در غرب چه نام هایی كه نشنیدیم
علیشاد لربچه
فلسفه ی مدیران ،
كوهنوردان ، و آیات عظام !
زنون ؛ اهل كیتون Zenon v . Kition ( 336 – 264 ).
در فلسفه رواقی یونان و روم باستان،
حداقل سه فیلسوف بانام زنون وجود داشته است : زنون الئایی كه فیلسوفی اریستوكرات،
اهل ایتالیا و پدر دیالكتیك در 4 قرن پیش از میلاد بوده ،و زنون فنیقی كه اهل شهر
كیتون در قبرس و حدود 3 قرن پیش از میلاد میزیسته . و سومی، زنون اهل صیدون كه
معلم سیسرو و حدود 150 سال پیش از میلاد زندگی می نموده . دراینجا باید پرسید؛ مگر در دوره میان: “مدینه
جاهله“ غرب و “ مدینه فاضله“ شرق، كمبود نام در جهان آنزمان وجود داشته است !؟.
با گلوبال و جهانی شدن بیشتر اقتصاد
سرمایه داری، اینروزها در شركتها و موسسات خصوصی، به مدیران و كادرهای بالای خود،
با كمك فلسفه رواقی، درس انظباط، مسئولیت ، انجام وظیفه و كوشش برای سودآوری بیشتر،
داده و مطالعه آثار سنكا را به آنان توصیه میكنند. و در پایان راه پیمایی های
كوهنوردی دانشجویان و روشنفكران خلقی هم، غالبا جلسات انتقادی گذاشته میشود كه تكیه روی خودسازی، مقاومت ، فداكاری
و قناعت می نمایند. در ماه محرم هم از بلندگوهای مساجد و جلسات عزاداری محلات،
مدام فریاد زده میشود كه انسان نباید دنبال نفس و شهوت و غریزه و لذت برود. همه این
درسها، نصایح و اصول ، ریشه در دو فلسفه رواقی و كلبی عهد باستان یونان و روم
دارند. گرچه واژههای رواقی و كلبی خود ریشه عربی دارند ولی آنها ترجمه هایی از دو
مكتب یونانی و رومی هستند كه از حدود 300
سال پیش از میلاد تا حدود 250 سال بعد از میلاد رونق داشتند . و آنها اگرچه خود
محصول پایان بحران اجتمایی و جنگهای خارجی و داخلی زمان اسكندر مقدونی بودند، ولی
عامل و حلقه پیوند به مسیحیت و سدههای میانه نیز شدند ، چون در زمان بحران و شكست
روحی، انسانها گاهی به یاد ناجی ، مسیح، و خدا می افتادند.
سنكا ، سیسرو، و مارك آورل ، نظریه
های مكتب رواقی را در زمان امپراطوری روم عملی نموده و كاملتر كردند. اشاره ما امروز
در اینجا پیرامون مهمترین فیلسوف رواقی یعنی زنون كیتونی است . در كتب تاریخ فلسفه
معمولا زنون را با اپیكور مقایسه مینمایند . تاكید زنون روی مقوله وظیفه و مسئولیت
فردی انسان- و تاكید اپیكور روی سعادت، از طریق جستجوی لذات بود. زنون در سال 300
پیش از میلاد مكتب “ سالن استوانه ای نقاشی شده “ ای را پایه گذاشت كه مكتب رواقی یا
“استوانه ای“ نام گرفت. از جمله اعمال عجیب فیلسوفان این مكتب خودكشی پاره ای از
آنان است ؛ مثلا زنون زمانیكه متوجه شد بدلیل كهولت، درد و رنج می كشد، خود را كشت
. و گرچه غذای او فقط شامل نان و انجیر و عسل و شراب بود، ولی وی 92 سال عمر نمود.
و برای اینكه ثابت كند كه مجرد بودنش ،بدلیل ضد زن بودن وی نیست، گاهی به فاحشه
خانه شهر میرفت. او علت فیلسوف شدنش را، كشتی شكستگی در دریای مدیترانه دانست، چون
زمانیكه او بازرگان بود و برای تجارت عازم سفر به یونان ، در نزدیكی شهر آتن دچار
حادثه شد و مجبور گردید شبی را در خانه كتابفروشی بیتوته نماید و هنگامیكه روز بعد
همراه صاحبخانه به مغازه وی رفت، كتابی فلسفی جلب نظرش نمود و از آن لحظه عشقی خاص
نسبت به این رشته پیدا كرد. به این دلیل زنون، كشتی شكستگی در دریای جهان را، عامل
علاقه به فلسفه نامید. بعدها پادشاه مقدونی هرگاه برای انجام امور بوروكراتیك خارجی!
