آرام بختیاری

مکتب ساختارگرایی،- آژیر انحطاط و زوال بورژوازی

ساختارگرایی،- فلسفه است یا علم یا متدی شبه علمی؟

فوکو را میتوان بیش از دیگران نزدیک به فلسفه ساختارگرایی دانست. اشتراوس بحث جوامع، و لاکان بحث ضمیرناخودآگاه را وارد مکتب ساختارگرایی نمودند. هایدگر میگفت: زبان تنها موضوع فلسفه هستی است. لاکان میگفت: واژه و سخنوری نیرویی جادویی دارند. رونالد بارت میگفت: شناخت زبان یعنی شناخت جامعه. هاید گر از اسطوره زبان میگفت. سالها ساختارگرایی با کوشش زیاد به تحقیق علمی پیرامون زبانشناسی و و فرهنگ شناسی می پرداخت. گوته میگفت: در اغاز عمل بود. ساختارگرایان میگفتند: در آغاز واژه بود.



new/dr-abbas-taheri1.jpg
دکتر عباس طاهری

سیر حکمت در تاریخ
نقدی بر آثار دکتر شرف الدین خراسانی در تاریخ فلسفه (۵)

همه اندیشمندان مکتب فرانکفورت با اثبات گرایی و نواثبات گرایی در علم و فلسفه مخالف بودند، بی آن که میان این دو نظام اندیشگیِ خویشاوند تفاوتی بگذارند. آنان همه گیری اثبات گرایی را عامل ذهنی مهمی در دگردیسی خردِ روشنگر به خردِ ابزاری و پیدایش نظام سلطهِ اداریِ علم و فنآوری در تمدن صنعتی می دانستند. از دیدگاه آنان اثبات گرایی بیانگر روش و بینش علوم طبیعی بود که موضوع علم را به اجزایی غیرقابل تقسیم تجزیه و سپس بررسی می کند. علمی که از راه این فروکاهی پدید می آید، در جزئیات غرق می شود، از نقد کارکردهای کلان در می ماند، تنها بکار پیشرفت فنآوری و مدیریت می آید، و خودبخود در خدمت تحکیم سلطه دستگاه علمی ـ فنی حاکم قرار می گیرد.



اسماعیل رضایی

تمدّن و تکوّن

تاثیر موثر و مداوم رویکردهای محیطی بر انسان، موجد نوعی سازگاری و انطباق با فرایند تحول و تکامل گردیده که مکوّن مولفه های همزیستی و همگرایی الزامی و ایجابی اجتماعی می باشند. کنش و واکنش هایی که سامانه های فرهنگی، آفرینش های هنری و سیاست و اخلاق عمومی را فراهم می سازند. مولفه های تمدن سازی که در فرایند تکامل تاریخی جامعه و انسان در راستای استیفای حقوق طبیعی و اجتماعی انسان ها جهت گیری مثبتی را ایفا نموده است. تمدن ها پیوند تنگاتنگ با توسعه و پیشرفت دامنه دانش و فن دارند. فرایندی که ضمن توسعه دامنه پیوند های اجتماعی و انسانی و درک بهبود یافته و مشترک بین انسان ها، مورد سوءاستفاده ساختار طبقاتی برای اهداف تحریف و تخریب مناسبات انسانی در روند تکاملی قرار گرفته و می گیرد. بنابراین مولفه های تمدنی چون فرهنگ، هنر، اخلاق و دیگر شاخصه های رفتاری آن، اگرچه تحت تاثیر مداوم روندهای تحولی و تکاملی تاریخی قرار دارند؛ ولی بسیاری از نمودهای واپسگرا با مقاومت در برابر آن، از اثرات موثر آن بر سرنوشت جامعه و انسان ممانعت به عمل می آورند.



آرام بختیاری

خدای ضحاکی دهه ۶۰، و خدای معدوم نیچه

خدای دهه ۶۰ رهبر؛- پایان ۴ هزارسال افسانه خدایان؟

در طول تاریخ، اختلاف میان خدای: ابراهیم و اسحاق و یعقوب، با خدای فیلسوفانی مانند پاسکال در عصر جدید، کاملا آشکار شد. اسپینوزا آنرا مادی میدانست. بارث میگفت: خدا را میتوان فقط در باور به وحی شناخت. در اوج و میانه سدههای میانه خداشناسان مسیحی کوشیدند آنرا بشکل عقلگرایانه و منطقی اثبات کنند. عرفان غربی کوشید خالق و مخلوق را یکی کند. بوهمه، خداشناس مسیحی میگفت: خدا بدون طبیعت و طبیعت بدون خدا، غیرقابل تصور است. رواقیون پیش از میلاد در یونان باستان، برای خدا ذاتی مادی مانند آتش قائل بودند. ادیان ابراهیمی برای ماهیت خدا صفاتی مثل: قادر، عالم، واحد، ابدی، ازلی، و غیرقابل تغییر قائل بودند.