فرج سرکوهی خمینی، مخملباف و قتل هنرهای نمایشی به دست حجاب اسلامی ناسازگاری حجاب اسلامی با ساختار فیلم و نمایش در سه دهه گذشته تنش های بسیاری برانگیخته، به اهرمی مخرب در سانسور و به عاملی موثر در فقر خلاقیت های هنری و ادبی در ایران بدل شده و فقها، نظریه پردازان و هنرمندان مکتبی و حکومتی نیز بی ارائه راه حل به سرکوب و تشدید سانسور پناه برده اند.
فرانسیس استیگمولر «خارجی » ترجمه:علی اصغرراشدان ازسینمابیرون آمدم، بارندگی نبود، تاخانه پیاده میرفتم.آپارتمانم توهمان حول وحوش ومسیر اماراه پیچیده بود. مستقیماتاپائین بولوار، دوخیابان راقطع میکرد و سومی را به راست می پیچید. تو « رو دگرنل» تقریبانیم بلوک پیش میرفت. سوارتاکسی و لحظه ای بعد متوجه شدم راننده پیرمردی گلگون چهره وگرفتارحمله نا هنجاری وعصبی است.
نزار قبانیچند شعر عاشقانه مترجم حسن عزیزی چشمانت دو رودخانه غم
دو رودخانه آهنگین ...
که مرا به گذشته های دور بردند ...
دو رودخانه آهنگین، که گم شدند ... بانوی من،
و مرا هم گم کردند.
اسد سیفدنیای مجازی علیه سانسور سه دهه است که نهادهای غیررسمی حکومت با استفاده از تمامی امکانات و کمکهای دولتی جوسازی می کنند. آنان که همهی رسانههای عمومی کشور را در اختیار خویش دارند، به تبلیغ و ترویج تنها فکر و نظر قابل انتشار که همانا ایدئولوژی نظام است، مشغولند. در این سه دهه هرگونه امکان تحرکِ دیگران محدود بوده است. "کانون نویسندگان ایران" امکان فعالیت ندارد و در برابر آن "انجمن قلم ایران" که نهادی وابسته به حکومت است، علم می شود.
کتایون آذرلینامردمی بیهوده به ستیز آمده ای
یک شمع و این همه تاریکی
یک راه و این همه بن بست
یک دهان و این همه سکوت؟
یوسف صدیق (گیلراد)ناتمام
حالا، درست همین حالا
زنی، خریداری شاید،
تابلو را نشانم می دهد.
می دانم که می داند
کسی با دسته گلی
انتظارش را نمی کشد آنجا.
عباس گلستانی"ترسم، ترسم دورابم، توقایی مراجختراشه"
(می ترسم، می ترسم دور شوم، عشق از یادم برود) نگاهی به مجموعه داستان گیلکی ی "شریرما جیجاکه ورزان "(ورزاهای زخمی ماه شهریور) از : مسعود پورهادی مسعود پورهادی ، نویسنده و شاعر گیلانی است ، تلاش او برای زنده نگاه داشتن زبان گیلکی از یادها نمی رود و مهم اینکه ، او چهارمین نفری است که در ادبیات زبان گیلکی مجموعه داستانی به زبان قوم خود نوشته است . از این نظر، آن مجموعه خواندنی است
آزاده بی پروایک روز، بی نقاب و دنیا نقاب ِ بی تفاوتی اش را
دگر بار
بر چهره در آویخت
و خون و خونخواهی
در آستان غروب
چه دلپذیر توحّشی را رقم می زد!
