آرام بختیاری کمونیست ها هم فلسفه دارند فلسفه کمونیستی خواهان بهشت واقعی این جهانی است سرانجام فلسفه بورژوازی متوجه شد که انتقاد دشمنانش نیز بخشی از تاریخ فلسفه است که نباید با دلایل نسبی گرایی فلسفی آنان را توجیه نمود. باید اعتراف نمود که فلسفه مارکسیستی عالی ترین تحول و پیشرفت فلسفی است چون بیان خلاقیت نظری و تئوریک پیشرفته ترین طبقات تاریخ یعنی زحمتکشان است که از طریق کوشش مارکس و انگلس بشکل قاطعانه و انقلابی پایه گذاری و گردآوری شد، تحول یافت و به ماتریالیسم تاریخی-دیالکتیکی رسید. مارکسیسم - لنینیسم نیز فلسفه را نوعی جهانبینی و آگاهی اجتماعی میداند که روبنای روابط اجتماعی - اقتصادی و نظامهای اجتماعی بوده و هست. هر فلسفه ای نماینده یا مدافع نیازها و علائق و منافع طبقه و قشر خاصی است؛ یعنی صفات و خصوصیات طبقاتی دارد و آگاهانه یا غیرآگاهانه جانبدارنه است.
اسماعیل رضایی قانون و قدرت قانون برآمد نظم نظام یافته و بی نظمی حاصل نظام مندی های اقتصادی و اجتماعی، فردیت فرد را در آزمند های ساختار غالب طبقاتی و کنش های نامتعارف منبعث از قدرت اکتسابات مجازی محیطی، از درک واقع گذر حیات جمعی باز داشته است. قدرت قانونی بازتاب قانون تدوینی و تقنینی حاکمیت غالب طبقاتی است که تبعیض و نابرابری های حقوقی انسان ها جزء لاینفک مفاد و مواد آن می باشند. برابری فرصت ها و تساوی حقوق قانونی انسان ها در امتیاز خواهی های منفعتی و مصلحتی مصوبات قانونی به یغما رفت؛ و قدرت بلامنازع اکتسابات مجازی محیطی،روند استحاله تمامی حقوق طبیعی و تدوینی انسان ها را در مقاومت دهشت زای صاحبان ثروت و قدرت برای تداوم حیات تجاوزکارانه به حیات عمومی را در پیش گرفت.
یوسف زرکارنقش و اهمیّت شیوۀ تولید آسیائی – بخش دوّم منشاء مالکّیت جمعی ( مالکیّت اشتراکی ویا قبیله ای)، موقعیّت تولیدکنندگان مستقیم (وابستگی به جماعت و زمین)، ادغام کشاورزی و صنایع دستی ، تقسیم کار ثابت وبدوی، سازمان سادۀ تولید و تعاون ساده، اخذ مالیات جنسی، پراکندگی روستاها (بدلیل مسئله آب و فقر طبیعت)، عدم وجود راههای ارتباطی مناسب، تقسیم کار اجتماعی محدود، عدم رشد مناسبات کالائی وتجارت محدود، رابطه نامتوازن شهرو روستا و نقش آنها درتداوم این وضعیّت درزمان طولانی، عدم جدایی صنعت شهری از روستایی، تأثیر ناچیز سرمایۀ ربائی بر ساختار اقتصادی جامعه و دفینه سازی ها، وغیره مواردی اند که در" کلیّت خود" و در ارتباط با هم، ویژگیها ومختصات ساختاراقتصادی وجه تولید آسیایی را می سازند که، در جوامع خود کفا ی روستایی تبلور دارند که رکود، تعییر ناپذیری (تحوّل بسیار بطئی و کند) از خصایص آن هستند.
