sotoudeh-nassrin-s.jpg
پيرايه يغمايی

بمان ... بمان ...

بمان که قلّه ی سر سخت ماندگاری تو
جبين نسوده به درگاه روزگاری تو

به روی شانه ی آزادگی ، هميشه ترين
کتيبه ای که بماند به يادگاری تو



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

با کولیانِ فَلَک

کابوس ها شمرده ام به سَمَر
از اسبِ ساحرِ بادپای فصل که دَوَد
چموش وُ سرخوش وُ چرخان چو دود
از باغ، باران، بابونه ها و برگ
از برکه وُ تلواسه های سرد
با کولیانِ فلک



masoud-noghrekar-3-s.jpg
مسعود نقره کار

جشن تولد خانم بتی

اینجا سرزمین غریبی ست , به ویژه برای غریبه ها.
همسایه ها به ندرت با هم رفت و آمد دارند. همسایه ی دیوار به دیوار را نمی شناسیم. شاید به این خاطر که " کوچه" ندارند. کوچه ها آدم ها را بهم نزدیک تر می کنند. اینجوری هم البته خیلی بد نیست. آدم ها هر چه بهم نزدیک تر می شوند از هم دور تر می شوند!



رضا اغنمی

حافظ
ماه در پیاله

نقد کتاب

حافظ، گذشته را درآئینۀ دل می بیند. انگار که درضمیر خود حامل امانتی ست که تاریخ همیشه سرکوب شدۀ مردم این سرزمین نفرین شده و هرآنچه برگذشتگان رفته را بسراید و بگوید. بدون وحشت وهراس از گزمه و عسس با اراده ای قوی دلِ آکنده از درد و ملالِ پیرانه نسل ها را که در روح همیشه جوان و بیدارش لانه کرده، با سروده های موسیقیائی اش روایت میکند. کویر نیزبه شیوۀ شاعرانۀ خود با نثری نظم گونه هم اندیشه با حافظ فریاد سرمیدهد: «چندصدسال از روزگارحضرت حافظ گذشه وهنوز همان ماجراست که بر ما می رود.» به درستی، پیام حافظ را جهانی می کند.



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

"آرامش!"

آقای میلن : پس فرق آرامش و هرج و مرج چیست؟
آقای برشت: آرامش کنونی هرج و مرجی است که به آن عادت داریم!
خانم ادگار : ... آنها باز هم امروز ما را به آرامش دعوت کردند.
آقای برشت : دعوت به آرامش در واقع دعوت به قبول همین هرج و مرج است!



بهروز داودی

سی سالگی غربت

در سرد خانه غربت
چیزی شبیه امید
پناه میجوید
چیزی شبیه اعتماد
تا ب بر میدارد



GilAvaei.jpg
گیل آوایی

دوغزل فارسی و یک غزل گیلکی


بجانِ باده که یادت شرار جانم بود
تمام شور و شرر در غم نهانم بود

به مستی نام ترا رِنگِ شور وا می گفت
در آن میانه غمت سایه دیدگانم بود



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

"مثل دیروز "

امروز هم صبر‌های طولانی و پیاده روهای ورم کرده،
پچ پچی تازه را،
از لابلای خیابان‌ها می‌‌ربایند
و غروبی دیگر ، در اضطرابی دائم
آرام می‌‌گیرد!



بیژن باران

فیلم مستند در ایران

در بررسی دهه ای مستند، روشن می شود که بیشتر هنرمندان یک دهه در دهه بعدی خاموش می شوند. لذا بخاطر ناپیوستگی، تجربه و سرمایه در طول 5-6 دهه انباشت نمی شوند. این ناپیوستگی، مکتب هنری درازمدت با چند رهرو پدید نمی آورد. خلاقیت فردی در تیزبینی مسایل اجتماعی، کاربرد ابزارهای نوین، کشف هنرپیشگان جوان و جدید برای چند سال تجلی می یابد. ولی بخاطر شرایط اجتماعی-دولتی، این خلاقیت تداوم نمی یابد. وقتی عدم تداوم هنری-سرمایه ای در سطح کشوری مکرر اتفاق بیافتد؛ باعث عدم شکوفانی اقتصادی در این شاخه تولید می شود.



