دوشنبه ۴ تیر ۱۳۸۶ - ۲۵ ژوئن ۲۰۰۷

   

فلسفه غرب درجستجوی زبان فهم

 

علیشاد لربچه

 

 

Hans Georg Gadamer 1900 – 2002  

گادامر،یكی ازفیلسوفان مهم نیمه دوم فرن بیست اروپا بود. فلسفه “هرمنوتیك“ اوغیراز تفسیر و تاویل، به معنی فهمیدن متن و تفاهم دردیالوگ است. علم هرمنوتیك یا “هرمزشناسی“ او ازنام خدایی اسطوره ای بنام هرمز گرفته شده است .هرمز درفرهنگ باستان نام الهه ای است برای رساندن خبر و پیام، خصوصا آن، پیام خدایان را برای انسان های درحال مرگ ترجمه میكرد تاآنها آنرا بفهمند.

گادامر مدعی بود كه نظریه هرمنوتیك اش دشمن بنیادگرایی و ناسیونالیسم است .اوجنگ های “حیدری-نعمتی“ دینی را “جنگهای هرمنوتیك“ ! نامید كه بدلیل تفسیرهای مختلف وگاهی علط ازكتابهای آسمانی پیش می آیند.درهرمنوتیك گادامر زبان نقش مهمی رابازی میكند،آن، رسانه ای است كه فهم باكمك آن ممكن میشود. معروف ترین جمله گادامر دراین مورد:“ هستی را كه بشود و بتوان فهمید،یك زبان است“بود.درنظر او مفهوم هرمنوتیك، واقعه فهم رانشان میدهد. به روایت ازهایدگر، پدر گادامر دربستر مرگ از پسرش پرسیده بود كه :“ فكر میكنی فلسفه، وظیفه ای كافی برای زندگی یك تحصیلكرده باشد؟ “.

   تمام فلسفه گادامركه دررسانه زبان و در دیالوگ پرسش و پاسخ قراردارد، فهمیدن و فهماندن است.تبادل نظر،دیالوگ و گفتمان،ازجمله اهداف فلسفی او بودند.گادامر براین باوربودكه هستی و وجود جهان بصورت زبان خلاصه شده است،وزبانی مستقل ازجهان وجود ندارد. در بیانات متناقض او، علم هرمنوتیك ، نه آموزش متد درعلوم انسانی است ونه آموزش و هنر فهمیدن، وی میگفت كه انسان درپروسه ای قراردارد كه مدام درحال بحث ودیالوگ بازمان وتاریخ میباشد. اواثرخودرا نامه ای در راه، برای گیرنده ای ناشناس میدانست و میگفت كه هرمنوتیك فلسفی باید پایه و اساس فهم انسانی خود وجهان بشود. در هرمنوتیك اوپیرامون شرایط عمومی و جهانشمول فهمیدن متن، بحث میشود. او “نوع دیگر فهمیدن“ را،یك تمایل نیهیلیستی نمیدانست و مدعی بودكه با اهمیتی كه به عقلگرایی در قرن بیست داده شد، عقل زده گی راتامرز خرافات پیش بردند.

  زحمات تحقیقی گادامر موجب فلسفی نمودن هرمنوتیك گردید. هرمنوتیك فلسفی او فقط تفسیر متن ودرك آثار ادبی هنری نیست بلكه فهم پدیده های تفاهم بطور كلی بود. درنظر او،فهم نه تنها نوعی رفتارانسانی است،بلكه بخشی ازوجود انسان میباشد.فهم هرمنوتیك او سرانجام به شكل آموزش فهمیدن،شامل تجربه جهان و خودشناسی نیز شد. فهمیدن درنزد او نه تنها تجربه خواننده یك متن، بلكه اتفاق یك واقعه است . معنی و تفسیر درهرمنوتیك او یعنی ترجمه یانوعی دیگرفهمیدن،كه پایه و اساس آشكار واقعه هرمنوتیك است.

  اومیگفت كه زبان واسطه ای است میان انسان و جهان و هر چیزی را كه بشود فهمید،زبان است.زبان نه وسیله است و نه شیئی قابل مالكیت،بلكه یك جریان و تحول اززندگی آغازین بشر . موضوع فهم متنوع و چندبعدی جهان ظاهر، دررسانه زبان مستور است . تنها نشانه وجودزبان درجهان این است كه چیزی را نشان بدهد.دراینجا زبان به شكل رسانه تجربی هرمنوتیك ظاهر میشود و بخاطر زبانی بودن تجربه جهانی انسان،هرمنوتیك فلسفی،مدعی یك تئوری عمومی،جهانی و جامع گردید.گادامر زیر مقوله زبان،مفاهیم غیرزبانی مانند : حالات،اشارات،حركات،سكوت و زبان هنر، را نیز مد نظرداشت.

