انديشه

حقيقت، قدرت، خود
(گفتگو با میشل فوکو)
ترجمه: کوروش برادری

  • من تاکنون سه مشکل سنتی را بررسی کردهام: 1. رابطه ما با حقیقت ازطریق شناخت علمی چیست، با آن «بازیهای حقیقت»؛ که از اهمیت بسیار زیادی در تمدن برخورداراند و ما بهیکسان سوژه و ابژهشان هستیم؟ 2. رابطه ما،بهموجب این استراتژیهای عجیبوغریب و مناسبات قدرت، با دیگران چیست؟ 3. مناسبات میان حقیقت، قدرت و خویشتن کدامند؟



  • عبدالوهاب مدب:
    آيا اسلاميسم به فاشيسمی يکپارچه بدل خواهد شد؟
    برگردان: مهدی استعدادی شاد

  • در ساختار قدرتمداری فاشیستی، اما آن رهبر (شخص اول مملکت) در شکل فرمانده سرزمین پدری ظاهر میشود که بر هستی دگرسان خود در قیاس با مردمان پافشاری متعصبانهای دارد. وی مدعی فرق داشتن اساسی با دیگران است و میخواهد همچون خدایی بیهمتا نمایان باشد. برای توجیه این برداشت اغلب تمثیل خدای طبیعت به کار میآید که انگاری به رهبر قدرت اعطا کرده و به او تجلی مقدس بخشیده است.



  • آلن بادیو
    ماجرای مفهوم
    (بی همتایی فلسفه معاصر فرانسه)
    ترجمه: کوروش برادری

  • من مایلم این ملاحضات درباره فلسفه فرانسه را با یک پارادوکس شروع کنم: «کلیترین» درعینحال «جزئیترین» است. این همان چیزی است که هگل «کلّی انضمامی» مینامد، همنهاد آنچه برای همه مطلق کلی است و درهمانحال از جای خاص و دقیقه خاصی برخوردار است. فلسفه نمونه خوبی برای این موضوع است: همانطور که میدانید، فلسفه مطلقاً کلی است و به همه «بدون استثنا» روی میآورد، اما فلسفه ویژگیهای قوی ملی و فرهنگی دارد. چیزی وجود دارد که من مایلم "دقایق فلسفه" – در زمان و همینطور مکان- لقب دهم.



  • مسعود لقمان
    جامعه ی ايرانی و انديشه های رورتی

  • اكنون كه جامعه ی ایران در برزخ سنت و تجدد دست و پا می زند بهتر است اندیشمندان ایرانی با رجوع به سنت روشنفكری مشروطه و به جای رویكرد به فلاسفه و اندیشمندان تجددستیز و ضد مدرن از نیچه، هایدگر و فرانکفورتیان گرفته تا اسلاوی ژیژك و ... اندكی نیز توجه خود را معطوف شناخت اندیشمندانی چون ریچارد رورتی نمایند.



  • عليشاد لربچه
    فلسفه غرب درجستجوی زبان فهم

  • گادامر،یكی ازفیلسوفان مهم نیمه دوم فرن بیست اروپا بود. فلسفه “هرمنوتیك“ اوغیراز تفسیر و تاویل، به معنی فهمیدن متن و تفاهم دردیالوگ است. علم هرمنوتیك یا “هرمزشناسی“ او ازنام خدایی اسطوره ای بنام هرمز گرفته شده است .هرمز درفرهنگ باستان نام الهه ای است برای رساندن خبر و پیام، خصوصا آن، پیام خدایان را برای انسان های درحال مرگ ترجمه میكرد تاآن ها آنرا بفهمند.



  • آرام بختیاری
    وضعيت فلسفه در دوره گلوبال
    فلسفه گلوبال ؛ گزارش،ادعا،یا آرزو؟

  • چون اقتصاد جهانی و گلوبال،كوشش های ملی و ناسیونالیستی را به كنارزد ، ازجمله وظایف كنونی فلسفه، بحث پیرامون یك تمدن و فرهنگ جهانی است . درپایان عصر صنعتی شدن،امكان یك تمدن جهانی،خودرانشان میدهد كه خواهان حل تضادهای سیاسی و اجتماعی در روی میز مذاكره است و نه در میدان جنگ . و در وضعیتی كه مشكلات جدیدی از جمله: ارتش سازی، آسیب های محیط زیست، اختلاف فرق و توسعه میان شمال و جنوب كره زمین، و بحران انرژی، در نظر كارشناسان لیبرال، بحران هویت فلسفه،زمانی برطرف میشود كه آن از بحث با ایدئولوژی ها نترسد و خواهان رابطه و گفتمان با ادیان، و كشف مجدد اخلاقی جهانی باشد، كه مناسب ضرورت های عصر گلوبال است .



  • روسيا روشن
    فلسفه آمريكا در پرتگاه غيراجتماعی بودن؟

  • سرل میگفت كه زبان تنها برای شرح و توصیف نیست بلكه وسیله و پیام آور عمل است و آن فقط درخدمت دادن اطلاعات نیست بلكه خواهان رسیدن به هدفی عملی است .دربیان یك جمله ممكن است هدفهای گوناگونی درنظر گرفته شود؛ مثلا گوینده: دستور دهد یا آرزو كند، تهدید نماید، قول دهد.



