logo





حریم و حرام

(در گرامیداشت هشت مارس)

جمعه ۱۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۳ مارس ۲۰۲۳

اسماعیل رضایی

حریم امن آدمی در حصر و قصر اندیشه و عمل پویا و بالنده، ملعبه خواست و نیاز تحجر و بازماندگی از قافله تمدن و تکامل اجتماعی و تاریخی می باشد.اجتناب ناپذیری پیوندهای زیست اجتماعی هماره تاریخ زیر هجمه و دخالت قیم مآبانه دارندگان قدرت و ثروت، به تقابل و تضاد منفعت و مصلحت منجر شده است. آلوده شدن حریم انسانی به انواع حیل و قیل ساختار طبقاتی، ناامنی را در گستره وسیع حیات انسانی توسعه بخشیده است. چرا که حرمت حریم تابعی از سودبری محض در ساختار طبقاتی گردیده که با قوانین شرعی، تدوینی و عرفی درهم شکسته شد. بدین مضمون که هیچ حریم امن فردی و عمومی از تداخل و هجمه سودبری سرمایه در ساختار طبقاتی در امان نبوده و نیست. بر این اساس حرام برای مصون ماندن حریم متعدی سازوکارهای سرمایه با اتصال به عرف و عادت و سنت های عهد عتیق دینی، همواره در دستور کار عمال سرمایه بوده و هست.بنابراین حرام در پیوند با حریم ضمن نفی شاخصه های حقوق طبیعی، اجتماعی و قانونی عمومی به حراست و حفاظت از حریم ثروت و قدرت مبادرت می کند. حرام در ترمیم و تنظیم روابط و مناسبات اجتماعی نقش اساسی داشته و دامنه محرمات در جامعه تابعی از رشد شاخصه های فردی و بارزه های تکاملی و تحولی جامعه و انسان می باشند. حریم با حرام حدود می پذیرد و محدوده تعاملات اجتماعی را با بسیاری از بدعت ها و سنت های مانع رشد و بالندگی می آلاید.

حد و حصر حریم زیست انسانی در درازنای تاریخ زیر تعدی و تجاوز قدرت و دولت، بیان واضح و روشن قرار گرفتن انسان در تار و پود نکبت و ذلت حیات نامتعارف و ناانسانی بافت و ساخت طبقاتی می باشد. در این میان زنان به علت عدم حمایت بنیان های مادی حیات اجتماعی از آن ها، ضمن دور شدن از حقوق طبیعی و اجتماعی خویش، به عنوان ابزار متعارف تشفی و تکمیل نیاز های سخیف و کثیف جامعه مردسالارانه ساختار طبقاتی، با محرمات ابداعی و اختراعی جامعه مردسالار، از حد و حصر بالایی در زیست اجتماعی خویش برخوردار بوده و هستند. ساختار متعدی نظام سرمایه با تکیه بر احکام و قوانین عرفی و مدون دینی و اجتماعی اعصار گذشته تاریخی، محرمات بسیاری را برای جامعه زنان رقم زده و بر آن ها ابرام دارد. از لحاظ ایجابی و الزامی، ساختار طبقاتی نیازمند توجیه و تاویل هایی برای ماهیت استثماری و استعماری خود بوده وهست و بر این اساس هماره تاریخ از توهمات و پندار بافی های دینی برای اهداف خود بهره گرفته است. حریم عمومی زنان با حرام های آفریده ذهن های مفلوک، بیمار و عقب مانده متحجران دینی همواره مورد تحدید و تعدی بوده و هست. این فرایند با محروم کردن جامعه زنان بویژه در جامعه های عقب مانده از بسیاری از دستاوردهای تمدنی چون تحصیل و حمایت های اجتماعی مورد لزوم که عموما جامعه مردان به عنوان نان آور خانواده از آنها برخوردار هستند؛ در پس مانده های تفکر عهد عتیق متوقف شده و از مبارزه اصولی برای دستیابی به اهداف انسانی خود دور شده اند. این روند با ویژگی و ماهیت ذاتی نظام سلطه سرمایه در بحران آفرینی های حاد ذاتی و مداوم خویش تشدید شده و بار سنگین مسئولیت خانه و خانواده را با توجه به محدودیت های تحمیلی برای زنان طاقت فرسا نموده است.