رضا بی شتابکتیبه ی بیستون
به یادت هست یا نه؟
که مرغانِ ارغوانیِ قاف
غبار ز تن نتکانده هنوز
در غروبِ غم افزایِ اتفاق
چگونه ناگهان
به خاکِ خانه فرو ریختند
چگونه گور زادانِ همگون
محمود صفریانشام با کارولین فصلی از یک کتاب ملوسى گربه اى را داشت که موش خواهندگى را، ملايم و بى آزار به بازى گرفته باشد. و اندامى که اصولن بايستى بخاطر امکانات متنوع غذائى رستوران نوع ديگرى باشد، متناسب، دلخواه، و خوشتراش بود. نمى دانم با آن چشمان زيبا مرا چه رنگى! مى ديد؟ مشکوک بودم، به بازى گرفته شده ام، يا تصادفن، بليطم شماره هايش جوردرآمده است؟
رضا اغنمینادره نوشته: میرجعفر پیشه وری تاریخ ومحل نگارش این کتاب سال ۱۳۱۱ دومین سال حبس نویسنده درزندان مرکزی و تاریخ نشر ۱۳۸۳ است. یعنی ۷۲ سال بعد از نگارش کتاب و درست 57 سال بعد از مرگ صاحب اثر. وپیشاپیش ازآقای محمود مصور رحمانی و صفدرتقی زاده باید سپاسگزار بود که بعد از سالیان دراز، با احساس مسئولیت، تدوین این اثر را برعهده گرفته و با ادای وظیفه انسانی و فرهنگی نشر کتاب را انجام داده اند. یادآوری این نکته نیزادای وظیفه نویسندۀ این بررسی ست که بستر فرهنگی این رمان، زمینه های سنتی و اجتماعی ایران است که نویسندۀ «نادره» هوشیارانه شرح ونقد آن را برعهده گرفته است.
مهدی استعدادی شادتناقض، مانع یا پویا؟ (نگاهی به یک سروده از اخوان ثالث)
اخوان ثالث در این سروده از دفتر و مجموعه ایی که آن را "غزل خداحافظی" خوانده، به تمامی برداشت نهایی (یا شاید بشود گفت جهان بینی) خود را در برابر مخاطب مینهد. گرچه سانسور زمانه انتشار شعرش را واداشته تا بجای لفظ "آخوند" کلمه جعلی "آتون" را بیاورد.
جهان آزادبامداد ایرانی هنوز باغچه ها سبز بود
و آبهای جهان
زلال مثل نگاه پرندگان بودند
هنوزعشق نفس می کشید
و در حوالی البرز
بنفشه پیرهنش را
درآفتاب، به پروانه ارمغان می داد.
برزین آذرمهرلحظه ی پرواز را آماده باید شد! مرغک تنها!
خانهای داری تو در جنگل،
در جوار خانه ی صدها هزاران مرغ،
مرغ هایی رو به سوی خانه ی سیمرغ
در پرواز!
مجـيـد فلاح زاده
مقدمهاي بر تاريخ سياسي تئاتر سؤالي که اينک، در اين فصل مطرح ميشود، چنين است: «چگونه ميتوان از لحاظ عملي ـ هنري و نه تئوريک ـ تاريخي که تا اينجا درگير آن بودهايم، به تئاتري از نوع «تئاتر فردا» دست يافت يا، حداقل، به آن نزديک شد؟» به سخن ديگر، «با چگونه و چه نوع توليداتي بر مبنا و اساس آنچه که تاکنون ذهني تجربه نمودهايم، عيني هم، ميتوان براي تحقق «تئاتر فردا»، عملاً، وارد ميدان ـ معرکه ـ صحنه شد تا هنرمند ـ زحمتکش تئاتري هم، سهم خود را همچون تودههاي زحمتکش، در راه تحقق تئاتر مورد نظر، و در تحليل نهايي، عدالت مورد نظر، اداء نمايد؟»
تلاش اين فصل، در راستاي پاسخ به چنين پرسشهايي است.
خسته ام مثل قصّه شنیدنی هستم
داستانم ، روایتی تاریک
عابری میهمان تنهایی
شب ِ یک کوچه، کوچک و باریک
دکتر منوچهر سعادت نوریکجاست؟ خورشید عالمتاب یای ما، دنیای گلسرخ بود و عطر شکوفه ها
چشم انداز نسترن و بنفشه بود و اقاقیا
رایحه ی خوش زنانه بود: رایحه ی بهشت_ رویاها
رقص_ نرم_ ماهی بود در یک تنگ_ بلور
علی آلنگ"فراموش نمیکنیم" آقای براون : چرا جامعه متشنج است؟
آقای برشت : چون عدالت غایب است!
آقای براون : آیا روزی آرامش برقرار خواهد شد؟
آقای برشت : آری، اما آرامش پایدار تنها با اجرای عدالت امکان پذیر است.
