علی رها ضرورت پرورش دیالکتیک برای جنبشهای رهاییبخش امروز خیزشها و جنبشهای اجتماعی سالهای اخیر در ایران، علیرغم گستردگی، منقطع، منفصل و پراکنده بودهاند. اینکه چنین خیزشهایی (آبان، خوزستان، اصفهان، و نیز اعتصابات متعدد کارگری و اعتراضات معلمان، بازنشستگان، مالباختگان و غیره) چگونه و در چه زمانی به یک جنبش سراسری بههم پیوسته و پایدار تبدیل گردند، هنوز قابل پیشبینی نیست. بیگمان شیوهی قهرآمیز برخورد نظام حاکم با این خیزشها، سهمی اساسی در فرونشاندن آنها برعهده داشته است.
پاتریک وِیل پیش گفتار کتاب «درباره لائیسیته در فرانسه» برگردان: بهروز عارفی، تقی تام در کشوری که مردم عادت دیدن مذهبی ها با لباس و کشیشان با ردا را از دست داده بودند، بازگشت عمومی دین از ورای پوشش حجاب یا دیگر تظاهرات مذهبی، ایجاد پرسش های به حق و پاسخ هایی را برانگیخت که لائیسیته مطرح کرد. یک گروه می گفت که مسئله ای نیست، «لائیسیته آزادیخواه [لیبرال] است. می بایست که دولت، بی طرف نسبت به همه گزینش های معنوی در راستای قانون ۱۹۰۵ به آزادی مذهبی شهروندان فرانسه احترام گذارد- از جمله مسلمان ها». برخی دیگر پاسخ می دادند، کمی جدی باشیم، «اعلامِ حقوق – آزادی وجدان یا آزادی عمل به کیش ها – کافی نیست تا گفته شود که لائیسیته در ۱۹۰۵ چه بوده است: حتما، رژیمی بسیار محترمانه نسبت به باورهای دینی، ولی رژیمی جمهوری خواه که احتمالاً در برابر تعدی مذهب ها و مخاطره ی اسلام سیاسی از خود دفاع می کند».
آرام بختیاریمراحل فلسفه روسی،- اسلاوی ارتدکس، غربی روشنگر، خلقی انقلابی فلسفه و فیلسوفان روس پیش از انقلاب اکتبر. آغاز فلسفه روسی به معنی امروزی را سال ۱۷۵۰ میلادی میدانند. آخرین کتاب تاریخ فلسفه روس را ماساریک در سال ۱۹۱۳ منتشر نمود. فلسفه روس در عصر مدرن، بخشی از تاریخ اندیشه و فرهنگ اروپای شرقی و قوم اسلاو است که میان اعتقادات مسیحی ارتدکس، ماتریالیسم، عرفان، و نیهلیسم، در حال فراز و فرود بود. آخرین فیلسوف غیرمارکسیست مکتب قدیم فلسفه روسی، لوسکی در سال ۱۹۶۵ در تبعید درگذشت، که نقطه عطفی در تاریخ فلسفه روس است.
محسن حکیمیکمونیسم مارکس
فصل سوم: مارکس و فعالیت «انقلابی» یا «عملی – انتقادی»* تولید ثروت مادیِ جامعه در شکل سرمایه ایجاب میکرد که کارگرِ مزدی، یعنی فروشندۀ نیروی کار، «آزاد» باشد، به دو معنا. نخست، «آزاد» از قید هرگونه مالکیت خصوصی تا مجبور باشد که فقط با فروش نیروی کارش زندگی کند و، دوم، «آزاد» بهمعنای برخورداری از حقوق برابر با حقوق سرمایهدار، یعنی خریدار نیروی کار، زیرا خرید و فروش نیروی کار همچون هر خرید و فروش دیگری مستلزم آن است که فروشنده و خریدار از حقوق برابر برخوردار باشند. بدینسان، برخلاف شیوههای تولید پیشاسرمایهداری، در سرمایهداری تولیدکنندگان مادی (کارگران مزدی) بهلحاظ حقوقی با سرمایهداران، فیلسوفان، و دانشمندان همتراز شدند و این گام بلندی به سوی تبدیل طبقۀ کارگرِ درخود به طبقۀ کارگرِ برایخود بود.
اسماعیل رضایی پارادوکسیکال
(سرمایه و سیاست ) دولت های برآمده از حاکمیت سرمایه و حکومت های برخاسته از دموکراسی های کاذب و نیم بند بورژوایی، به دلیل یک سویه بودن حاکمیت استیلایی براساس منفعت طلبی و ارزش افزایی صرف سرمایه، همواره موجد پارادوکسی بین مولفه های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی برای پیشبرد اهداف متعدیانه خود بوده اند. در مراحل تحولی و تکاملی نظام سلطه سرمایه و جهانی شده روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی، و رها شدن سرمایه از قید و بند های چارچوب های ملی و گردش سیّال آن، سیاست محافظه کاری و بسیاری از ملاحظات اقتصادی را بر دولت ها تحمیل کرده است. براین اساس اکنون در منحط ترین مرحله حاکمیت سرمایه یعنی نئولیبرالیسم، دولت ها از وظایف واقعی و حقیقی خویش به عنوان تنظیم و تقویم مناسبات تولیدی و کنترل و نظارت بر رویکردهای سرمایه در عرصه داخلی و خارجی، عملا به عنوان واسطه، دلال و کارچاق کن کلان سرمایه داران مبدل شده اند.
