دوشنبه ۱۳ فروردين ۱۳۸۶ - ۲ آوريل ۲۰۰۷

 

 

نظرات استثنایی فیلسوف آمریكایی

 

آرام بختیاری

 aramy@web.de

 

 

ریچارد  رورتی  Richard  Rorty  1931 – 200?             

 

  ریچارد  رورتی ، فیلسوف آمریكایی، درحال حاضر باید 76 ساله شده باشد . ازجمله ادعاهای فلسفی او این است كه میگوید مفاهیم و مقوله های (مدرن و پست مدرن) ازجمله واژههای ساختگی رسانه ها هستند و حقیقت فرهنگی و تئوریك ندارند، گرچه او گاهی خودرا پسامدرن و گاهی ضد آن، معرفی كرده است.

پدرومادر وی از روشنفكران و ژورنالیستهای چپ ضداستالینیستی دهه 30 قرن گذشته درآمریكا بودند. شاید به این سبب اودركتاب اتوبیوگرافیك اش یعنی در(تروتسكی و اركیدههای وحشی) خودرا یك لیبرال تروتسكیست !نامید كه نوعی لیبرالیسم بورژوایی پست مدرن را نمایندگی میكند.ازجمله سایرعنوانهایی كه تاكنون به وی داده اند: فیلسوف ضدفلسفه، اتوپیست دمكرات، روشنفكرپسامدرن، لیبرال شوخ طبع، و كج اندیش ناآرام، هستند.اوفلسفه امریكا را فلسفه “سوداگری“ نامید وبجای فلسفه اقتصادگری،فلسفه انسانی را تبلیغ میكند. رورتی بدلیل انتقادش ازفلسفه تحلیلی و فلسفه زبان، متفكری استثانی  نام گرفت و از دانشجویان خواستند كه به كلاس درس وی نروند.مبارزه دیگر رورتی،افشاگری فلسفه دانشگاهی است كه بقول او، دنبال مسایل صوری افتاده است.اوازسال 1982 تاكنون هرگونه همكاری بافلسفه دانشگاهی را رد نموده. رورتی با تكیه برادبیات و استتیك ،به انتقاد ازفلسفه بطور عام میپردازد. وی مینویسد كه فلسفه دین -وفلسفه دولت بنیادگرا ،میخواهند برزندگی خصوصی مردم حاكم گردند. فلسفه تحلیلی اوزیر تاثیر رودلف كارناپ بود . گروهی اورا بخشی از یك گفتمان درقرن بیست بشمار می آورند كه امروزه مشهور به پست مدرن است .

اومدعی است كه برای عده ای ازروشنفكران، فلسفه ، نقش دین را بعهده گرفته . وی خواهان طرح فلسفه ای است كه بافلسفه سنتی حاكم، تصفیه حساب نماید و پیشنهاد میكند كه بجای ایمان به علم گرایی، فلسفه باید امید به ادبی نمودن فرهنگ را مدنظرقراردهد ،وخواهان ادبی و استتیك نمودن فلسفه در چهارچوب مكتب لیبرالیسم است. اوهمچون ویتگنشتاین میگوید كه فلسفه باید از تصورات جنون آمیز خود پیرامون حقیقت و شناخت ذات اشیاء، دست بردارد و بجای دنبال حقایق عینی افتادن، باید درانسانها احساس همدردی برای رنج هم نوع را بوجود آورد.درنظراو فلسفه میتواند فقط صدایی باشد سرمیزگرد بشریت، كه باغریبه ها وارد بحث گردد، او چنین فلسفه ای را فلسفه آموزشی میداند وآنرا قطب مخالف فلسفه سیستماتیك بشمار می آورد. درنظر او، حقایق- رؤیاها و فرضیه هایی هستند كه نیچه صدسال پیش، وجود دروغین آنان راافشا نمود.