ساغر سیدلو

پیرامون داستانی از یکی از زندانیان سیاسی زمان شاه

این متن تا به این جا هیچ دیالوگی ندارد . تمامن مونولوگ است . یکی از عناصر اساسی داستان دیالوگ است . در غیر این صورت داستان مشابه کتب تاریخی آموزشی می شود که نمونه هایش بسیار است و این نوع کتب نکته ی مثبت شان این است که زاویه دیدشان اول شخص مفرد نیست و آدم را درگیر احساسات نمی کند و می توان درباره ی مسائل مشخص به درستی اطلاعات کسب کرد و تصمیم گرفت . در این جا راوی زیاده گویی می کند . همو است که مدام می گوید و به دیگران اجازه ی صحبت نمی دهد .



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

جنگ...

بَلبَله ی هر بلا
راحتِ تو، رنجِ ما
شرم بر اندیشه ای
کآن به سیاهی کِشَد
تابشِ این زندگی
جانِ بشر گنجِ اوست



علی یحیی پور سل تی تی

شبنم های مهتابی

باید به فضای آسمان غرب چشم دوخت
و خوشبختی را با حافظ تقسیم کرد
و خیام و هدایت و مارکس و باخ را با هم آمیخت .
پانزدهم اکتبر دو هزار و دوازده



مجـيـد فلاح زاده
وسفلاد ویشنفسکی

تراژدی خوش بینانه

مترجم: مجید فلاح زاده

«تراژدی خوشبینانه»، بی تردید، نقطه ی عطفی در تاریخ ادبیات نمایشی جهان است. علاوه بر فرم بدیع و تهیجی نمایشنامه که در حوزه ی خلاقیت هنرمندانی چون « پیسکاتور»، « مایرهولد» و « برشت » قابل بررسی است، آن چه که این نمایشنامه را از دیگر تراژدی ها متمایز می سازد، محتوی آن، یعنی نگرشی است که به یک حادثه ی تراژیک دارد. این نگرش، منتج ازجهان بینی یک دوران تاریخی است. به سخن دیگر، خوش بینانه بودن تراژدی حاضر، نه در اثر که در آن هم نظیر تمام تراژدی ها ازمرگ و خیانت و سیاه کاری لبریزاست، بلکه در دوران آن قرار دارد.



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

"باور "

آقای میلن : سکوت ما را به بن بست کشانیده است.
آقای برشت : شاید هم بن بست ما را به سکوت واداشته است!
آقای براون : نمیدانم رویاهایمان چه شدند؟
آقای برشت : نیستند اما ، امید‌ها هستند.



کامروز حسنی

مگر بوق های دیروز همه برای او نبود؟


مگر بوق های دیروز همه برای او نبود؟
و
ندیدن پاره گویی هایش ، کارشماها نبود؟!
چه زود فراموش می کنید!
ما می دانیم ،
کتمان کردنی نیست ،
این بادهای توهم را به دروت کیسه قدرت ریزان کرده اید.



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

سنگ بر آینه‎

کارگردان فیلم در پرداخت به مساله دخترانی که از موقعیت خود در جامعه ای سرکوبگر مانند ایران رنج می برند بیشتر به تضاد اجتماعی دو زن از دو طبقه مرفه و متوسط پرداخته و رندانه دختردوجنسیتی را از طبقه مرفه انتخاب کرده است در حالی که این موضوع به طبقه خاصی مربوط نمی شود.



