جمعه ۲۸ ارديبهشت ۱۳۸۶ - ۱۸ مه ۲۰۰۷

 

فیلسوف شرق درفرهنگ غرب

 

آتوسا سلطان زاده

 

   آورس Averroes  1126 – 1198  . .

 

 نام لاتین ابن رشد ، فیلسوف عرب سده های میانه ، آورس، معروف به ارسطوی عربی است. او دراندلس درجنوب اسپانیا درقرن 12 میلادی بدنیا آمد و در تبعید در مراكش درزمان خلیفه ال منصور درگذشت . ابن رشد مسلمان عرب،كاری را كه ابوعلی سینای ایرانی آغاز كرده بود،ادامه دادتا درسهای دوره باستان ارسطو را برای مردم زمان سده های میانه قابل دسترسی نماید.او، فیلسوف، دین شناس، حقوقدان و پزشك بود. . بقول ماركسیست ها او در سنگری دیگر می بایست به مبارزه با فلسفه ارتجاعی و عرفانی غزالی (1058 1111 میلادی ) میكرد. وی درسن 18 سالگی به مراكش رفت تابا خلیفه ابویوسف شخصا آشناگردد و درسال 1182 پزشك خصوصی خلیفه ال منصور گردید.

ابن سینا(آوسینا)، فیلسوف و پزشك ایرانی، مهمترین پیشگام و معلم ابن رشد در فلسفه اسلامی-عربی ، و میمندی، فیلسوف شرقی-یهودی ، همعصر اوبودند. ابن رشد كتاب “لت و پاره كردن نظرات غزالی“ خودرا ضدكتاب “لت و پاره نمدن عقاید فیلسوفان“ غزالی منتشر كرد و درآنجا به دفاع از نظرات ابوعلی سینا پرداخت. اودرآن كتاب نه تنها به دفاع ازمتافیزیك خود بلكه بطورآشكار به دفاع از بازگشت به نظرات ارسطو علیه مكتب نوافلاتونی حاكم پرداخت.ال غزالی،فیلسوف ایرانی الاهیات،یك نسل بعداز ابوعلی سینا،كتاب جنجال برانگیز خود را علیه اونوشته بود.منقدین غرب امروزه آثار ابن رشد را بخشی ازآثار مبارزاتی علیه دین و خداشناسی ال غزالی بحساب می آورند. ابن طفیل(ابوباقر) تحت تاثیر نظریه “دین طبیعی“ ابن رشد،رمان مشهور خودرا كه شباهتی بارمان امروزی “رابینسون كروزه“ دارد، نوشت، كه در عصر روشنگری اروپا موردتوجه خاصی قرارگرفت، چون نظریه دین طبیعی ،آنزمان بسیارمحبوب بود. قهرمان رمان در روی یك جزیره پرت افتاده به تنهایی زندگی میكند و باتوجه به تحولات طبیعی به شناخت خاصی میرسد و بعد از بازگشت اجباری به میان جامعه و مردم، به دلیل خرافات دینی آنان، دچار تعجب و سر خورده گی میگردد.

  ابن رشد، همچون ارسطو، روح را ابدی نمیدانست و میگفت كه فلسفه ارسطو بالاترین حقیقت است، گرچه سایر تحصیلكردههای اواخر دوره باستان،ارسطو را با عینك نوافلاتونی حاكم می دیدند. تمام آن نظراتی را كه علمای قرون وسطای غرب درباره ارسطو جدیدا آموختند،آنهارا مدیون ابن رشد هستند. برای فهم بهتر نظرات ارسطو كه باكمك طبیعت به تفسیر دین و جهان می پرداخت، او به رد فلسفه نوافلاتونی حاكم، همت گماشت. و زمانیكه غرب و مسیحیت دنبال فلسفه نو افلاتونی بودند، اعراب، طبیعتگرایی ارسطورا در مدارس شان تدریس می نمودند. اشاعه ابن رشدگرایی و جنبش های مخالف آن،باعث تشكیل نظراتی مترقی تر دراواخر دوره مدرسین(اسكولاستیك) گردید. 10 سال بعداز مرگ ابن رشد در مراكش،غالب آثار و تفاسیر او پیرامون ارسطو، ازعربی به لاتین برای اروپائیان ترجمه گردیدند.

به روایت تاریخ سیراندیشه، جهان اسلامی-عربی،ازقرن 13میلادی به بعد ،فضای غرب و مسیحیت را بافلسفه ارسطوآشنا نمود.در دوره قرون وسطا در قرن 13 یك جریان ماتریالیستی لاتینی باتكیه برنظرات ابن رشد بوجودآمد كه آنرا امروزه مكتب “ابن رشدگرایی“ می نامند. این مكتب نه تنها موجب یك جنبش دهقانی درغرب بلكه شورش دانشجویان دانشگاه پاریس علیه دگمهای حاكم كلیسایی شد.