 رورتی بااشاره به فلسفه مرسوم فعلی میگوید كه آنان فقط به شبه موضوعات و شبه مسائلی خودرا سرگرم كرده اند كه به زبان رسمی شان قابل ترجمه باشند، چون : ما ، زبان مان،و انجمن های سیاسی مان، همه محصول زمان و احتمالات و اتفاقات غیرقابل طرح شده هستند.. درنظراو هیچ زبان و واژه نهایی برای بحث وجود ندارد و به این دلیل نمی توانند پایه گذار یك اخلاق نهایی گردید،و زبان طبیعت، ادعایی پوچ است چون جهان درمقابل : واژههای اخلاق مسیح، انتقادات فروید، و فرضیه های نیوتون،بی طرف است. اوخواهان زبانی ایده آل برای فلسفه و تحولی زبانی درفلسفه است و میگوید كه ما از زبان نمی توانیم انتظار وسیله ای برای: تئوری شناخت، متافیزیك موردنظر، و دانش ماهیت شناسی، داشته باشیم. زبان هنچون قمار و بازی بلیط های بخت آزمایی،برد و باخت، شكست و پیروزی، دارد.

  درمركز تفكر و جهانبینی رورتی، مقوله احتمال و اتفاق وجود دارد. یكی از نظریه های پسامدرن اواین است كه میگوید ما محصول فرهنگی هستیم كه درآن بار آمده ایم،وتمام وجدان، دانش و نیازهای مان، مخصول زمان ما و احتمالات غیرحساب شده اطرافمان هستند،و فكر و عمل انسان دربستر احتمالات و اتفاقات جهان زندگی، محصور هستند و مواضع ما ازنظر تاریخی و فرهنگی مشروط میباشند،وزبان بدلیل احتمال و اتفاقی بودنش نمیتواند رسانه ای برای شناخت واقعی باشد ،و آن نمیتواند واقعیت را بطورعینی تصویركند، وازاینكه اروپا درفرهنگ اش از واژههایی مانند : ادبیات رمانتیك، تئوری سوسیالیستی، و مكانیك گالیله ای، استفاده میكند، نباید گمان كرد كه آنان را هدفمند و براساس یك نقشه بكاربرده،بلكه مفاهیمی اتفاقی بودند.

 رورتی ، سازمانهای دمكراتیك را گفتمان قدرت طلبی بحساب می آورد. وچون حقیقت موضوعی عینی گرا نیست،باید در راه اتحاد و وحدت كوشش نمود و بجای نظریه شناخت، بهتر است به اخلاق گرایی اهمیت داده شود. غیر از واژههای اتفاق و احتمال ، طنز، نیز یكی از واژههای كلیدی رورتی است. شاید منظور. اشاره به جمله طنز و قصار نیچه باشد كه گفته بود: سراغ زنی میروی، شلاق را فراموش نكن و از سقراط نقل میشود كه در روز چند باری به دیگران یادآوری مینمود كه :میدانم كه چیزی نمیدانم !. در نظر رورتی، طنز میتواند آگاهی اجتماعی و اتحاد راباهم متحد نماید و بصورت عامل تعادل در اوضاع روز بكارگیرد. درنظر او طنزگوی لیبرال از رنج مردم حرف میزند و فیلسوف ایده آلیست، ازرفتار غیر اخلاقی بیچارگان شكایت مینماید. برای طنزنویس لیبرال، نه عقل گرایی، بلكه احساس همدردی مهم است. او دركتاب (اتوپی من) آرزوی اتحاد بین انسانها را مینماید و میپرسد كه چگونه میتوان كوشش برای آرمان اتحاد نمود.او در طنزنویسان، انسان خاص و روشنفكر مدرن دمكراسی غربی را می بیند.