آرام بختیاریپسامدرن و ادعای نقد: ایدئولوژی، سیستم فکری، دین شکست پست مدرن؛ چون نیچه و هایدگر، در ایران. لیوتار نخستین بار در سال ۱۹۷۱ میلادی در گزارشی پیرامون «وضعیت دانش» در جوامع پیشرفته از اصطلاح «دانش پست مدرن» استفاده نمود. وی میگفت اصطلاحات عظیم روایتی مانند: دیالکتیک روح هگل، یا عدالت و عقلگرایی مارکس وجود ندارند و قابل تجزیه و تحلیل نیستند. او در سال ۱۹۷۹ در کتاب "دانش پسامدرن" مدعی شد که: فلسفه دیگر علم نیست! و ادعای توضیح جهان توسط ایدئولوژی ها و ادیان و سیستم های فکری، اعتبار خود را از دست داده است. مفهوم پست مدرن از سال ۱۹۵۹ در نقد هنر و ادبیات در امریکا مطرح یود. لیوتار ولی آنرا در سال ۱۹۷۹ در کتاب «دانش پست مدرن» وارد فرهنگ جهانی نمود. او خواهان نوع جدیدی از هنر و ادبیات شد که رابطه و پلی میان فرهنگ نخبه گان و فرهنگ عوام باشد. از جمله دیگر آثار لیوتار: فلسفه فقر، اقتصاد آرزو، تعالی خواهی زیباشناسانه، و مقاله «قبرستان روشنفکران» هستند.
آرام بختیاریتئوری تفسیر،- در پشت نقاب هایمان؛ ما شما هستیم مقوله تفسیر، از دگم های مذهبی تا روشنگری انسانی هرمنوتیسم در رشته های فرهنگ سنتی به اشکال: دین، اخلاق، و قانون، مورد استفاده قرار میگرفت. از نظر تاریخ، هرمنوتیک دارای ۳ منبع: الاهیاتی، حقوقی قضایی، و زبانشناسی (خصوصا از دوره رمانتیک)، بوده. از هنر تفسیر قبلا در متون و جریانات: کیمیاگری، جادوگری، فالگیری، آینده نگری، و ستارشناسی خرافاتی، سوء استفاده میشده. هرمنوتیک در قرن ۱۹ میلادی اساس زبانشناسی کلاسیک شد و در رشتههای: فلسفه، علوم اجتماعی، و تاریخ (توسط تفسیر شاهدان) بی تاثیر نبوده. هنر تفسیر در جریانات و مکاتب فکری مانند: پدیدارشتاسی، هستی شناسی، فلسفه زبان، و تئوری شناخت مکتب فرانکفورت، نیز وارد شد.
علی رهامفهوم «دموکراسی حقیقی» در اندیشهی مارکس مفهوم رشد همهجانبهی فرد آزاد، و شرکت فعال افراد در تعیین سرنوشت خود، شالودهی یک «دموکراسی حقیقی» است؛ «دموکراسی» نهبعنوان یک سازماندهی سیاسی، بلکه بهمثابهی یک روش زندگی. این مفهوم صرفا منحصر به آثار جوانی مارکس نیست، بلکه جانمایهی اندیشهی اوست که در سراسر آثار او مشهود است. از اینرو، در «مانیفست حزب کمونیست» اعلام میکند که پس از محو تمایزات طبقاتی «زمانی که قدرت عمومی خصلت سیاسی خود را از دست میدهد»، «بهجای جامعهی کهنهی بورژوایی، بههمراه طبقات و تضادهای طبقاتی آن، تعاونی خواهیم داشت که در آن تکامل آزاد هر فرد شرط تکامل آزاد همگان است.»
یرواند آبراهاميان كسروى: ناسيوناليست مدافع يكپارچگى ايران ترجمه محمد جواهرکلام اگرچه پدر كسروى در ديدگاههاى اجتماعى خود غيرسنتى بود، ولى در پرورش فرزندش بسيار سنتى عمل مىكرد. پدرش او را بعد از برادر بزرگش ميراحمد، كه در راه بازگشت از نجف براى دستيابى به رهبرى روحانى متشرعان محلى، درگذشته بود، احمد ناميده بود. او را از بازى با بچههاى همسايه منع مىكرد و به گونهاى بار مىآورد كه جاى خالى برادرش را پر كند. حتى او را مجبور مىكرد به آئين دردناك سرتراشيدن، پيش از شروع مكتبخانه، تن بدهد. آخرين سخنانش در بستر مرگ چنين بود: پسر من ميراحمد درس بخواند. بايد هميشه يك عالمى در خانواده ما باشد. ولى نان ملايى نخورد. نان ملايى شرك است.
|