  ابن رشد، فلسفه را دوست و خواهر دین میدانست و میگفت چنانچه فرهنگهای دوره باستان حقیقتی رامطرح كرده باشند، نه تنها بایدآنرا پذیرفت بلكه باید خوشحال بود وازآنان تشكر كرد. چون وی میگفت كه بعد از مرگ روحی وجود ندارد، در بعضی محافل ابن رشد را هومانیست میدانند تا مذهبی. ابن رشد در جواب پرسش متافیزیكی حاكم كه جهان ازلی؛ بدون آغاز و یا در یك زمان خاص خلق شده است،آن را ازلی دانسته و همسن خالق؛ یعنی به رد نظریه آفرینش جهان در ادیان پرداخت، جوابی كه برای ادیان اسلام و مسیحیت غیرقابل پذیرش بود. درنظر ابن رشد،جهان ابدی است و فقط در فضا و حجم محدود است و نه در زمان. اومیگفت كه فیلسوف،انسان محقق و متفكری است كه نقش خاصی را در معرفی جهان به عهده میگیرد، فیلسوف مافوق تودهها قراردارد كه حقیقت را معمولا فقط در تصاویر ساده ادیان عامیانه می جویند.برای او در این رابطه، فلسفه میتواند یك دین طبیعی باشد.بدلیل اینگونه نظرات اواز اسلام بنیادگرا فاصله گرفت و می بایست از شهر قرطبه اندلس به مراكش تبعید میشد و سرانجام درآنجا نیز درگذشت. بعدها ابن رشد گرایان، خلاف نظرات او یك حقیقت دوئالیستی را مطرح نمودند كه میگفت ممكن است موضوعی ازنظرفلسفی حقیقت داشته، ولی از نظر دینی غلط باشد. وی میگفت كه فیلسوفان نباید همچون زبان تودهها و زبان عامیانه مردمی،جهان را محصول خلق خدابدانند،چون حركت و جنبش ازلی،ازماده تشكیل شده و تنها امكان عمومی هستی،ماده است و فرمی غیراز ماده نمی توانست وجودداشته باشد.روشنفكری فردی هم پدیده ای است جهانی و ازلی و نه فردی.خدا نیز یكی از روشنفكران تاریخ جهان، مثل من و شما ! بوده. براساس هستی، تنها یك اصل وجودداشته كه اصل “وحدت نظم“ نام دارد . ابن رشد، خود از مكتب مدرسین است. آزاداندیشان آندوره مانند هواداران مكتب اسكولاستیك، جنبش ابن رشد گرایی را تحت تاثیر خودقرار دادند. این جنبش به رد ابدی بودن روح نیز پرداخت.

  راسل مدعی شد كه اعداد و ارقام را نه اعراب بلكه هندیها كشف كردند كه از طریق ایرانیان به میان فرهنگ عرب و غرب وارد شده اند. آثار ابن رشد نشان میدهند كه چگونه شرق كوشید تادین را با دانش زمان آشتی دهد. از زمان تشكیل حكومت خلفا در دمشق درقرن هفتم میلادی،مسلمانان كوشیدند تا بادانش یونانی آشنا شوند. افكار یونان باستان بیشتر یك دین طبیعی بود تا دینی متافیزیكی مانند اسلام و مسیحیت . ابن رشد درآغاز زمان خلیفه یعقوب ال منصور از احترام خاصی برخوردار بود و گرچه روی تمام علوم سدههای میانه اثر گذاشت، بعدها به اتهام تبلیغ فلسفه باستان و به ضرر اسلام،اورا به شهر دیگری تبعید كردند. چون عقلگرایی اورا تحقیری برای قوانین دینی و وحی یی میدیدند.به این دلیل درزمان تبعید،آثار او همراه سایر كتابهای منطقی و فلسفی سوزانده شدند.

 تاثیر افكار ابن رشد نه تنها در سدههای میانه بلكه به دوره نوزایی اروپا نیز رسید، و ترجمه آثارش اثر مهمی روی تحول اندیشه مسیحی و یهودی ازخود بجا گذاشت، و بعداز مرگ، غالب آثارش به زبان لاتین ترجمه شدند. به ادعای مورخین غرب، نقش ابن رشد برای فلسفه مدرسین  مسیحی مهمتر از نقش او برای فلسفه اسلامی بود. در قرون بعدی متفكران مكتب “ابن رشدگرایی“ موجب شاخه های مترقی دیگر در سایر علوم در غرب گردیدند.

 آورس یا عبدل ولید محمدبن احمدبن محمدبن ابن رشد ! بین سالهای 1126 و 1198 میلادی زندگی نمود. اجدادوی از قضات مهم دربار خلفا بودند . وی در نوجوانی علاقه خاصی به ریاضیات،نجوم و فلسفه داشت . او خالق آثاری پیرامون حقوق، دین و علوم پزشكی است . امروزه تفسیر روانشناسانه او از دین را موجب خشم مقامات كلیسا در قرون بعدی علیه او میدانند.