 به نقل از او، اگر فلسفه ، ادبی و علم زیباشناسی میشد، نویسندگانی مانند : نیچه، هایدگر، و دریدا، اینچنین دچار سرزنش سیاسی نمیشدند.ادبیات و هنر باید وسیله ای برای اتحاد در جامعه شوند.كتاب و سایر كالا های فرهنگی، نه تنها خواهان استقلال ما، بلكه كمكی برای خشونت زدایی هستند. وادبیات میتواند كمك كند تاما برای رنج دیگران حساس گردیم و از این طریق به كسانی كه زبانی ندارند، صدایی داده بدهیم. او به نویسندگانی مانند : جرج ارول، نابوكف ، و خانم حاریت استاو(نویسنده كلبه عموتام) اشاره میكند كه موجب افزایش حساسیت مانسبت به قصی القلبی و تحقیر انسان شده اند. در نظر او رمان 1984 جرج ارول، نشان داد كه از طریق شكنجه، انسان  آسیب دیده ، دیگر واژه ای نمی یابد تا درد خود را برای دیگران شرح دهد. پروست و كوندرا از دیگر نویسندگان مورد علاقه او هستند . عقاید او پیرامون اخلاقگرایی، سرانجان بسوی استتیك خاصی تمایل یافت.

 روری نه تنها فلسفه آلمانی، بلكه نویسندگانی مانند : هایدگر، دوی، و ویتگنشتاین، را برای جهانبینی خود مهم میداند. او در دوران فلسفه عمل گرایی، زیر تاثیر نظرات ویلیام جیمز بود و با اشاره به دوی میگوید كه آغاز فلسفه، با حضور انسان نئاندرتال شروع شد و سرانجام، نقطه اوج آن ، فلسفه آلمانی ! گردید . رورتی با استفاده از نظریه شناخت، به رد فیلسوفانی مانند: لاك، كانت، و دكارت، میپردازد . جهانبینی او شامل چهارچوب :تاریخ فلسفه، فلسفه تحلیل زبان، علم تفسیر و تاویل، و فلسفه عمل گرایی، است. او از میانه دهه 90 قرن گذشته، سراغ فلسفه سیاسی رفت و به انتقاد از فلسفه پسامدرن پرداخت .

  روری خواهان فلسفه ای است كه آینه انعكاس واقعیات نباشد و اشاره میكند كه نه شناخت و نه دانش باید درمركز توجه فیلسوف قرارگیرند، بلكه آموزش انسان برای آشنایی او با فرهنگهای دیگر مهم است.به توصیه او، در فرهنگ پسا فلسفی، فلسفه نباید خودرا مافوق: علم، هنر، و دین قرار دهد، چون آن، بخشی از روابط عمومی بحث زبانی است و فلسفه باید درخدمت اجتماعات دمكراتیك باشد كه نیازی به جستجوی خدا، حقیقت ، و شناخت ماهیت اشیاء، نداشته باشد. فلسفه اخلاقگرا نمیتواند سیستماتیك باشد چون آن دنبال دلیل است -ولی فلسفه آموزشی، با كمك طنز و جملات قصار، مورد استفاده انسان قرار میگیرد. فیلسوفان كبیر سیستماتیك مانند دانشمندان، برای ابدیت نظر میدهند ولی فیلسوف آموزشگر كاری برای هم نسل های خودانجام میدهد. او هگل را یك عقلگرای تروریست نامید كه موجب گمراهی فلسفه شده است ؛ همانطور كه نیچه ، سقراط را مسئول عواقب منفی دیالكتیك نامید. رورتی ، عقل را بانوی فلسفه نام نهاد كه وسیله ای برای قانع كردن دیگران در بحث شده تادیگران بتوانند سر شركت كنندگان در گفتمان را، شیره بمالند!.

ازجمله آثار او : تروتسكی و اركیدههای وحشی انتقاد از فلسفه احتمال، طنز، و اتحاد- جهان وطن پرستی-و آرمانهای من هستند. روری در سال 1931 در آمریكا متولد شد و در سال 1997 از دانشگاه پاریس، دكترای افتخاری دریافت نموده است.

       ---------------------------------------------------

        .

.      

 

salam.

Aksi az:  Aram . B