marzie-shahbazaz.jpg
مرضیه شاه بزاز

با ساز تو

بزن
که در میان شاخه های لُخت کاج
مرغی به لانه نشسته
که به فصل اندوه و برف
ترانه ای می خواند، شاد و گرم
زخمه بزن ای یار، زخمه



شهاب طاهرزاده

آی مردم ! به مریم رجوی اعتماد نکنید!


آینده
در نزد کسانی نیست
که با مشت زندگی را
جلو می برند
در نزد کسانی ست
دست خود را
هرگز مشت نکرده اند



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

به آسمانِ کودکی

به آسمانِ کودکی سلام
به بام وُ آن همه ستاره ها
که هر ستاره اش
- نهالِ مخملینِ آتشی -
نهاده در نهانِ من به یادگار



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

ماه از کوچه رفته است

در کوچه
با ماه
می رفتم
از چشمان باز خانه ای
چکاچک چاقوها
بر زبان می گذشت



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

"آرامش مقدس"

خانم ادگار : بازهم بحران و نا آرامی دنیا را فرا گرفته است.
پدر جانسون : بگذار بازگردیم به کتاب مقدس!
خانم ادگار : اما برخی‌ دین را افیونی برای مردم دانسته اند.
پدر جانسون : اینطور نیست چون دین یگانه ناجی مردم است!



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

شايد سقفی فرو ريخته باشد

دررثای ساعدی و چند يار ديگر

سکوت، چيز خوبي ست
يکدقيقه نه. يک مقدار نامعلوم.
به مقداری که هنوز زنده ای.
و يکدقيقه، بعد از آن.



رضا اغنمی

رؤیای تبت

فریبا، درصحنه ای که آفریده، تابلوی غم انگیزی از سیاهیِ فقر را برای مخاطبین به نمایش گذاشته است. ته نشینیِ اثرات آن فلاکت ها درجسم و روان شیوا، هشداری ست که خواننده در پوشش پردۀ حجاب تفاوت ها را تمیز بدهد. تفاوت نسل ها را. تغییرات اجتماعی را، تعلیم و تربیت فرهنگی را. مقایسه رفتار مادررا مثال میآورد با رفتارخودش. با فرزندش نیما را. بنگرید به گفتگوی دوخواهر در برگ 106 دفتر. صراحت و صمیمیت کلام و روانیِ نثر پختۀ فریبا نوید خوشی ست برای جامعۀ معتاد به سرکوب و خفقان در رشد وکمال مادران.



mohammad-binesh.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دیدار مثنوی
عشق و دوستی فرمان یازدهم

(بخش پایانی)

وقتی نقش خود را در آیینه می بینی ، آیا آیینه دارای این نقش است ؟ و یا وقتی که نای زن در نی می دمد آیا آن نوای بگوش رسیده از خود آن نی است ؟ حالت فنای عارفان نیر چنین است . در وقت اتصال با حق دیگر از وجود عارف چیزی نمانده است .



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

" روزن "

نگرانم
نگرانم نکند،
بعد آن همدم آخر که گذشت
درب این لانهِ پر خاطره را،
بی‌ سبب بسته نبودم بتمام



دکتر منوچهر سعادت نوری

ای دوست : در زنجیری از سروده ها - بخش دوم

در بخش نخست ، سروده هایی را پیرامون "ای دوست" بر پایه ی "پند و اندرز زندگی" مورد مطالعه قرار دادیم. در این بخش ، در پیوند با "ای دوست" به مفهوم معشوقه ، یار ، دلداده و یا القاب دیگر_ عاشقانه، به موضوع پیوسته جاودانه ی "عشق" می پردازیم.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

تحلیل خانه سیاه است فروغ


فروغ با دید جبرگرا یا تقدیری بیماری با مقررات خشگ بهکده را هادی زندگی دانسته؛ درباره درونمایه عمده مستند یعنی واقعیات زندگی میگوید: زندگی یک چیز جبری است. زندگی است که این انسان جذامی را اداره میکند، نه او زندگی را. او مثل یک ذره است از زندگی.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

سبوی دوستی

به سانِ واپسین آشفته دیدار
نمی دانی به خوابی یا که بیدار
تو می سایی به سوی سایه دستی
ولی آیینه در زندانِ زنگار



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

ما دلتنگ بوسه ایم

هر صبح
خاک خوب قدیمی
در گلو
بغض می کند



masoud-noghrekar-4.jpg
مسعود نقره کار

امریکا – امریکا *

(داستانک)

باد تابلو را انداخته است. خانم هانسن تابلو را با عصای اش پیش می کشد و به سختی آن را برمی دارد و سرجای اش می گذارد. کمی راست و ریس اش می کند . دو سه قدمی عقب می رود تا تابلو را بهتر ببیند، و وقتی مطمئن می شود تابلو را کج و کوله جای اش نگذاشته دستمال اش را روی نام و عکس " اوباما" می کشد تا گرد و غبارش بروبد.



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

فردای بهتر

بر گِردِ خود، پرگار سان ، خطّ ِ مُدوّر می کشم
وانگه به دامِ خویشتن ، آه از جگر بر می کشم
افتاده بیرون از کران ، وز راهیان ِ کاروان
چون مرغ دور از آشیان ، بر هر دری پَرمی کشم



nafisi.jpg
مجید نفیسی

آتش

مرا باد به کف آمد
و تو را آتش.

پس فروزان شو
تا در ویرانه های جهان
به رقص درآئیم.