  اودرتئوری هرمنوتیك اش متكی به نظرات:هوسرل،هایدگر،شلایرماخر، و دیلتای بود. هایدگر در تئوری فهم ،یا هرمنوتیك فلسفی او،نقش مهمی داشت. چون او درنظراتش شاگرد هایدگر است،بارهاموردحمله نمایندگان “تئوری انتقادی“ مكتب فرانكفورت قرارگرفت.دررابطه باكتاب دیلتای باعنوان “ مشاهده وادبیات “، گادامربه یك هرمنوتیك فلسفی تاریخی انسانی رسید كه به بحث با هابرماس درسال 1970 كشید.هابرماس اورا دراین رابطه “یك سنت گرا“ لقب داد. امروزه هرمنوتیك گادامر نه تنها روی فلسفه،بلكه روی ادیبان،فرهنگ شناسان،خداشناسان،حقوقدانان و غیره نیز اثر گذاشته.وی میگفت كه آشنایی با هایدگر برای زندگی وی مانند یك برق گرفتگی بود و از اینكه هایدگر مدتی طرفدار فاشیسم شد،اودچارتعجب گردید.چون نوشتن نظرات ،برای گادامر رنج آور بود،اوسالها فیلسوف بدون كتاب نام داشت. هایدگر سرانجام به او گفته بود كه یك فیلسوف باید دارای حداقل یك كتاب بشود.

 گادامر خلاف نمایندگان روشنگری قرن 18، سلاح پیشداوری برای قضاوت رامفید میدانست،گرچه بسیاری ازپیشداوریها،ناخودآگاه هستند.اومیگفت قبل ازاینكه انسان باكمك گذشته ها خودرا بفهمد و بشناسد،هویت اش رادررابطه باخانواده،جامعه،دولت یادرمیان آنانی كه زندگی میكند،می شناسد.وهرفهمی نیاز به یك پیش فهم دارد.این پیش فهم یا پیشداوری،ریشه درتاریخ،فرهنگ،سنت و غیره دارد.پیشداوری های انسان متكی به دانش و فرهنگ عمومی اوهستند و معمولا دردیالوگ باهرانسانی، یامطالعه هرمتنی،یك تداخل افق دانش دوطرف صورت میگیرد واز این طریق انسان میتواند پیشداوری اش را اصلاح كند یا كاملا كناربگذارد.وی میگفت كه به هر متن و پرسشی بایدشك نمود و نباید به هیچ نوشته یا نقل قولی بدون سئوال برانگیزبودنش.اهمیت داد، و در حقیقت، تاریخ متعلق بما نیست بلكه ما به تاریخ وابسته هستیم. وی به انتقاد ازعلوم متدیك عینی مدرن نیزپرداخت.

 گادامر دررابطه با تفسیراشعار پاول سلان گفته بود كه فهم زبان ازآنجامهم است تا دردهای تاریخی دوباره بیاد خواننده بیفتند،چون هراثر هنری،بخش جدانشدنی و تقسیم ناپذیری از تجربه متعلق به زندگی است.هركس اجازه دارد هر شعری را به نوع دیگری بفهمد و در این رابطه نه به منطق هگلی نیاز است و نه به منطق تفكر.بخشی ازفعالیت روشنفكری گادامر،مبارزه باتاریخ گرایی بود.

  هانس گئورگ گادامر- بین سالهای 1900تا 2002 درآلمان زندگی نمود.اوحتا در صدسالگی با عصا و كلاهی باسكی به گردش درشهر میرفت تانسل جوان را به بحث بكشاند. وی فرزند یك شیمی دان و داروساز بود و خود در دانشگاه به تحصیل:زبانهای كهن، اسلام شناسی،زبانهای سانسكریت،فلسفه،تاریخ، علوم ادبی، تاریخ هنر،فیزیك و شیمی پرداخته بود.موضوع دكترای وی “ماهیت لذت براساس دیالوگهای افلاتون“ و عنوان پایاننامه استادی اش در دانشگاه “اخلاق دیالكتیكی افلاتون“ نام داشتند.گادامردرسال 1968 دردانشگاه بعنوان جانشین یاسپرس انتخاب گردید.

 ازجمله آثاراو :دیالكتیك هگل امروزه بودن زیبایی ها- سالهای آموزشی فلسفی- ارثیه هگل- مجموعه آثار 10جلدی- متد و حقیقت- مجموعه مقالات عقل درعصرعلم- پیرامون اتوبیوگرافی سالهای آموزشی- در رابطه با ادبیات؛ من كه هستم،تو كه هستی؟- هستند. مشهورترین اثر او یعنی كتاب (حقیقت ومتد) حاوی اصول یك هرمنوتیك فلسفی است . این كتاب در دهه 80 قرن گذشته روی علوم ادبی تاثیر مهمی ازخودبجاگذاشت و به علوم انسانی آنچنان اعتماد به نفسی دادكه توانستند در مقابل انتقادهای جامعه شناسی گرایی و تجربه گرایی علوم طبیعی ایستادگی كنند.