محرمات بسترهای یک محدودیت و محرومیت سنگین تاریخی را برگرده زنان هموار ساخته است. محرومیتی که بازیابی هویت زنانه را به ارضا و اقناع تمنا و تمایلات مردانه منوط ساخته است. روند نامتعارفی که با بن مایه های مادی طبقاتی پیوند داشته و ارزش آفرینی های جامعه زنان را تابعی از برآمدهای الزام و نیاز خود می انگارد. اوهام و پندار فراگیر دینی و غیر دینی در پس تلاش مداوم سالیان دراز دین سالاران و حامیان سرمایه سالار آن ها در میان جامعه زنان، روند دستیابی حقوق طبیعی و اجتماعی زنان را با موانع جدی روبرو ساخته است. چرا که نهادینگی بسیاری از احکام و فرامین عهد جاهلیت و ابرام و اصرار نهادهای غالب قدرت و دولت بر تداوم آن ها با حمایت مداوم مادی و معنوی، همچنین محروم بودن زنان از بسیاری از آموزه ها و حمایت های مورد لزوم اجتماعی عصر کنونی، روند تحمیل و تسلیم را تسهیل کرده است. اولویت های مبارزه زنان بایستی حول محورهای تاریک اندیشی و پندار بافی های دینی و گرایشات ارتجاعی نظام سلطه سرمایه با اتکا و اتصال به ره آوردهای علمی و فنی عصر کنونی برای تاثیر گذاری بهتر و مطلوب تر روندهای بهپویی و بهسازی مشی و روش مبارزاتی قرار گیرد. همراه شدن با بارزه های فکری مطرود و واپسگرا و یا دگم اندیشی های دینی و ارتجاعی با این نگاه که اتحاد رمز پیروزی است و مرزهای دوست و دشمن را مخدوش کردن؛ مبارزه را در حریم محرمات وا خواهد گذاشت.

محرمات شرعی برآمده از شریعت دینی از دل تاریک اندیشی و تفکر عهد عتیق یکی از موانع جدی دستیابی زنان به حقوق انسانی خود می باشند. حدود بخشی حریم انسانی زنان با قواعد، قوانین، فرامین و بدعت های عهد جاهلیت که بر ضعف و زبونی زنان در تعاملات اجتماعی تاکید دارند؛ مصداق بارز و شاخص محرومیت زنان از حقوق طبیعی و اجتماعی محسوب شده و بر قیمومیت مردان بر سرنوشت زنان ابرام می ورزند. فرایندی که به توجیه نابرابری حقوقی و اجتماعی مردان بر زنان مبادرت کرده و تحقیر و حقارت را با اختیارات و امتیازات پست و سخیف اجتماعی و اقتصادی بر زنان تحمیل نموده است. در کنار آن، محرمات قانونی که از بطن ساخت طبقاتی برآمده و در پیوند با محرمات شرعی نا امنی های زیست اجتماعی را برای تداوم حیات طبیعی زنانه محدود ساخته و حدود بخشیده اند. نابرابری های حقوقی، تجاوز به حریم زنانه برای تشفی و تحقیر، استفاده ابزاری و کالایی از زنان برای سودبری سرمایه،هویت بخشی دوگانه به زنان در مناسبات اجتماعی برای فریب و انکار و بسیاری دیگر از تبعیض و تحقیر زنان در جامعه محصول قوانین مصوبه ساختار طبقاتی است که در برابر هرگونه مبارزه ساختار شکنانه زنان برای رهایی از ستم و استبداد سیاسی و اقتصادی با ترفندهای عوامفریبانه به مقابله برخاسته است. پیوند های ایجابی و الزامی سیاست های زن ستیزانه دینی و عمال سرمایه، روند مبارزه زنان را در تشتت و تردید و توهم فرو برده و امر مبارزه قاطع و تعمیمی را مورد تردید قرار داده است. بنابراین زنان برای دستیابی به حقوق طبیعی و انسانی خویش بایستی در دو جبهه اوهام و بدعت های رذیلانه دینی و بنیان های مادی آن یعنی ستم سرمایه به مبارزه ای قاطع و همه جانبه روی آورند.