  • مارکس پایه گذار دیالکتیک ماتریالیستی ( ۳)
    ديالکتيک مدرن
    عیسی صفا

  • نقل قولهایی که تا کنون از مارکس مطرح کردم نشانگر این است که از نظز وی بدون توجه به تضاد درونی و ذاتی کالا ،قادر به فهم خصلت و ماهیت دوگانه آن نخواهیم بود. کالا پدیده ای بیرونی و عینی است. بنابراین تضاد درونی آن هم عینی است.در ادامه کتاب سرمایه از دیدگاه دیالکتیک مارکس بر پایه تضاددرونی کالا، تضادهای دیگر چون تضاد در کار ، سرمایه( ثابت و متغییر )و.... را تا تضادکار وسرمایه و تضاد کارگران و سرمایه داران در زنجیره ای منطقی کشف می کند. آنچه مارکس به مفهوم تضاد هگلی در دیالکتیک اضافه کرده است دردو جهت است



  • نادره مستشار
    فلسفه زبان ساختارگرايی يا سرگرمی روشنفكری؟

  • سوسور اشاره میكند كه ساختارگرایی، نه متد است و نه ایدئولوژی، بلكه یك جریان و وضعیت تحقیقی. غیراز سوسور، فرمالیستهای روسی نیز در اوایل قرن بیست، تحقیقات عمیقی پیرامون ساختارگرایی درزبان انجام دادند.آنها می گویند كه زبانها، سیستم های ساختاری از واژهها و جملات هستند، زبان یك تحول اجتماعی نیست بلكه ارتباط واحدهای همزمان است، وساختارگرایی، حرف زدن فردی مشخص نیست، بلكه سیستمی ازارزشهای غیرفردی میباشد.



  • میشل فوکو
    جامعه انضباطی در بحران
    ترجمه: کوروش برادری

  • کلا قدرتِ دولت از حق ویژه برخوردار است. خیلی از انسانها بر این عقیدهاند که اشکال دیگر قدرت، برگرفته از قدرتِ دولتاند. البته من نمیخواهم تا آنجا پیش بروم که بگویم قدرتِ دولت از اشکال دیگر قدرت بر گرفته میشود، اما بر این عقیدهام که، قدرتِ دولتی دستکم بر اساس آن استوار است و این اشکال دیگر قدرت هستند که ممکن میکنند، که قدرتِ دولت وجود دارد. اگر میخواهید قدرتِ دولت را تغییر دهید، آنوقت باید انواع مناسباتِ قدرت را، که در درون جامعه کارگر هستند، تغییر دهید.



  • آذر سلطانی
    جامعه شناسی انتقادی، نوعی روشنگری است!

  • لوهمن ، یكی از هواداران تئوری سیستم ها در جامعه شناسی است. او گویا هیچ جمله ای را بدون رابطه باجامعه شناسی ننوشته است .نظریه سیستم های او همیشه نظریه سیستم های اجتماعی بوده است.هدف تحصیل و تحقیق اواز همان آغاز،پرداختن به نظزیه های اجتماعی بوده است. اومیگفت كه جامعه شناسی،نوعی روشنگری است كه ازموضوعات فلسفی مانند عقلگرایی وشناخت مواظبت میكند.



  • لالی امبلی
    آدرنو، از نبوغ تا كلاسيك شدن

  • آدرنو در بحث و مشاجره پوزیویتیسم (مثبت گرایان) دهه 60 باكتاب “دیالكتیك منفی“ وارد میدان شد. اوباكمك هابرماس، در جامعه شناسی آلمان از موضع “تئوری انتقادی“ درمقابل “راسیونالیسم انتقادی“ كارل پوپر دست به افشاگری زد . وی میگفت یك تئوری ، انتقادی است كه منعكس كننده جنبه های كامل روابط اجتماعی باشد، ولی در مكتب پوزیویتیسم یك همچون امكانی وجود ندارد. در نظر آدرنو باید به انتقاد از افكار صنعت زده ای پرداخت كه انسان و طبیعت را همچون وسیله ای برای اهداف خود مورد سوء استفاده قرار میدهند.



  • میشل فوکو
    فلسفه تحليلی سياست
    ترجمه: کوروش برادری

  • ما دیری است که میدانیم، وظیفه فلسفه کشف آنچه مستور است، نیست، بلکه این است که درست همان چیزی را، که ملموس است، نمایان کند، یعنی همان چیزی را قابل نمایانشدن کند که چنان نزدیک، چنان بیواسطه، چنان تنگاتنگ با خود ما مرتبط است، که ما این را بههمینخاطر درک نمیکنیم. درحالیکه وظیفه علوم این است که آن چیزی را، که ما نمیبینیم، قابل شناسائی کنند، وظیفه فلسفه این است همان چیزی را ملموس سازد که ما میبینیم. لذا ممکن بود در این ارتباط امروز وظیفه فلسفه این باشد: ارتباط فلسفه با مناسبات قدرت چیست؛ مناسباتی که ما اسیر آنها هستیم و خود فلسفه دستکم نزدیک به صدوپنجاه سال مبتلای آن است؟



  • انقلاب ذهنی
    رزا لوگزامبورگ و هنر سیاست

  • چگونه می توان نظریه هائی را که در تمامی اشکال رادیکالیسم چپ منجر به ترک سیاست مشخص ممکن در جامعه سرمایه داری می گردد و از سوی دیگر پیوستن به سیاست یومیه عملی بر بستر پارلمانتاریسم را چون طرح های رفرمی که سوسیال دمکرات ها در فاصله ده ها سال گذشته وهمچنین سبزها نشان دادند، منجر می شود، از ذهن های اپوزیسیون فلج چپ رادیکال وهمچنین از ذهن های اپوزیسیون فرصت طلب بیرون کشید؟
  • برگردان ناهید جعفرپور



    آکسل هونت
    آدورنو و آرنت – دو شکلِ غلبه بر توتاليتاريسم
    ترجمه: کوروش برادری

  • آدورنو درطی سالیان عمرش تلاش می کند دلایلِ وضعیتِ توتالیتر معاصر خود را تا سرچشمه های تاریخ بشری دنبال کند. آسیب شناسی اجتماعی که در نظام سلطه فاشیستی آشکار می شود، از نظر آدورنو آن چنان عمیق و ریشه دار است که گویا تنها زمانی می توان آن را به طور شایستهای توضیح داد که پیامد رشدِ نافرجامِ کُلِ فرآیندِ تمدن دانسته شود.
  • گویی هانا آرنت درهنگام نگارش تحلیل توتالیتاریسم دقیقاً همین نقطه ضعفِ دیالکتیکِ روشنگری را مدّ نظر داشته است، زیرا در دیالکتیک روشنگری پیدایشِ حکومتِ خودکامه درواقع پیامدِ آسیب شناسی اجتماعی درک میشود که تنها میتوانست در درون جوامع مدرن تکوین یابد.



