كمبود متفكر در دوران سلطنت!

 

 

آرام بختياري

 Aramy@web.de .

 

 

 آگوست  كنت 

Auguste  Comte  1798 1857   

 

ميم لام ميگفت براي شركت در كنكور دانشگاه ميبايست كتابهاي ديپلم ادبي را هم ميخواند . از مطالعه كتاب “ فلسفه و منطق “ سال آخر دبيرستان، گويا امروزه سه نام درخاطرش مانده باشد: يكي اينكه شخصي بنام علي اكبر سياسي ! بنيادگذار دانشكده “ علوم و حقوق سياسي “ بود . ديگر اينكه آگوست كنت ، پدر جامعه شناسي در غرب بود .و سوم اينكه گرچه نام كانت ، نظريه پرداز عصر روشنگري ، بارها دركتاب فوق آمده بود ،  چرا شاه و ساواكش آنچنان احمقانه جلو هر فعاليت اجتمايي و فرهنگي را ميگرفتند؟.

ولي امروز دراينجا يادي از آگوست كنت ، پايه گذار فلسفه مثبت گرا (پوزيويتيسم) ،و بقول ماركسيستها ؛ جامعه شناس بورژوايي ، و بنيادگذار علم جامعه شناسي، درميانه قرن 19 ميشود. او كوشيد چون ارسطو به طبقه بندي علوم زمان خود بپردازد. علم رياضي راساده و علم جامعه شناسي را پيچيده و مشكل ترين علم ناميد . اودرميان اين دو ؛ بترتيب ساده به پيچيده ، از علومي مانند : نجوم ، فيزيك ، شيمي ، زيست شناسي ، و روانشناسي ، نام برد. چون در نظر او هرچه روشنفكر بيشتر با قضاوت درباره انسان روبرو شود، دسترسي به احكام علمي، سخت تر و پيچيده تر ميشوند . او اعداد ، ارقام و متغيرها در علوم رياضي را عامل مطمئني براي سادگي ، روشني و يقين در آنان ميديد. كنت به طبقه بندي علوم از ساده به پيچيده پرداخت . طبق نظر او جامعه شناسي آخرين و پيچيده ترين علوم است . البته هيوم پيش از كنت  جامعه شناسي را “ علم انسان ها “ ناميده بود . در نظر كنت ،جامعه شناسي ، فيزيك اجتمايي است كه قوانين زندگي تاريخي انسان را شرح ميدهد . امروزه سه واژه را غرب مديون كنت است : فلسفه مثبت گرايي ( پوزيويتيسم) ، علم جامعه شناسي ، و صفت مفيد بودن هر علم . كنت سه جلد از يك اثر 6 جلدي خودرا به “ فيزيك اجتمايي “ يعني جامعه شناسي اختصاص داد . اوميگفت كه پوزيويتيسم بايد درخدمت ترقي اجتمايي باشد. در نظر او چيزي كه مفيد باشد ؛ مثبت ، عملي ، و اجتمايي، نيز است. پوزيويتيسم او نه متافيزيك(ماوراء طبيعي)، بلكه واقعگرا بود . در نظر گروهي ، آن، پايان فلسفه بعنوان متافيزيك- و آغاز فلسفه بعنوان “ تئوري علمي “ است. كنت را ادامه دهنده راه دائرت المعارفي ها در فرانسه ميدانند ، چون او  به طبقه بندي علوم نيز پرداخت . كنت با كمك علوم طبيعي همچون همعصران انگليسي خود، به مبارزه با كليسا پرداخت . او ضد متافيزيك نيز بود. در نظر كنت هرگونه شناخت و پيشرفت فرد ، اجتماع ،و تحول آن از سه مرحله :تئولوگي (خداشناسي)، متافيزيك ( ماوراء طبيعي)، و پوزيويتيسم ( علمي تجربي) ميگذرد . او در مورد جامعه ميگفت كه در مرحله آخر، مردم شاهد پايا ن خوش “شاهنامه“ ميشوند . و هر انساني در دوران كودكي، مذهبي در دوران جواني، متافيزيكي و در دوران بلوغ، علم گرا و تجربه گرا، ميشود . راسل شايد در اين رابطه گفته باشد كه افكار كنت  گاهي ايده آلييستي ميشوند.