اندیشه واپسگرا و نهادینگی بسیاری از واژه ها و مفاهیم مرتبط با زنجیره حیات جمعی، روند تعاملات اجتماعی را با بسیاری از تعصبات و تنگ نظری ها و آشوب های فکری عهد عتیق در آمیخته است. زنان همواره قربانی این فرایند نامتعارفی بوده اند که در نوک حمله نگاه تبعیضی و تحقیری عناصر دین زده و گرفتار در باور و اندیشه غبار گرفته عهد عتیق قرار داشته و دارند. کسانی که در کنار این همه تکامل و تحول جامعه های انسانی، نتوانستند از شرمگاه اندیشه و عمل مطرود خود بدر آیند؛ و شرمگاه زنانه را واسط و رابط گذر از تاریک اندیشی و باریک بینی خود قرار می دهند. این ویژگی نه تنها حامل بارزه های فکری مذموم و مطرود واپسگرای دینی می باشد، بلکه بیانگر ناتوانی در رواداری و هضم و درک روندهای متعالی و متکاملی است که تامل و تحمل آن ها را به چالش کشیده است. عصیان و شورش بر علیه نوآوری و نوگرایی که تمامی اوهام و بافته ها و یافته های ذهنی غبار گرفته آن ها را به باد تمسخر گرفته و در حال تسخیر و فروپاشی تمامی شرمگاه های تاریخی است که حیات و ممات شان بدان وابسته است.

مبارزه زنان در مسیرهای ناهموار جهان بحران زده کنونی، با چالش های آزمون و خطای مداوم مشی و روش مبارزاتی، تحت تاثیر توسعه و پیشرفت دم افزون دامنه دانش و فن بویژه ابزارهای ارتباطی و رسانه ای روبرو می باشد. استبداد سیاسی در پیوند با دیکتاتوری اقتصادی حاکم بر جهان کنونی، مبارزات زنان را ملعبه بند و بست ها و امتیاز گیری های مادی و سیاسی خود قرار داده اند. زیرا مردسالاری نهادین جامعه های انسانی در پیوند با تداوم حاکمیت اکتسابات مجازی«قدرت،پول،سرمایه و...» در تلاش مداوم برای مصادره به مطلوب کردن برآمدهای اعتراضی و انقلابی زنان در راستای حفظ بنیان های معیوب ساختار غالب طبقاتی می باشند. بنابراین مبارزه صرف با استبداد سیاسی باز سازی و هویت یابی واقعی و حقیقی جایگاه زنان در جامعه های انسانی کنونی را حتمی و قطعی نمی سازد. زیرا استبداد سیاسی بر بنیان های مادی خاصی بنا شده که هرگونه تغییر و دگرگونی اجتماعی تابعی از ایجاب و نیاز آن می باشد. براین اساس زنان در مبارزه اجتماعی خویش، ضمن مبارزه با چالش های سیاسی و بنیان های نهادین عادت و سنت، برای یک موفقیت پایدار و با ثبات بایستی با دقت و تیزبینی لازم با بنیان های مادی آن نیز بستیزند.

اکنون پیشتازی مبارزه زنان در ایران با شعار زن-زندگی-آزادی با اتکای به توسعه دم افزون ارتباطات جهانی، ضمن موفقیت نسبی و تاثیر کارآمد آن بر جنبش جهانی زنان، هنوز با چالش های جدی و مستحکمی در برابر ارتجاع دینی و بنیان های مادی آن یعنی ساختار معیوب و فرتوت نظام سلطه سرمایه روبرو می باشند.در حقیقت جنبش زن، زندگی، آزادی با سه چالش عمده و اساسی روبرو می باشد که به نوعی در یک ارتباط تنگاتنگ و تاثیر گذار بر یکدیگر قرار دارند. اولین چالش اساسی و مهم عادات و سنن نهادین دینی است که در همپیوندی و همگرایی جامعه زنان برای یک مبارزه استراتژیک و کارآمد مانع اساسی ایجاد کرده و می کند. چالش مهمی که مورد تایید و حمایت هم حاکمیت مستبد دینی در ایران و هم ارتجاع جهانی سرمایه قرار داشته و بر تداوم آن ابرام دارند. دومین چالش مبارزه با حاکمیت مستبد ارتجاع دینی می باشد که در پیوند با چالش مطروحه اول و برای تداوم حیات رو به زوال خویش از هیچ ابزار سرکوب و تبلیغات مسموم و مشئوم از دروغ و فریب رویگردان نیست. سومین چالشی که دو چالش بالا را بطور مستقیم و یا غیر مستقیم مورد تاثیر و یا به نوعی حمایت خود دارند؛ ساختار غالب سرمایه داری جهانی است که برای تداوم حیات متعدی و برتری طلبانه و همچنین حفظ هژمونی خویش بر سرنوشت ملت ها از هر نوع تغییر و دگرگونی مورد نیاز عصر می پرهیزد و به مبارزه با هرگونه خواست برابری طلبانه و انسانی ویا تعدیل و تعادل الزامی و ایجابی روی آورده است. در کنار همه این چالش ها یکی از چالش های مهم دیگری که جنبش زن، زندگی،آزادی را در معرض خطر و بازسازی چهره مخوف دیکتاتوری تاریخی در ایران قرار می دهد؛ فریاد و تذکر محاسبه و تبیین نشده کسانی است که تلاش دارند با درهم ریزی مرز دوست و دشمن واقعی مردم و با ادعای تفرقه و فرقه گرایی، جنبش رو به اعتلا را از رمق انداخته و بسترهای یک هجمه و استقرار نوع دیگری از استبداد را با حمایت همه جانبه بنیان های مادی ستم سرمایه فراهم نمایند.

