اسماعیل رضایی تجمیع و تکثّر انسان ها در یک جمع متکثر و با یک تعامل ایجابی و الزامی، حیات اقتصادی و اجتماعی خویش را نظم و نظام میبخشند. در این تجمیع و تکثر بارزههای هویتی متکثر بر بستر اکتساب و امتیاز پدیدههای مجازی محیطی نمود یافته؛ و انسانها را در هالهای از زیست مبهم و پیچیده فرو بردهاست. روندی که پیوندها و وحدت ارگانیک و بهم پیوسته اجتماعی را در خواست و تمنای فردی و گروهی فرو کاسته؛ و با یک تقابل و تضاد رقابتی و رفاقتی منفعتی و مصلحتی روبرو ساخته است. این فرایند دامنه سلطهگری و تحمیل هژمونی قدرتی را بر پایه فاصله طبقاتی بنا نهاد و جامعه و انسان را در یک فضای مخدوش و معیوب از رسالت و تعهد انسانی اش فارغ کردهاست. براین اساس با توجه به آموزه های تکامل تاریخی و رشد و تعمیق فاصله های طبقاتی، تجمیع انسان ها برای اهداف مشترک و یگانه بدون تبیین و تحلیل طبقاتی امری مخاطره آمیز در مبارزات اجتماعی محسوب می شوند.
آرام بختیاریمکتب فرانکفورت، و اطاق فکر ۶ جنبش اجتماعی دمکراتیک مکتب فرانکفورت و شعار: هو هو هوشی مین، یانکی گوو هووم! مکتب فرانکفورت توانست جنبش دانشجویی غرب بین سالهای ۱۹۶۵-۱۹۵۰ میلادی را تبدیل به منتقد کاپیتالیسم و جامعه طبقاتی نماید و موانع اشتغال و علاقه به مارکسیسم را کنار بزند. این جنبش از سال ۱۹۶۰ زیر تاثیر نظرات مارکوزه بود. جنبش دانشجویی یکی از وظایف فلسفه را نقد ساختارهای سلطه و اتوریته میدانست که بهشکل عمل سیاسی رادیکال وارد اعتراضات اجتماعی میگردد. مکتب فرانکفورت از سال ۱۹۶۵ روی جنبشهای اروپا و امریکا اثر مهمی داشت. مارکوزه آنرا تشویق میکرد ولی: هورکهایمر، آدرنو، و هابرماس، با جنبش دانشجویی رادیکال مخالف بودند. سازمان چریکی ارتش سرخ آلمان از درون مکتب فرانکفورت بیرون آمد.
علی رهاسهمی در بازنمایی «قطعهی ماشینها» در گروندریسه گروندریسه، نه کاپیتال است و نه «نخستین پیشنویس» آن، اما از جهاتی، افق بیکران آن حتی از کاپیتال نیز فراتر میرود. چنانچه آن را در پرتو دستاوردها و نوآوریهای کاپیتال بررسی کنیم، بیتردید کاستیهای بسیاری در آن خواهیم یافت ــ چه در رابطه با مفهوم بدیع کار دوگانه (کار مجرد و کار مشخص)، چه در ارتباط با شکل ارزشی و خصلت بتوارهی کالا، ترکیب ارگانیک سرمایه، و الخ. با این وجود، گروندریسه نقطهی عطفی در شکوفایی و فرایند تکوین نظری مارکس است که ماحصل قریب به یک دهه پژوهش است، که به قول مارکس «به شکل تکنویسی برای پالایش افکارم در دورههای بسیار متفاوتی نگاشته شدهاند.»
هرمز هوشمند«بیداران» فرقه افراطیِ مذهب مدنی (۱)
وُوکیزم (Wokeism) (۲) برای توجیه مداخلهگرایی از طرف مدافعان برتری طلب آمریکا در تشکیلات سیاست خارجی ایالات متحده، از نظر تاریخی آنها بر روایات ویا ایدئولوژیهای غالب زمانه تکیه میکنند. فرقه "بیداران"، به هدف های امپریالیستی وهژمونی طلب آمریکا چهره اخلاقی جدیدی میدهد. این فرقه با نشان دادن ایالات متحده به عنوان کلانتر اخلاقِ بین الملل و نه یک قدرت بزرگ متعارف "نئوامپریالیسم اخلاقی" را نتیجه میگیرد.