  • نادره مستشار
    چپ هايی كه به وطن باز نگشتند!

  • ماركوزه ، فیلسوف،جامعه شناس و نظریه پرداز اجتماعی مكتب فرانكفورت، در زمان فاشیسم، بدلیل ماركسیست و یهودی بودن به آمریكا فرار نمود و تبعه آنجا شد. او در آمریكا غیر از تحقیقات ضدشوروی استالینیستی ،مدتی هم مسئول سازمان ضدجاسوسی! آمریكا دراروپا بود. ماركوزه باتوجه به شكست استالینیسم درشوروی، میگفت كه تئوری ماركسیسم برای آزادی انسان كافی نیست وباید باكمك روانشناسی فروید،كامل شود



  • فرشيد فريدونى
    فلسفه ی حقوق طبيعی و اسلام
    نقدى بر گفتمان دينى پيرامون خردگرايى و حقوق بشر (بخش اول)

  • دريافت مفهوم حقوق طبيعى نتيجه ى مباحث فلسفى در دوران آنتيک بود که با استفاده از اساطير يونانى و تمايز ميان سپهر، طبيعت و حقوق (عرفى و اجتماعى) بيان مى شد. فلسفه ى حقوق طبيعى از طبيعت انسان در امر خردگرايی استنتاج مى شود و تفاوت وى را با ديگر موجودات زنده برجسته مىسازد. خردگرايی در تاريخ تمامى اقوام، ملتها و نژادهاى متفاوت بشر به صورت جهانشمول مشاهده شده و مى شود. تجمع انسان ها، تقسيم کار براى رفاه و تشکيل جامعه نشانه ی طبيعت خردگرای بشر است که به تمدن و پذيرش حقوق طبيعى اعضاى جامعه سرانجام مى يابد.



  • آتوسا سلطان زاده
    فيلسوف شرق درفرهنگ غرب

  • ابن رشد، همچون ارسطو، روح را ابدی نمیدانست و میگفت كه فلسفه ارسطو بالاترین حقیقت است، گرچه سایر تحصیلكردههای اواخر دوره باستان،ارسطو را با عینك نوافلاتونی حاكم می دیدند. تمام آن نظراتی را كه علمای قرون وسطای غرب درباره ارسطو جدیدا آموختند،آنهارا مدیون ابن رشد هستند. برای فهم بهتر نظرات ارسطو كه باكمك طبیعت به تفسیر دین و جهان می پرداخت، او به رد فلسفه نوافلاتونی حاكم، همت گماشت. و زمانیكه غرب و مسیحیت دنبال فلسفه نو افلاتونی بودند، اعراب، طبیعتگرایی ارسطورا در مدارس شان تدریس می نمودند. اشاعه ابن رشدگرایی و جنبش های مخالف آن،باعث تشكیل نظراتی مترقی تر دراواخر دوره مدرسین(اسكولاستیك) گردید.



  • نادره مستشار
    اخلاق در چهارچوب اقتصاد

  • اسمیت ، فیلسوف اخلاق،و اقتصاددان ملی، را پدر اصول علم اقتصاد و خالق آموزشهای كلاسیك درعلم اقتصاد می نامند، چون او به شرح سیستماتیك نظریه اقتصاد لیبرالی قرن 18 پرداخت و راهبر لیبرالیسم اقتصادی و پایه گذار اقتصادملی كلاسیك بود ؛ یعنی اوموجب ترقی و تحول علوم اقتصادی درعرب شد. بدین سبب هورا و كف زدن های كاپیتالیسم مكتب منچستری قرن 19 كه اورا قهرمان ملی خوددانست ، بی دلیل نبود.



  • لالی امبلی
    چپ های كم خطر، ما، و درس های غرب

  • زمینه مطالعات هوركهایمر درسالهای جوانی: آثار ایبسن،استرینبرگ، ماركس، شوپنهاور، و كانت بودند. ولی بدبینی شوپنهاور نقش مهمی روی نظرات اوداشت. غالب اعضای مكتب فرانكفورت ازجمله هوركهایمر زیر تاثیر نظریه های فروید نیز بودند. درزمان او مكتب نئوكانتی دردانشگاه فعال بود و غیراز پدیده شناسی هوسرل،اوبامحافل ماركسیستی نیزرابطه داشت.



  • روسیا روشن
    من كجا – و جان ديويی كجا!

  • دیویی خلاف كانت، فلسفه را تكیه گاه دین ندانست بلكه آنرا وسیله ای برای بیان علایق زندگی انسانها بشمار می آورد .او میگفت كه هیچ دانش و شناختی:كامل ،نهایی و آرام نیست بلكه پروسه ای است زنده و پویا. فلسفه دیویی بجای جهان و كهكشانها خودرا باانسان و تربیت او در چهارچوب نظام سرمایه داری سرگرم نمود .وی میگفت كه تربیت یعنی تعلیم انسان برای دمكراسی لیبرالی. برای پراگماتیسم های آمریكایی، آن چیزی حقیقت دارد كه مفید بوده و زندگی فردی و جمعی انسان راقدری تسهیل كند.