كنت ميگفت كه روشنفكران بايد“ بجاي حلزون فلسفي ، سراغ ماشين جامعه شناسي“ بروند. و هدف در فلسفه و جامعه شناسي بايد پيشرفت اجتمايي باشد. ايده آل دانش درزمان او، ديگر متافيزيك نبود بلكه “ علم طبيعي دقيقي“ بود . درنظر كنت اساس پوزيويتيسم روي واقعيات و دادههاي عيني است كه مثبت ها نام گرفتند و هميشه دردسترس هستند. او دادهها را مثبت ها ناميد . كتاب اصلي كنت “فلسفه پوزيويتيسم “ نام گرفت . اوخواهان هرچه بيشتر رياصي نمودن علوم انساني و اجتمايي شد ؛البته  به اميد حذف و محدوديت براي تئوري “ احتمالات“ در تحقيق . به موازات هگل ،او ميگفت كه تاريخ بشر مانند تاريخ طبيعت دائم درحال ترقي است . ونقش فلسفه درتحول و ترقي اجتمايي عملي، آنست كه قضاوتهاي متافيزيكي راكنار بزند ، يعني آنهايي كه مانع كار علوم ميشوند . پوزيوتيست ها فكر ميكردند ميتوانند كاملا بدون متافيزيك وارد عمل شوند يعني خردگرا و در ادامه تكامل ماترياليسم فرانسوي باشند.

اثرگرماي آتش انقلاب فرانسه- و عقيده روبسپير به اينكه عقل ، مقوله اي است به اهميت خدا براي متافيزيك ها ، در نظرات كنت بي تعثير نبودند. غير از آن، كنت ميخواست كه خالق يك دين “مثبت گرا“ باشد كه هومانيستي نيز است و بجاي خدا، انسان را بپرستند. آنزمان كنت به تزار روس و خليفه عثماني هم نامه نوشت و از آنان خواست كه قدري حقوق بشر را رعايت كنند!.

گروهي از مورخين سير انديشه، فلسفه كنت را يك “ دين هومانيستي“ ، ولي آته ايستي ! ميدانند . هواداران او يعني “علم پرستان “ آنزمان ، اورا مقدس شمرده . كليساي پوزويستي ! او در برزيل حتي امروزه مورد رفت و آمد مردم است. كنت ميخواست روشهاي علوم طبيعي و تجربي را روي علوم اجتمايي و انساني نيز  تعميم دهد. او هرگونه فرضيات ، شايعات، حدسيات و ايده آليسم را محكوم ميكرد . درنظر او هرمتافيزيكي حاوي حدسيات ، شايعات، خرافات و جنجال نيزاست . او ميگفت كه بايد يك علم پوزيويستي در جامعه كشف شود و آنرا “ جامعه شناسي“ ناميد ، علمي كه آينده مردم را بهتر كند. درنظر او فلسفه بايد مفيد و مثبت باشد . جامعه شناسي امروزه متكي به پوزيويتيسم كنت شده. نقش ديگر فلسفه آنست كه موجب رابطه ميان علوم باهم شود كه نقش اتصال و تركيب نيز دارد. . نظم و ترقي، شعار ديگر پوزويتيسم به رهبري كنت شد. اوبا اشاره به فلسفه ايده آليسم ميگفت كه تفكر ميتواند رابطه ميان واقعيات و انسان گردد . راسل ادعا كرده بود كه دولت پيشنهادي كنت شباهتي به دولت جمهوري افلاتون دارد.

انقلاب 1789 باعث تثبيت ضروري بورژوازي شد كه با كمك همه مردم به قدرت رسيده بود . ولي انقلاب 1830 مردم ،آنرا در رابطه با خواسته هاي خلقي دچار اشكال نمود . در مقابل اين تهديد عمومي، بورژوازي بفكر يك جهانبيني جديد افتاد كه كنت بايد آنرا نمايندگي ميكرد . چون طي انقلاب 1830 ، بورژوازي از تهدبد خلق به وحشت افتاده ، و پوزيويتيسم با شعار نظم و ترقي به “يك ايدئولوژي “ جديد تبديل شد ، چون آزاديهاي نسبي موجب شد كه خلق روي سنگرها برود .

خوشبيني به ترقي پوزيويتيسم كنت، درنيمه دوم قرن 19 اهميتي مانند بدبيني شوپنهاور يافت. هر دو آنان ريشه مشتركي در فلسفه طبيعي  و ايده آليسم آلمان داشتند. هردو ضد دين و ضد متافيزيك بودند. براي شوپنهاور انسان موجودي منفعت طلب، استثمارگر و براي كنت انسان، موجودي است اجتمايي، مفيد و مطابق طبيعت ، خواهان همبستگي . ماركس را وحدت اجباري اين دو دانستند . اين سه، مهمترين فيلسوفان تا پايان قرن 19 بودند. جهان آرماني كنت ، جهاني است بدون جنگ كه با كمك پيشرفت- در اجتماع ، با تكيه برعلوم تجربي، ساخته ميشود. مورخين امروزه همه اينها را كوششي ميدانند در ادامه انقلاب فرانسه براي عدالت اجتمايي . نظريات كنت براي پيشرفت علوم درقرن 19 ، همان نقشي را داشت كه فلسفه علوم باكون ، در آغاز بنام “علوم طبيعي“ مدرن، بخود گرفت. او مثل هگل و ماركس ، و خلاف شوپنهاور در قرن 19، به تاريخ خوشبين بود. چون كنت علوم را براساس يك نظم منطقي طبقه بندي نمود، اورا هوادار دائرت المعارف ها نيز بحساب مي آوردند.  پوزيويتيسم كنت درآغاز قرن 20 با كمك عناصر رياضي ، منطقي ، به “پوزويتيسم جديد“ تبديل شد.