آرام بختیارییک قرن میان مشی چریکی بابف- و حزب پرولتری مارکس بابف اعدام شد، بلانک حبس ابد گرفت، مارکس جهانی شد بابف گرایی، شاخه انقلابی کمونیسم کارگری و مدافع جنبش طبقاتی آنتاگونیستی بود. آنها فقط تجربیات انقلاب بورژوازی را داشتند و نه استراتژی و تاکتیک سوسیالیسم علمی را. فقدان پرولتاریای صنعتی موجب شد بعدها پاره ای از بابف گرایان مانند رفیق بلانک بهسوی آوانگارد کمونیستی تمایل پیدا کنند. سرانجام ولی نئوبابف گرایی پیش درآمد ایدئولوژی مارکسیستی و مقدمه کمونیسم علمی مارکس-انگلس گردید. آن آغاز ماتریالیسم پیشامارکسیستی بود. در تزهایی پیرامون فویرباخ، مارکس میگفت: پرولتاریا هنوز در زنجیر روابط استثماری کهن گرفتار است.
دکتر عباس طاهریسیر حکمت در تاریخ
نقدی بر آثار دکتر شرف الدین خراسانی در تاریخ فلسفه (۷) سارتر داستان نگار، نمایشنامه نویس و ناقد برجسته ای بود. آوازه او در گستره ادبیات کمتر از شهرت او در فلسفه نبود. رمان «تهوع»، مجموعه داستان های «دیوار» و نمایشنامه «دست های آلوده» او را از زمره بهترین آثار ادبی فرانسوی در سده بیستم می دانند. مجموعه مقالاتی که در کتاب «ادبیات چیست؟» گرد آمده اند، دیدگاه رادیکال ادبی سارتر در باره «تعهد نویسنده» را که اعتبار جهانی دارند، بیان می کنند. آگاهی، آزادی، گزینش و مسئولیت، مفاهیم بهم پیوسته ای در اندیشه سارتر هستند که اغلب به صورت گنگی هم ارز شمرده می شوند. از دیدگاه او، احساس مسئولیت از توانایی آدمی برای دریافتی شهودی سرچشمه می گیرد که پیش از اندیشیدن درک می شود . این احساس به ما می گوید که آگاهی و مسئولیت هم ارز هستند.
اسماعیل رضاییحریم و حرام (در گرامیداشت هشت مارس) انسان ها با تبعیت و گردن نهادن به چارچوب های تخریبی و تبعیضی دین و ساختار طبقاتی در روابط و مناسبات اجتماعی خویش، آگاهانه و یا ناآگاهانه با بسیاری از حقوق طبیعی و اجتماعی خویش فاصله گرفته اند. فرایندی که با توجیه و تاویل های شرعی و قانونی تعرض به حریم انسان ها را با حرام انگاری بسیاری از مناسبات عادی و معمول حیات اجتماعی بر جامعه های انسانی تحمیل نموده است. در این میان زنان با تحقیر و تبعیض های ویژه ای به دلیل آپارتاید جنسی و به تبع آن عدم حمایت بنیان های مادی طبقاتی در پیوند با بدعت ها و سنت های عهد جاهلیت دینی،روبرو بوده و هستند.
امید همائیمفاهیم در نزدِ کانت اینکه این مفاهیم پیشینیاند و از تجربه بر نمیخیزند جایِ پرسش دارد. برایِ نمونه نسبتِ علّت و معلول را در نظر بگیریم. آیا ما آن را از طریقِ تجربه آموختهایم یا دانشی پیشینی است؟ برایِ فهمِ آن آیا فقط میتوان از منطق برای بررسیِ نسبت دو رویداد یاری گرفت؟ گلدانی بر زمین میافتد و میشکند. میتوان منطقاً نتیجه گرفت که به پائین پرت شده یا جسمِ دیگری بدان برخورد کرده است. این دریافت به دیدنِ سقوطِ گلدان و حضور در لحظۀ بروزِ رویداد نیاز ندارد و یک استنتاج منطقی (پیشینی) است. این رابطۀ علت و معلول یا همان اصلِ علیّت از پایههایِ بنیادینِ منطق و گواه آوریست که در زمینههایِ گوناگون، علم و فلسفه و ریاضیّات بکار برده میشود.
امید همائیویتگنشتاین و اخلاق گفتنِ اینکه داوری هایِ اخلاقی عاری از معنی هستند برایِ بی ارزش کردن آنها نیست بلکه نشانگر محدودیت های ما در اندیشیدن به آنهاست. منظور از بی معنی بودن گزاره هایِ اخلاقی عدمِ انطباقِ آنها بر واقعیّت مادّی و بیرونی است. امّا این نکته توجیحی بر پوزیتیویسم که میگوید "باید فقط به گزاره هایِ علمی پرداخت." نمیشود. واژۀ "باید" در اینجا موضوعیّت ندارد. "باید" به عنوان یک داوری اخلاقی در اینجا عاری از معناست.
|