  • سهراب م. آوار
    ژاك دريدا، فيلسوف و معلم پركار

  • ژاك دریدا ، فیلسوف فرانسوی رامانند نیچه یك متفكر شوك دهنده مینامند. گرچه اوخودرا هرمنوتیك نمیداند ولی میگفت كه متون و نوشته ها بایدمدام در تیررس تفسیر و تاویل خوانندگان باشند. دریدا یكی ازنمایندگان مهم فلسفه پست مدرن است گرچه دارای افكاری غیرسیستماتیك بود .وی مخالف هرگونه ایسم بود و به رد ساختارگرایی فرانسوی پرداخت. اوكوشید تافلسفه سلختارگرایی را به پساساختارگرایی یا ساختارزدایی هدایت كند.



  • علیشاد لربچه
    فراز و فرود نظرات فرويد

  • فروید را نیز ازجمله متفكرینی می شمارند كه مانند ماركس و داروین موجب تحولاتی درقرن بیست شد. یعقوب لاكان با انقلابی شمردن فروید ، میخواست رابطه نظرات او با علم زبانشناسی را محكم كند. تاثیر مهم فروید روی جنبشهای ادبی مانند دادائیسم و سوررئالیسم درآنجاست كه او گفته بود كه انسان از طریق “ضمیرناخودآگاه“ و خلاقیت و حافظه غیرمنتظره و بدون طرح و برنامه، میتواند آثاری نبوغ آمیز بیافریند. او غیراز علاقه به ادبیات، اطلاعات زیادی نیز در آن زمینه داشت و میگفت كه باید به محتوا اهمیت داد و نه به فرم، و گرچه از شنیدن موسیقی لذت نمی برد، ولی آثار زیادی پیرامون هنر و هنرمندان منتشر كرد.



  • عیسی صفا
    مارکس پايه گذار ديالکتيک ماترياليستی
    ديالکتيک مدرن (۲)

  • مارکس مطالب زیادی در مورد دیالکتیک ننوشته است ، اما تمام آثار مارکس بر پایه روش و جهان بینی دیالکتیکی است! جالب توجه است که مارکس روش دیالکتیکی خود و تفاوت ماهوی آن را با هگل درکتاب سرمایه مطرح می کند: «در اساس متد دیالکتیکی من نه تنها از هگل متفاوت ، بلکه درست در جهت عکس آنست. هگل از روند اندیشه، تا آنجا پیش می رود که از آن موضوعی مستقل می سازد، که سرچشمه واقعیت و بیانگر حضور بیرونی این واقعیت است. از نظر من برعکس ، اندیشه چیزی جز ماده تغییر یافته و ترجمه شده در مغز انسان نیست. ....



  • مهدی استعدادی شاد:
    گزارش جامع از انديشه ورزی ايرانيان؟

  • پرسش مطرح شده در عنوان مطلب پیش رو در یک اتفاق پیش آمد. تصادفی یکی از استادان قدیمی را، پس از چند سال بی خبری، دیدار کردم. آن گپ یکربعی ما، برایم پرسشهایی بوجود آورد که ایامی چند مرا بخود مشغول داشت. نوشتهی پیش رو، شاهدی بر این مشغولیت است که در این یادداشتهایی به هم پیوسته تلاش میکند برای آن پرسشها پاسخهایی بیابد.



  • سارا ارمنی
    انديشمند مفاهيم اجتماعی جديد

  • ماكس وبر در همه جا و همه پدیده ها، پروسه جهانی عقلگرایی را می بیند و حتا خردگرایی را سرنوشت انسان می دانست. عقل و خرد گرایی نزد او، غیر از نظم و سیستماتیك نمودن، دارای معانی گوناگون از جمله بوروكراتیسم، صنعتی شدن، روشنفكرگرایی، تخصصی شدن، سازمانگرایی، شیئ گرایی، روش گرایی، جادوزدایی، سكولار شدن، و غیرانسانی شدن جامعه مدرن است. وی با اشاره به شرق می پرسد چرا عقلگرایی درغرب به وقوع پیوست، گرچه شرق دارای فرهنگی كهن تر بود؟



  • خرد در هم ستيزی با خود
    (پاره ای تاملات در باب روشنگری)
    ماکس هورکهایمر
    ترجمه: کوروش برادری

  • به نظر می رسد خرد امروز از یک نوع بیماری رنج می برد. این هم درمورد زندگی فرد صادق است هم درمورد جامعه. فرد بهای کارآیی های مسحورکننده صنعت مدرن، اعتلای مهارت های فنی و انبوهه کالاها و خدمات را مدام با عمیق ترشدن ضعف و ناتوانی در مقابل مشت گره کرده قدرتِ جامعه می پردازد؛ قدرتی که فرد درواقع بنابود بر آن نظارت کند.



  • آرام بختیاری
    نظرات استثنايی فيلسوف آمريكايی

  • درمركز تفكر و جهانبینی رورتی، مقوله احتمال و اتفاق وجود دارد. یكی از نظریه های پسامدرن اواین است كه میگوید ما محصول فرهنگی هستیم كه درآن بار آمده ایم،وتمام وجدان، دانش و نیازهای مان، مخصول زمان ما و احتمالات غیرحساب شده اطرافمان هستند،و فكر و عمل انسان دربستر احتمالات و اتفاقات جهان زندگی، محصور هستند و مواضع ما ازنظر تاریخی و فرهنگی مشروط میباشند،وزبان بدلیل احتمال و اتفاقی بودنش نمیتواند رسانه ای برای شناخت واقعی باشد



  • عیسی صفا
    ديالکتيک مدرن (۱)

  • هم منطق و هم دیالکتیک از تاریخ کهنی برخوردار هستند. اما کنار هم قرار گرفتن آنها بعنوان « منطق دیالکتیکی» اولین بار با هگل شروع شد. حتی منطق به معنایی که ما امروز استفاده می کنیم با هگل شهرت یافت.ارسطو که به عنوان پایه گذار منطق ارسطویی معرفی می شود، از کلمه منطق استفاده نکرده است! کلمه مورد استفاده وی « آنالیتک» است. در تاریخ معاصر حتی کانت کلمه منطق را به معنای کنونی به کار نبرده است. کلمه وی، دلیل و برهان است.بنابراین پایه گذار منطق دیالکتیکی هگل است. بعد از معرفی منطق و بویزه منطق دیالکتیکی هگل ، به نظریات مارکس ، انگلس و لنین در زمینه دیالکتیک خواهم پرداخت.