آقای براون : اگر چنین نشود؟
بیژن باران دوری کسی در پس پنجره
ناظر تردد خیابان است.
در تاریکی شب، حادثه در شرف اتفاق است.
دیوارهای شب فرو خواهند ریخت.
خفقان سکوت شکسته می شود.
آوار رهایی هوار می شود.
ساموئل کلمنس « خوش شانس » ترجمه علی اصغر راشدان قضیه تو جشنی تو لندن که به افتخاریکی از دو یا سه اسم نظامی سرشناس مشهور این نسل انگلیس برپا بود،پیش آمد. به دلایلی که درحال حاضر پیش میاورد،اسم واقعی و درجه ش را پیش خودم نگه میدارم، جناب جنرال لرد « آرتور اسکوربای »(وای.سی، کی.سی.بی )و غیره و غیره می ناممش. چه گیرائی تو ا سمی سرشناس نهفته است! او که تاآ ن روز هزارها بار اسمش را شنیده بودم، باگوشت وگل واقعیش آنجا نشسته بود.
محمود کاشفیبه مناسبت دوازدهمین سالگرد خاموشی زنده یاد احمد شاملو،
نگاهی به «نگاه» آقای محمود فلکی در ارزیابی شعرهای احمد شاملو (قسمت دوم وپایانی)
اشکال بعضی ازانتقادات به شعر شاملو کم بها دادن به پویایی و تکامل اندیشه و زبان شاعراست. این برداشت بدین معنا نیست که اندیشه وشعرهای شاملو، به خصوص شعرهای دوران جوانی، خالی از اشکال است. خوشبختانه نقد های آموزنده فراوانی در این مورد نوشته شده است. آقای فلکی شرایط زمانی وبه خصوص مکانی شاعر را کم بها کرده وتکامل فکری وهنری او را هم عمدتاً نادیده میگیرد.
محمود کاشفیبه مناسبت دوازدهمین سالگرد خاموشی زنده یاد احمد شاملو، نگاهی به «نگاه» آقای محمود فلکی در ارزیابی شعرهای احمد شاملو (قسمت اوٌل) هنرها وازجمله شعر، پدیده اجتماعی هستند. چون همه پدیده های اجتماعی دیگر نه تنها ازشرایط زمان خود بلکه از ویژگیهای مکان خود نیز متاثر میشوند. لذا شناخت شعرهای شاملو بدون توجه به شرایط سیاسی–اجتماعی مشخص ایران، رویکرد یک جانبه است. ازمنظر زمانی، رویکرد شاملو به فردیت انسان، گسترده تروعمیق ترازروابط عاشقانه وبرابری بین زن ومرد است. به گواه همه شاملو شناسان، مهمترین دغدغه شعرهای شاملو، وهن وحقارتی است که برانسان، زن یا مرد، رفته و یا میرود.
رگبار بی امان قساوت هرگز
این سان درازنا نشنیدم،
موج عظیم مردم،
جوشان و دادخواه
فریاد میکشیدند:
«ازجان خود گذشتیم،
با خون خود نوشتیم،
یا مرگ یا مصدق،
شقایق کمالی" ریتم این است “Rhythm is it همکاری ارکستر فیلارمونی برلین و رویستون ملدوم در یک پروژۀ هنری- آموزشی رویستون ملدوم تا به حال برنامه های متعددی در کشورهای مختلف در مناطق پرتنش رهبری و اجرا کرده است. این آموزگار و کورئوگراف انگلیسی قبل از همکاری با ارکستر فیلارمونی برلین، بالۀ پرستش بهار را با کودکان خیابانی در کشور اتیوپی و جوانان بزهکار زندانی در انگلستان با موفقیت به روی صحنه برده بود. او برای فعالیتهای اجتماعی و مددکارانۀ خود تا به حال جوایز بین المللی بسیاری دریافت کرده است.
علی یحیی پور سل تی تیترکیب اجتماعی تولید بوی آقا قیای بنفش فضای تاریخ سبز را پر کرده است
ماه در دورن این جنبش خوابیده در خاکستر گرم
و هر آن باز به غلیان خواهد آمد
اما تو کجائی تو فرو رفته ای
|