جهان آزاد

ستّـار، ستّـار

بگذار تا بنشینم و تنها بگریم
بر کوه و دشت و جنگل و صحرا بگریم

بگذار تا رعدی شوم در کوهساران
یا همچو ابری تیره بر دنیا بگریم



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

ما زجنس ِ نور وُ پرده های منتظر، نشسته ایم

هیچ کس
حرف ِ تیره ی تبار ِ شبگرفته را به خانه اش نمی بَرَد
پنجره، نیازمندِ روشنی ست
پرده های منتظر نشسته ، نیز



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

" لرزشی دیگر! "

و ما اینجائیم اما ،
هنوز تا هنوز
با دستانی مسکوت
که در زمستان یک حادثه
اسیر انجماد اند!



a-biparva.jpg
آزاده بی پروا

تو - من

چراغ
نور
آینه
تو ;
بوی خوش
باران



دکتر منوچهر سعادت نوری

ای دوست : در زنجیری از سروده ها
- بخش نخست

گر چه زنده یاد فروغ فرخزاد در غزل پنجره گفته بود "ای دوست ، ای برادر ، ای همخون/ وقتی به ماه رسیدی/ تاریخ قتل عام گل ها را بنویس" و یا روانشاد مهدی اخوان ثالث در "نا گه غروب کدامین ستاره ؟" هشدار داده بود "ای دوست ، ما را مترسان ز دشمن/ ترسی ندارد سری که بریده ست" و یا سراینده ی فقید و پر احساسی چون سیاوش کسرایی زمزمه می کرد که "به من گفتی که دل دریا کن ای دوست"، اما انگیزه ی اصلی نگارنده در تهیه و تدوین زنجیره ی "ای دوست" ، سروده ای بود از دکتر باقر پَرهام به ویژه آنجا که می گوید:
تحمل دگری ، از لوازم بشری ست / بشر ، بشر نشود جز از این گذر ، ای دوست



partow-nooriala02.jpg
عباس شکری

زبان، خودِ اندیشه است

گفت وگو با پرتو نوری‌علا

“زبان” در شعر یا هر نوع آفرینش کلامی “همه چیز” است. زبان، خودِ ذهن و دریافت و تجربه هنرمند است. زبان، خودِ اندیشه است. به همین دلیل اگر شاعر یا نویسنده‌ای، اندیشه‌ای پویا، جستجوگر، با حساسیت بالا، تجربه یا تخیل قوی نداشته باشد، زبان‌اش نیز فرسوده و بی رمق و کل کار ضعیف و ناموزون خواهد بود.



مجـيـد فلاح زاده

« ديب، شادی، مردم »

(نمايشنامه‌ی عروسكي در سه تابلو)

چهارسوی بزرگ شهرواقعی كه تاریک ــ ‌روشن است. گروه کُر و سُولیست خوانی «گاث ها» و سُرود می خوانند.

گُروه کُر: بَگَ وَزرَکَ اَهورَمزدا
هِیَ شیاتِم اَداَ مَرتی یَهیا…
بَگَ وَزرَگَ اَهورَمزدا
هِیَ شیاتِم اَداَ مَرتی یَهیا ...*



bijan-baran.jpg
بیژن باران

فروغ: خانه سیاه است

مستند خانه سیاه است فروغ شاهکار و راهگشای مستندسازی در ایران است. این مستند تلفیق شعر و فیلم بوده؛ فروغ با حافظه قوی خود دکوپاژ را دور زده؛ فیلمبردازی و تدوین را بطور بداهه خود انجام داد. فروغ در 1341 مستند خانه سیاه است را در باره بهکده بابا باغی تبریز کارگردانی کرد. این شاهکار یکی از مستندهای عالی جهان است که در جشنواره های اوبرهازن آلمان، پزارو ایتالیا، لوکارنو سویس، فیلم آمریکا جایزه برد.



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

" فاتحانِ متروک "

سوارانی غریب
که در کشتزارهاشان،
جز هرز نمی‌‌رویید
و اسبها‌شان ،
جز آب و آخور نمی‌‌دانست،
بقصد جهانی‌ فتح آمدند



»  مادر چه کنم!
»  در
»  تقدیم به "ستار"ستارهء آزادی
»  یخ های نازک قلب تو
»  افسوسی در نهیب شکوه ها
»  از ما یاد کنید
»  در خلوت مصدق
»  شراب و جاودانگی
»  گردشگاه (١)
»  زن بودن اگر جرم است...
»  " عدالت ؟!"
»  آن ـ شارلوت کجاست؟
»  رکود فیلم مستند در ایران
»  نام ِ دیگر ِ کُشتار
»  امید
»  دوستان!
»  خواب آدم ها را می آشوبند
»  سه شعر تازه
»  " عقل مقهور "
»  آفریدگار
»  در پشت ِ پنجره
»  دردمندان زمین می پرسند
»  "به داريوش كارگر"
»  «شام آلمان ها »
»  دیدار مثنوی دوستی و عشق ، فرمان یازدهم
»  کلامی چند در بارۀ محمود دولت‌آبادی و رمانِ «کلنل»ش
»  تلاطمِ ِ ... کویر
»  اززبان یک روسپی
»  شب
»  فروغ و فیلم
»  با عشق زیستن‎
»  از کارهای تازه، دو شعر
»  ای شکفته گل ایران عطرآزادی نسرین من
»  پنجاه هزار دلار
»  تغییر "هزاره"
»  نزدیکی شعر به جنون شاعر!
»  دینی که آدم می کُشد ... و بیداد ها که رفت .....
»  نان آور
»  گر نگفتی بودی
»  " پایانی دیگر "