علیرضا بهتوئیروشنفکران: صاحبان «سرمایهی فرهنگی»، مرغان عروسی و عزا چهارده سال پیش داریوش آشوری در مصاحبهای، گفته بود که روشنفکر ایرانی (مثل باقی همتایاناش در جهان «سوم») تا کنون پيرو و مصرفکنندهی ايدههايی بودهاند که در جای ديگری توليد میشدند زیرا که خودشان توانایی توليدگری انديشه بهطور مستقل را نداشتند. لذا روشنفکران دستدوم و سوم، باقی میماندند. اما، اضافه میکند: «در مورد وضع کنونی ايران نشانههايی از آن هست که روشنفکری در جامعهی ما رفتهرفته به استقلال انديشه و تفکر فردی، بر بنيادهای تحليلی و منطقی نزديکتر میشود. انديشهی فلسفی در ميان ما تاتیتاتی کنان دارد جا باز میکند. در جبين اين کودک نوپا میشود نويد آيندهای را ديد، اگرکه بخت او را ياری کند و جوانمرگ نشود». سؤال دیگری که برای این بررسی چهل ساله مرکزی است، همین است که روشنفکر ایرانی تا کدام میزان در تولید مستقل اندیشه و چشماندازهای آینده، که در ارتباط تنگاتنگ با مشکلات و مسائل جامعه اکنون ایران است، موفق بوده است.
بیژن باران فلسفه زروان یا زمان در ایران زروان مشرب فلسفی و الهیات در هزاره 1ق.م در فلات ایران بود که زمان را در فلسفه آورده؛ زمان محدود را در تقدیر بر سرنوشت انسان حاکم کرد. این نیروی غیبی محاط بر کیهان، چون باد نامریی تغییرات را رقم زد. زروان یا زمان منشاء پیدایش جهان مادی سپهر و زمین، معنوی نیک و بد برای انسان، کنترل چرخه حیات از تولد تا مرگ بود.
خدامراد فولادیشهروند ِ ایرانی : حقوق و نیازهای تاریخی اش شهروند ِ ایرانی، شهروند ِ جهانی است به این دلیل که از برخی امکان ها و مزایای نظام ِ سرمایه داری تا آنجا که حاکمیت مجاز می داند استفاده می کند، و شهروند ِ ایرانی است به دلیل ِ این که همین حاکمیت او را از بسیاری حقوق و مزایای سیاسی و اقتصادی ِ این نظام ِ جهانی محروم نموده و به این معنا امتیاز ِ شهروند ِ عام ِ جهانی و حتا انسان بودن به مفهوم ِ عام را از او سلب کرده است. انسان ِ ایرانی اگر به یک کشور ِ اروپایی و آمریکا مهاجرت کند و در آنجا کار و شغل پیدا کند یک شهروند ِ کامل عیار متناسب با تحصیلات و مهارت ها و نحوه ی سازگاری اش با شرایط ِ زیست اجتماعی ِ جدید خواهد شد. اما اگر در ایران بماند فقط از آنچه که حاکمیت برای اش تعیین میکند برخورداری دارد و از خط ِ عبور ممنوع ِ رسم شده در مناسبات ِ رانتی و مافیایی ِ موجود به شرطی رد شده و پذیرفته می شود که دریکی از باندها دارای رانت و پارتی ِ معتبر از دید ِ حکومت باشد.
علي محمد اسکندری جودرنگی بر تقارن فلسفه و ادبیات حال به درستی نمی دانم اگر قرار باشد فریدریش نیچه آلمانی و خالق "چنین گفت زرتشت" را فیلسوف بشناسیم، به این سیاق پس فیودور داستایفسکی روسی و آفریننده "جنایت و مکافات" را چه بخوانیم؟ آیا او را هم به مثابه یک فیلسوف بشناسیم یا اینکه صرفا وی را یک داستان نویس بنامیم؟ نظر به همسایگی ادبیات و فلسفه و الهیات، در غرب به راه حلی رسیدند که در آلمان فیلسوفان، نویسنده شوند اما در روسیه برخی نویسندگان "فیلسوف" می شوند. بنابراین فریدریش نیچه، شاعر فیلسوفان آلمان شناخته شد و داستایفسکی نیز نویسنده فیلسوفان روس گشت. در این میان نوبت به مارکس و انگلس که رسید پنداری آن دو را نه فیلسوف خواندند و نه نویسنده بلکه ایدئولوگ!
|