  • میشل فوکو
    قدرت
    ( گفت وگو با میشل فوکو)
    ترجمه: کوروش برادری

  • من در پشت گفتمان در جستوجوی قدرتی نیستم که قراراست منبع آن باشد، آنطورکه در تشریح سنخ پدیدارشناختی روی میدهد. من از گفتمان به چنین مفهومی حرکت میکنم. تحلیل من شامل مشکل سوژه ناطق نیست، بلکه نقش مختلفی را بررسی میکند که گفتمان در درون یک نظام استراتژیک بازی میکند؛ نظامی که قدرت هم در آن سهیم است و برای قدرت به کار گرفته میشود. بنابراین قدرت خارج از گفتمان وجود ندارد. قدرت نه منبع نه آبشخور گفتمان است. قدرت ازطریق گفتمان تحقق میگیرد، زیرا گفتمان خود عنصری در امکان استراتژیک مناسبات قدرت است.



  • میشل فوکو
    حقيقت و اَشکال حقوقی
    (داستان اودیپ)

  • من مایلم نشان دهم که تراژدی اودیپ، همان طور که آن را در اثر سوفوکل می توان خواند، تشریح و تا حدی هم بنیاد رابطه معینی میان قدرت و دانش، میان قدرت سیاسی و شناخت است؛ رابطه ای که جامعه ما امروز هم از آن آزاد نشده است.
  • تراژدی اودیپ شباهت زیادی دارد با فلسفه افلاطونی که چند سال بعد بوجود آمد. افلاطون دست آخر دانش بندگان را بی ارزش جلوه می دهد، خاطره تجربی آن چه اتقاق افتاده، در مقابل یک خاطره عمیق تر و جوهری از ماهیت هستی در آسمان چیزهای قابل شناخت.

  • ترجمه: کوروش برادری



    لوتر ، اديب - يا اصلاح گرای دين ؟
    نادره مستشار

  • لوتر چون ازنظرفلسفی یك نوافلاتونی است میگفت كه انسان ازطریق واژه ها و ادبیات میتواند باخدا رابطه برقراركند. خلاف محفل روشنگران هومانیستی آنزمان، اوكوشید تا آثارش را نه به زبان لاتین بلكه به زبان مردم ترویج دهد. امروزه لغات بیشماری درادبیات و زبان آلمانی را خواننده مدیون قدرت خلاقیت زبانی او است . ترجمه او از زبان مبداء به زبان مقصد، پایه وحدت زبانی گردید. اوغیراز كوششهای اصلاحگرایانه دردین و جامعه، درتاریخ ادبیات زبان میهنش، هنرمند نابغه زبان نیز نامیده میشود.



  • گفت وگوی ریچارد رورتی – جیانی واتیمو
    آينده دين پس از متافيزيک
    ترجمه: کوروش برادری

  • سنت متافیزیکی در سایه این تفکر بود که چیزی غیرمتافیزیکی وجود دارد، و انسانها بجااست تلاش کنند خود را با آن محک بزنند. امروز موزونترین بیان این تفکر در طرزتلقی علمگرایانه به چشم میخورد. جیمز و دیوئی، هم پای نیچه و هایدگر، ما را به چشم پوشیدن از این سنت و فرهنگ فرا میخوانند. بهرغماینکه تفکر دکارتی و هایدگری مدارش را تکمیل کرده، و اینکه چرخشِ فلسفه به فلسفه زبان ما را از معرفت شناسی و متافیزیک دور میکند، رهایی کامل از لوگوس متافیزیکی غیرممکن مینماید. بههمیندلیل، مساله اخلاقی پراگماتیسم و هرمنوتیک امروز این است از فرهنگ غربی گفتوگو حمایت و پشتیبانی کنند، بهجایاینکه سئوالات متافیزیکی درباره آنچه واقعا هست و نیست طرح کنند. آیا موضوع «اندیشه بیبنیه» همین نیست؟



  • تأملی بر مبانی «نقدِ سیاست»
    «سنجيدگی سياسی» نزد ارسطو
    لحظه ی فلسفی گُسست «اندیشه ی سیاسی» از «اندیشه ی استعلایی»
    «پیشامد احتمالی»، «شور» و «لحظه ی مناسب»(کایروس)
    شيدان وثيق

  • «سیاستِ دِگر» - چیزی كه برای ما شرط بندی و چالشی‏ نظری و عملی و نه غایتی محتوم و حقیقتی مسلم است - مشاركت مستقیم و بلاواسطهی شهروندان در امر عمومی است. «سیاستِ دِگر»، در تقابل با گفتمانِ از خود راضی و واحدِ «سیاست واقعاً موجود»، هماوردی و چالش میان گفتمانهای متفاوت و متضاد، اسطورهزدایی، راززدایی و توهمزدایی از گفتار مسلط سیاسی و «حقیقت برین» آن است. «سیاستِ دِگر» در تقابل با یكجانبهنگری و سیستمسازی سیاست ورزان حرفه ای، بینش‏ و منشی است كه جهان، واقعیتها و پدیدارهای اجتماعی را در چندگانی و چندانیتشان، در مناسبات و نسبیتشان، در همسویی و همستیزیشان، در سیالی، دگرگون پذیری و ناثباتی شان، در معمایی بودن و ناایقانیشان... مورد توجه و نظر خود قرار میدهد.