غلیان و عصیان به حق زنان ایران بر علیه محرمات و دخالت همه جانبه حاکمیت مستبد دینی به حریم انسانی زنان در کنار ناامنی های اجتماعی و امنیتی و فاجعه نان و معیشت عمومی، یک پیوند ایجابی و الزامی را بین زنان و مردان ایجاد کرده که اگر گره های مشترک مبارزاتی با شعار های انقلابی عمومی تر و رادیکالی تقویت شود و بر دسیسه ها و کارشکنی های حاکمیت مستبد دینی فائق آید؛ می تواند آینده روشنتر و موفق تری را برای جنبش زنان رقم بزند. در کنار تمامی اهتمام و از جان گذشتگی مردان و زنان قهرمان بویژه نسل جوان ایران، دغل و خلل عمال سرمایه در سطح جهان با بازی های سیاسی و اشتغالات ذهنی برای افکار عمومی برای پیشبرد اهداف سخیف و پلید خود در سطح جهانی، از خطرات اساسی و مهمی هستند که جنبش انقلابی ایران به ویژه زنان را تهدید می کند. روشن بینی و نگاه عمیق به رویکردهای سردمداران سرمایه داری جهانی که با ایجاد بستر های خون و جنون در راستای اهداف ناانسانی خویش و فرافکنی عملیات جنایتکارانه جهانی خود در پس تبلیغات وسیع و گسترده برای ایجاد یک بی اعتمادی عمیق بین انسان ها می باشند؛ می توانند تحقق اهداف مبارزاتی را تسهیل کند.

نتیجه اینکه: انسان ها با تبعیت و گردن نهادن به چارچوب های تخریبی و تبعیضی دین و ساختار طبقاتی در روابط و مناسبات اجتماعی خویش، آگاهانه و یا ناآگاهانه با بسیاری از حقوق طبیعی و اجتماعی خویش فاصله گرفته اند. فرایندی که با توجیه و تاویل های شرعی و قانونی تعرض به حریم انسان ها را با حرام انگاری بسیاری از مناسبات عادی و معمول حیات اجتماعی بر جامعه های انسانی تحمیل نموده است. در این میان زنان با تحقیر و تبعیض های ویژه ای به دلیل آپارتاید جنسی و به تبع آن عدم حمایت بنیان های مادی طبقاتی در پیوند با بدعت ها و سنت های عهد جاهلیت دینی،روبرو بوده و هستند. تعرض به حریم خصوصی و عمومی زنان با سد و حد محرمات شرعی و قانونی دین و سرمایه با استفاده از ابزارهای تهدید و تطمیع، مبارزات زنان را در مسیر دوگانه توهم ستیزی و القائات کاذب ستم و استبداد دینی و ساخت طبقاتی غالب کنونی قرار داده است. الگوهای کاذب منبعث از آگاهی های کاذب القایی نظام سلطه سرمایه و همچنین محدودیت های سخت و ثقیل نظام مستبد دینی در ایران در یک نمود هماهنگ و تنگاتنگ، حیات و ممات زنان و مبارزات مطالبه محور و انقلابی آن ها را در بند و بست های حقوقی و قانونی و همچنین عرف و سنت نهادین اجتماعی و دینی به چالش کشیده اند. فرایندی که مبارزات زنان را درخواست و تمنا و سبقه فکری نامتوازن دچار مشکلات اساسی نموده است.

اسماعیل رضایی
پاریس
03:03:2023

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد