين را در رم باستان به اوج خودرساند.او همچنين بااستفاده ازفرم ديالوگ،مشهورترين نويسنده رومي نثر كوتاه شد. سيسرو را ميتوان خالق زبان كلاسيك لاتين نيز دانست. او نه تنها سخنران مشهوري،بلكه يك نظريه پرداز هنر سخنوري هم بود. سيسرو سخنوري فيلسوف و اديب بود كه فلسفه سخنراني را نيز تئوريزه نمود.