  • از آرمانشهر تا ناكجاآباد
    آتوسا سلطان زاده

  • جزیره پردیسی توماس مور، تقلیدی است از كتاب دولت افلاتون . پاره ای از اوتوپیست های قرن بیست غرب نیز تحت تعثیر كتابی از هنری فورد بودند. اوتوپی – هم ژانری است ادبی و هم مدلی حكومتی . از جمله ضد اوپیست های قرن بیست : جرج آورل و آ. هوكسلی، هر دو انگلیسی هستند. جزایر بریتانیا تاكنون خالق نظریه پردازان موافق و مخالف مهمی در اتوپی بوده است



  • آفرينش و علم
    (بحثی در مورد خلقت هدفمند مابین آقای کریستف شون بورن کاردینال شهر وین و خانم رنه شرودر استاد دانشگاه).
  • شون بورن: اینکه تکامل از زاویه دیدگاه داروینیست های جدید، یک روند غیرهدفمند، غیر برنامه ریزی شده و مبتنی بر تغییرات اتفاقی و انتخاب اصلح و تنازغ بقا می باشد، با واقعیت همخوانی ندارد. هر سیستم فکری که حقایق آشکار هدفمند بودن خلقت را انکار کند و یا سعی بر اثبات آن داشته باشد، از منشا ایدئولوژیکی و نه منشا علمی سرچشمه می گیرد.
  • شرودر: مشکل اساسی من با ادیان بخصوص دین مسیح در این است که آفریدگار، خداوند، خالق یا هر آنچه که بایستی باشد، "هیبت انسانی" می گیرد. و امروزه هم ادعا می شود که او برنامه و هدفی را نیز دنبال می کند. اما من وجود این نقشه و هدف را در جائی مشاهده نمی نمایم.

  • برگردان از: پروین صدیقی




    هانا آرئنت
    مسئو ليت شخصی تحت حا کميت ديکتاتوری به چه معناست؟
    ترجمه : حسین انور حقیقی

  • کسانی که همکاری کرده و از دستورات متابعت کردند نباید چنین مورد سوال قرار گیرند که : " چرا متابعت کرده ای؟" بلکه باید پرسیده شوند : "چرا حمایت کرده ای؟". این جابجائی کلمات برای کسانی که تاثیر حیرت انگیز و قدرتمند "کلمات" ساده را بر اندیشه انسان، که در درجه اول یک موجود سخنگواست، میشناسند تنها یک بازی بی اهمیت لغوی نیست. خیلی چیزها بدست می آوردیم اگر کلمه خبیث "متابعت" را از فرهنگ لغات اندیشه سیاسی و اخلاقی خود خط میزدیم. اگر این مسائل را مورد بررسی قرار دهیم، می توانیم دوباره حد معینی از اعتماد به نفس و حتی افتخار بدست آوریم، چیزی که زمانهای پیشین آنرا کرامت و یا افتخار آدمی اگر نگوییم آدمیت نامیده اند.



  • لاله امبلی
    در جستجوی خدايان – در همسايگی ايران!

  • اهمیت آناكسیماندر در آنجاست كه در قرن گذشته هایدگر و گادامر كوشیدند تا اورا بهتر معرفی نمایند. او یكی از سه فیلسوف مشهور ماتریالیست ملطایی پیش از سقراط است . او غیر از فلسفه، مانند تالس یك مخترع و روشنفكر عملگرا نیز بود و به انتقاد از جهانشناسی و علم نجوم افراد پیش از خودپرداخت و پرسید كه چرا ماده دیگری غیر از آب نتواند علت تشكیل جهان باشد .



  • آتوسا سلطان زاده
    فيلسوفانی كه پيامبر شدند!

  • اروپائیان نخستین بار از طریق كانت به اهمیت كنفوسیوس درتاریخ سیر اندیشه شرق پی بردند ، چون كانت اورا با سقراط مقایسه نموده و یكی از مهمترین اخلاقگرایان تاریخ نامیده بود . همچون ارسطو كه تفكر غرب را تحت تاثیر، قرارداد ، كنفوسیوس فرهنگ یك چهارم جمعیت جهان ،یعنی جامعه چین را زیر تاثیر خود قرار داده است . او را میتوان نابغه نظرات انساندوستی نامید، فلسفه او بدون استثنا پیرامون روابط میان انسانها و كوشش برای احساس رضایت و رفاه بین آنان است



  • سهراب م . آوار
    چنين گفت بودا در شرق!

  • بودا میگفت كه جهان ناكامل و بی نظم است و انسان بدلیل غرایز و علائق اشتباهی اش دائم در درد و رنج بسر میبرد. او فكر میكرد كه انسان میتواند با كمك فلسفه، خودرا از این زنجیر نارضایی ها نجات دهد و به هواداران خود توصیه میكرد كه از هیجان های جهان و زندگی فاصله بگیرند. بودا پیش از شوپنهاور گفته بود كه : تولد رنج است ، مرگ درد است ، دوری و جدایی از عزیزان غم انگیز است، از خواسته ها و تمایلات دست كشیدن نیز ناخوش آیند است . او مهمترین علت نارضایی انسان را، علاقه او به زندگی ابدی و كوشش برای ارضای تمایلات اش میدانست.



  • نصرت شاد
    متفكر و فلسفه سياسی دولت

  • هابس به علت شرایط زمان خود عاشق صلح بود و نه حقیقت . چون او حقیقت را ابدی نمیدانست و میگفت كه هر موضوعی كه باعث شود كه انسان برای آن دست یه سلاح ببرد، حقیقت ندارد ، چون بالاترین حقیقت ، یعنی عقل بر اساس قانون طبیعت ، صلح است . هابس خواهان صلح به هر قیمتی بود و میگفت كه اگر جامعه تشكیل دولت دهد ، دیگر حق انقلاب وجود نخواهد داشت و او انسان در شرایط طبیعی را موجودی : خودخواه ، تجاوزگر، و منفعت طلب نامید كه عدالتی نمی شناسد ، چون زندگی جنگ است ؛ جنگ هركس علیه دیگری ، و در نتیجه ، زندگی : كوتاه ، سخت ، و خشن ، میباشد ، و هر آدمی میخواهد كه به حساب و خرج دیگران زندگی كند ، به این دلیل اغلب میان انسانها اختلاف بوجود می آید



  • آذر سلطانی
    چپ فلسفی و حمايت از دولت قانونی!
    فیلسوف – میان جامعه شناسی و تئوری انتقادی.

  • یورگن هابرماس در سال 1929 در آلمان بدنیا آمد . او از محدود نظریه پردازان مكتب انتقادی فرانكفورت است كه یهودی نبود. پدرش مدیر اطاق بازرگانی و صنایع شهرشان بود، شاید به این دلیل توانست چند سالی هم در دانشگاههای كشور سوئیس تحصیل نماید. و پدر بزرگش یكی از روحانیان مسیحی زمان خود بود. هابرماس در دانشگاههای مختلف ، فلسفه ، تاریخ ، روانشناسی ، اقتصلد ، و ادبیات آلمانی ، خوانده است و موضوع پایاننامه دكترایش پیرامون ، “فلسفه تاریخ “ شلینگ بود. او تاكنون چند دكترای افتخاری از شهرها و دانشگاههای : نیویورك ، اورشلیم ، بوئنس آیرس ، هامبورگ ، آتن، تل آویو ، پاریس ، هاروارد ، كامبریج ، و هلند و جایزههای : هگل ، فروید ، و آدرنو ، را دریافت كرده است .



  • سارا ارمنی
    از فلسفه طبقاتی تا فلسفه عشقبازی!
    تعریف تروریستی فلسفه غرب از انسان مدرن ؟

  • فوكو مینویسد كه ریشه بیماریهای روانی را باید در “ساختارهای“ غلط اجتمایی یافت ، چون فرهنگ خردگرای غرب ، سازمانهایی را تشكیل داده تا دگر اندیشان را محدود كند و یا رفتار دیگران را تابوگونه معرفی نماید . در نتیجه ، در اینگونه موسسات و سازمانها ، خواست فشار به دیگران همیشه حاكم و حاضر است . توضیح اینكه ، فوكو بعد از خروج از حزب كمونیست فرانسه، به حمایت از قربانیان استالینیسم در اروپا پرداخت



  • علیشاد لربچه
    سری هم به زندگی ديگران زدن !

  • روسو با حمله به حكومت مطلقه حاكمه زمان خود، دولت و بی عدالتی را نتیجه “مالكیت خصوصی“ دانست. اوسازمانهای غلط اجتماعی را دلیل فاسد شدن انسان شمرد . درنظر او حقیقت رانباید از طریق عقل بلكه باكمك احساسات طبیعی وانسانی جست . او میگفت كه انسان موجودی است دوشخصیتی، از جمله : برده-آزاد، نیكو-بدخو، فعال-تنبل . در نتیجه دوئالیسم آنزمان طبیعت و عقل- احساس و اخلاق- از این طریق توجیح شد.



  • آرام بختياري
    كمبود متفكر در دوران سلطنت!

  • كنت ميگفت كه روشنفكران بايد“ بجاي حلزون فلسفي ، سراغ ماشين جامعه شناسي“ بروند. و هدف در فلسفه و جامعه شناسي بايد پيشرفت اجتمايي باشد. ايده آل دانش درزمان او، ديگر متافيزيك نبود بلكه “ علم طبيعي دقيقي“ بود . درنظر كنت اساس پوزيويتيسم روي واقعيات و دادههاي عيني است كه مثبت ها نام گرفتند و هميشه دردسترس هستند. او دادهها را مثبت ها ناميد . كتاب اصلي كنت “فلسفه پوزيويتيسم “ نام گرفت



  • علیشاد لربچه
    در غرب چه نام هايی كه نشنيديم

  • در فلسفه رواقی یونان و روم باستان، حداقل سه فیلسوف بانام زنون وجود داشته است : زنون الئایی كه فیلسوفی اریستوكرات، اهل ایتالیا و پدر دیالكتیك در 4 قرن پیش از میلاد بوده ،و زنون فنیقی كه اهل شهر كیتون در قبرس و حدود 3 قرن پیش از میلاد میزیسته . و سومی، زنون اهل صیدون كه معلم سیسرو و حدود 150 سال پیش از میلاد زندگی می نموده . دراینجا باید پرسید؛ مگر در دوره میان: “مدینه جاهله“ غرب و “ مدینه فاضله“ شرق، كمبود نام در جهان آنزمان وجود داشته است !؟.



  • نصرت شاد
    ليلی و مجنون ها در آبزوردستان!
    دخترانی كه معشوقه استاد شدند

  • حنا آرنت، دختر دانشجویی، میان سه استاد فلسفه بود؛ اوسالها رابطه ای پدرانه با یاسپر – رابطه ای شاگردی با هوسرل – و رابطه ای عشقی با هایدگر داشت . و به دلیل لباس همیشه سبزش، در خوابگاه دانشجویی، به او خزه و جلبك لطیف و زیبا، میگفتند . آرنت در دانشگاه در رشته های : فلسفه ، ادبیات یونان و الهیات مسیحی، درس خوانده بود و موضوع پایاننامه دكترایش را نزد یاسپر پیرامون “ مفهوم عشق مسیحی نزد آگوستین مقدس“ به اتمام رسانده بود.



  • آرام بختیاری
    فيلسوف مينی ماليست دوره باستان

  • گفته میشود كه دیوگنس بیشتر به سبب اصالت فلسفی تا ایده هایش مشهور شد. او میگفت كه فلسفه نباید ملال آور و خسته كننده باشد؛ فلسفه یعنی حقایق پر دردسر را با صدای بلند وروشن بیان نمودن. گروهی ازمورخین فلسفه امروزه حتا به او لقب “ پرولتر فلسفی “ داده اند، چون او نه متفكر ومعلم برج عاج نشین مدارس عالی نیمه دولتی ، بلكه فیلسوف خیابان و كوچه بازار بود.

  • فلسفه با كمك ژورناليسم ؟
    از : لاله امبلی

  • دركشورهای آنگلوزاكسن گویا فیلسوف به كسی میگویند كه در دانشگاه فلسفه درس میدهد – ودر فرانسه و كشورهای رومی زبان، فیلسوف به كسی میگویند كه با كمك مقاله واز طریق ژورنالیسم، به بحث های اخلاقی، انتقادی، اجتمایی و سیاسی در میان مردم دامن میزند. در اینجا سخن از روشنفكری است كه نامه هایش را حدود 300 سال پیش باعنوان :“بنام عقل“ آغازمیكرد- و با شعار : “ روحانیان، این حشرات موذی مسیحیت رانابودكنید!“ خاتمه میداد.



  • آرام بختیاری
    فلسفه ؛ از اسطوره تا “قرتی گری “!

  • درسه هزارسال پیش، یونانیها پرسشهایی پیرامون تشكیل جهان مطرح نمودند ؛ پاره ای از جوابهای داده شده به این سئوالها، عجیب و پاره ای نیز غیرعادی بودند. وبعد از 2000 سال از مرگ آخرین فیلسوف یونانی، پرسشهای آنان هنوز برای بشریت مهم و جالب هستند. واژه فلسفه در 600 سال پیش از میلاد هم ،همان معنی را داشت كه امروزه دارد



  • از سارا ارمنی
    فلسفه رياضی پناه - يا جهان بينی انسان گرا؟
  • هوسلر كوشش برای علمی نمودن فلسفه را، عكس العملی میدانست درمقابل فلسفه ادبی و استتیك نیچه -و فلسفه مذهبی غیرعلمی كیركگارد. بعدها فلسفه پدیده شناسی او تعثیر زیادی روی همعصرانش گذاشت. امروزه اشاره میشود كه : هایدگر، سارتر، و برگسن زیر تعثیر اوقرار گرفتند. شعار بازگشت به خود اشیاء، را بعدها فنومنولوگ هایی مانند هایدگر و سارتر نیزتعقیب نمودند



  • ع . سلطانی دشت بزرگ
    كيركگارد شما جاسوس خداست،
    نه جهانبگلوی ما جاسوس غرب!

  • سورن كیركگارد ، فیلسوف مذهبی و اگزیستنسیالیست خداشناس، درسال ۱۸۱۳ در دانمارك بدنیا آمد و در سال ۱۸۵۵ درگذشت. پدرش یك بازرگان مسیحی درونگرا بود. تظاهر به مدگرایی و جنجالهای فلسفی،برای مخفی كردن افسرده گی روانی اش، موجب شد كه مطبوعات به دشمنی بااو بپردازند و كاریكاتورهایی تمسخرآمیز از او منتشر نمایند. او می گفت، تمسخرشدن، سرنوشت ضروری كسانی است كه حرفی برای گفتن به همعصران خود دارند. او برای تحریك جامعه آنزمان شهر كپنهاگ، با آرایش و لباس خاص مد روز در میدانهای شهر ظاهر میشد.



  • آتوسا سلطان زاده
    جمهوری خواهی پدرسالاری و نظريه های سياسی!

  • در نظر ماكیاولی مهمترین درس های سیاسی عبارتند از : استقلال ملی، امنیت ، و قانونی دوراندیشانه . اومیگفت كه قدرت، وابسته به نظر عمومی است ، و نظر عمومی وابسته به تبلیغات میباشد ، و تبلیغات و مبلغ باید درنظر مردم با تقواتر از رقبایش باشند ؟، احمقانه است كه اگر یك فعال سیاسی درجامعه از وسایل و روشهایی استفاده نماید كه پیشاپیش محكوم به شكست هستند. افكار ماكیاولی درسیاست را امروزه میتوان افكار تكنوكراتی برای اداره دولت شمرد



  • آرام بختياري
    آغاز رمانتيك ، پايان ايده آليسم؟

  • هميشه درمركز علايق شلينگ ، فلسفه هنر قرارداشت . تماس با محفل رمانتيك دو برادر شلگل در شرق آلمان آنزمان موجب تشويق او به انديشه هاي رمانتيك شد و سرانجام او توانست به مكتب رمانتيك يك پايه : استتيك ، ايدئولوژيك ، و تئوريك ، بدهد. شلينگ ميگفت كه روح وفكرانسان، مهمترين و بزرگترين محصول و توليد طبيعت است و از وحدت : طبيعت، روح و فكر، هويتي بوجود مي آيد كه آن خود، خالق هنر است .



  • نصرت شاد
    فلسفه ليبرال هم قربانی داد!

  • برونو میگفت كه جهان ، تصویر یا مخلوق خدا نیست ، بلكه طبیعت و خالق یكی هستند . وشناخت طبیعت ، موجب شناخت خالق میگردد. یكی ازدلایل حكم اعدام او این بود كه او خدا را دلیل جهان نمیدانست ، بلكه او خالق رادرهمه جا و درون همه اشیاء حاضر و ناظر میدید. او مینویسد كه تنها آرزوی انسان ،آنست كه با ابدیت و بی نهایت ، وحدت یابد. اوعارفی است كه میخواست نظرات كپرنیك را با مسحیت نوافلاتونی متحد سازد. هربار كه برونو وارد بحث عرفان میشد، قدری آسمان-ریسمان !


  • ادامه انديشه..