كنت مدتي زير تاثير سوسياليستهاي تخيلي مانند سن سيمون بود . مفيد دانستن فلسفه او را، تحت تاثير سوسياليسم اوتوپيستي سن سيمون و روسو ميدانند. علوم تجربي در عقايد كنت زير تاثير لامارك ، داروين و فلسفه طبيعي او تحت تاثير ايده آليسم آلمان ، مخصوصا شلينگ بود. كنت مدتي منشي خصوصي فيلسوف اجتمايي، يعني سن سيمون بود و ميگفت كه كارهاي علمي براي بازسازي اجتماع لازم هستند. او گاليله را مانند يك معلم ميپرستيد چون در نظر او گاليله يكي از پايه گذاران مكتب مثبتگراي پوزيويستي است. ولي ويكو ، فيلسوف ايتاليايي ميگفت كه انسان هر لحظه ممكن است دست به بربريت و آدمكشي بزند. يكي از حاميان مادي كنت، يعني جان استوارت ميل ، فلسفه پوزيويستي او را در انگليس معرفي نمود كه آن خود موجب عملگرايي ، تجربه گرايي و فايده گرايي فلسفه و جامعه شناسي در انگليس و آمريكا شد.

گروهي مدعي هستند كه تاثير كنت روي ماركسيسم همچون تاثير او روي فلسفه “عملگراي“ آمريكا و انگليس است . فلسفه در اين دو كشور بايد فايده روزانه داشته باشد . سرانجام پوزيويتيسم او موجب اختلاف ميان پوزئيتيسم پوپر و هابرماس گرديد .و يكي از آندو گروه خواهان بي طرفي سياسي علم جامعه شناسي شد .

چون كنت ميگفت كه جامعه نيازي به يك “دين بشري“ دارد ،يعني  ديني كه متكي بر دانش وسيع علوم تجربي باشد و يك “ كاتوليك گرايي “ بدون مسيحيت، كه نه تنها قابل استفاده و مفيد، بلكه عاشق انسان باشد ، ماركسيست ها  ميگويند كه كنت يك “تئوري تحقيقي“ ايده آليستي را نمايندگي كرد كه انسان در حين تحول و تكامل، ترقي و پيشرفت فكري، طي مي نمايد. در نظر آنان كنت هدف تاريخ را ، ساختن يك جامعه صنعتي سرمايه داري ميداند. و او طراح يك نظريه اجتمايي ضد جنبش كارگري و ضد انقلاب، و زير تاثير يك بشريت پرستي اخلاقي- مذهبي است.

آگوست كنت بين سالهاي 1798 و 1857 زندگي نمود . او از خانواده اي مشروطه خواه و مذهبي بود . كنت علاقه خاصي به رياضيات داشت . او در جواني از عضويت در كليسا صرفنظر نمود و به اين دليل با خانواده اش اختلاف پيدا كرد. پدرش كارمند اداره ماليات بود. كنت بدليل اعتراضات دانشجويي عليه يك استاد، از دانشگاه اخراج شد. و او نه تنها مدتي در تيمارستان بستري بود ، بلكه در تمام عمر دچار فقر بود و از طريق تدريس خصوصي يا كمك خيرانديشان روشنفكري مانند استوارت ميل زندگي نمود . روي سنگ قبر كنت نام سه كتاب او را مانند نام سه فرزند حك نموده اند.

دو اثر مهم كنت ، كتاب 6 جلدي “ مقدمه اي بر فلسفه پوزيويتيسم “ و كتاب 4 جلدي “ سيستم سياست پوزيوتيستي “ هستند كه شامل غالب تئوريهاي او ميباشند. با كمك طرح“ فلسفه پوزيويستي“ ،كنت در كتاب 6 جلدي خود ، يك دانشنامه آموزشي براي تمام علوم آفريد. آثار پاياني كنت ، عرفاني- مذهبي بودند كه دين پوزويتيتي نيز نام گرفتند.