به آتن میرفت، سری هم به كلاس درس زنون میزد . زنون میگفت ، انسان آزاد كسی است كه از بندهای درون و علایق شخصی
، آزاد شده باشد چون علاقه به خواسته های مادی و حسی موجب نا آرامی روح میشوند.
درنظر او هدف فلسفه آنست كه انسان در هماهنگی و سازش كامل با طبیعت زندگی نماید ،
و انسان زمانی باخود آشتی میكند كه با طبیعت صلح كرده باشد. مهمترین افتخار و
كوشش فلسفه رواقی، نجات و رفع ترس از
انسان بود كه بدلیل علاقه به نفسانیات و
غرایز بوجود می آید. فلسفه رواقی ، مهمترین ، معروفترین، جدی ترین و سختگیر ترین
فلسفه سالهای آخر فرهنگ یونان باستان شد . آخرین فیلسوف مكتب رواقی ، مارك
آورل، در زمان امپراطوری روم بود كه خود
قیصر آن كشور شد و كوشید تا فلسفه را از تئوری به عمل درآورد.
فلسفه رواقی، بخش مهمی از فرهنگ هلنیستی
بود و هلنیسم ، به دوره ای ؛میان سال مرگ اسكندر مقدونی در سال 323- و سال مرگ
كلئوپاترا، یعنی سال تسخیر مصر از طریق روم در سال 30 پیش از میلاد میگویند. در این
دوره بدلیل بحرانهای اجتمایی و شخصی ، انسان مدام دنبال ناجی میگشت.
مكتب رواقی حدود 500 سال دوام آورد. شعار مارك آورل، فیلسوف و فرمانروای
رومی، این بود كه به مردم درس شجاعت و مقاومت بدهد. تئوریسین های مكتب رواقی در طول
5 قرن، خالق آثاری غیر از ایدههای رواقی، در زمینه های منطق، زبان ، اخلاق، الهیات
و هنر نیز شدند. آغاز گران فلسفه رواقی ، خود شاگردان مكتب كلبی بودند. و گرچه فیلسوف
باید دنبال بحث و جدل و پرسش و نا آرامی برود، آنها هدف فلسفه خودرا آرامش و رضایت
و خونسردی میدانستند. یكی از آنان گفته بود كه انسان مانند سگی است كه به یك گاری یا
ارابه، در سرنوشت بسته شده است ،اگر بی حركت بماند و زاری و شكایت كند ، بیشتر رنج
میبرد تا اینكه آنرا به حركت در آورد و از جای خود تكان بخورد . و یا زندگی مثل یك
نمایشنامه است كه هركس باید نقشی در آنرا بازی كند و كارگردان، كس دیگری است كه
نقش ها را تعیین میكند ؛ یك گدا ، یك مجروح ، و یا یك حاكم . و انتخاب نقش بعهده دیگری
است و ما یعنی بازیگران نمایشنامه سرنوشت، هستیم.
وقتی فلسفه یونان باستان با
ارسطو بپایان رسید ، در دوره هلنی سه مكتب اگزیستنسیالیستی : رواقی ، شكاكی ، و
لذت جویی اپیكوری، رونق گرفتند . بجای دولت و جامعه در نظرات ارسطو و افلاتون ، انسان زمان بحران، سراغ موضوعات شخصی ، فردی
و اگزیستنسیالیستی خود رفت و در بعضی از آن شرایط ، حالتی عرفانی و منفعل بخود
گرفت. زنون میگفت كه مهمترین فایده شناخت طبیعت آنست كه انسان خوب و بد را از هم
تشخیص دهد. سرانجام در دوران روم كوشش بعمل آمد تا فلسفه رواقی را اجتمایی نمایند.
آنان انسان پرهیزكار رواقی را، نیز انسانی اجتمایی دانستند ، چون در نظر آنان،
خواست طبیعت ، اجتمایی كردن انسان است و انسان از نظر طبیعی برای آن ساخته شده كه
تشكیل دولت و جامعه بدهد و بر اثر این كوششها ، عشق به همنوع بوجود خواهد آمد.