او. هنری

« مهارت دقیق زناشوئی »

ترجمه علی اصغر راشدان

جف پترز گفت « قبلا بهت گفته م که، هیچ وقت خیلی به خیانت پیشه گی زنااعتقاد نداشته م، اما تو بیشترخطوط تلاشای درستکارانه، به عنوان شریک یا همکار مشترک قابل اعتماد نیستن.
گفتم « سزاور ستایشن، فکر کنم محقن جنس شریف نامیده شن.»
جف گفت « چرا نباشن؟ تلاش یا کارجنس دیگه روهم تموم وقت تو اختیار دارن. تا حرکت میکنن یا میتو نن موهاشونو حسابی آرایش کنن، تو تجارتم قابلیت دارن. بعدشم تو یه جا ی مسطح نیازی داری، مردی به نفس نفس افتاده باریشی سفید، پنجتا بچه و ساختمو نی باوام مسکن، آماده ای که میزشم به عنوان جانشین اشغال کنی. »



Nasser-Zeraati.jpg
ناصر زراعتی

از ماست که برماست...

در بابِ «تزریقِ فرزانگیِ» روشنفکر و چگونگیِ «جامۀ منتخبِ زنِ ایرانی»

من خانم سولماز نراقی را نمی‌شناسم و نمی‌دانم ایشان چند سال دارند. حدس می‌زنم جوان باشند. احتمالاً سی و چند سال پیش، زمانی که تازه به حکومت رسیدگان «زهراخانم»ها و چماقدارانشان را راهیِ خیابان‌ها می‌کردند تا ضمنِ پرتابِ سنگ و فرود آوردنِ ضرباتِ چوب و چماق و زنجیر و تیغ‌کشی و نثارِ مُشت و لگد بر سر و صورت و تنِ زنان و مردان، عربده بکشند: «یا روسری یا توسری!»، مُشارالیها یا هنوز از بطنِ مادر زاده نشده بودند، یا اگر هم به دنیا آمده بودند، کودکی شیرخواره بوده‌اند، وگرنه حتا اگر در آن زمان، محصلِ دبستان نیز می‌بودند، نباید امروزه، دچارِ چنین نسیانِ زودهنگامی شده باشند که چنین فرمایشاتی را قلمی بفرمایند.



شهاب طاهرزاده

ما داریم از دست می رویم

چه کسی گفت
دستت را به من بده
داشتن را
فراموش کرده بودم ؟



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

پاییز

باران ِ تو از همیشه ، یکریز تر است
چشمان تو از عاطفه ، لبریز تر است

با خاطره ات راندم وُ خواندم ، دیدم :
پاییز ِ تو از دلم غم انگیز تر است



کامروز حسنی

به نبودنت عادت نمی کنم

در شب های روبه سردی پاییز
همراه با سکوتی دل انگیز قدم می زدم
تا
رویای دیروزم را بیاد آورم ،
هرچند خسته و دلگیرم ،
نمی دانم چرا نورهای بیداری در تنم خاموشی ندارند؟!



دکتر منوچهر سعادت نوری

بنگر : در زنجیری از سروده‌های میهنی

منگر مرا چنین که شدم کوچک و نزار
بنگر مرا به عهد _ شکوه و بزرگی ام

منگر مرا به چهره ی غمگین و سوگوار
بنگر مرا ، به دوره ی شاد و سترگی ام



bijan-baran.jpg
بیژن باران

ارشاد

اینجا ایران است.
نامه اعمال گزارش می شود:
ارشاد نظارت می کند
چه می پوشی، چه مینوشی؟



پیشگفتار خالد حسینی برکتاب سنگ صبور، اثر عتیق رحیمی

برگردان: گلناز غبرایی

یکی از دردناک ترین مشخصات جامعه ی افغانستان فشار بی رحمانه برزنان است. زنان افغان سال هاست برای حقوق اولیه ی خود می جنگند، مدت‌ها پیش از آن که طالبان به زندگی این کشور قدم بگذارد. از چند شهر بزرگ که بگذریم، همه جا دست آهنین پدر سالاری برجامعه حکمفرما است. قوانین خشک قبیله‌ای حق کار، آموزش، خدمات درمانی لازم وحریم آزاد خصوصی را از زنان سلب کرده. قوانینی که در سی سال گذشته به دلیل جنگ، آوارگی و هرج و مرج شدیدتر هم شده، هرچند در سالهای اخیر اینجا و آنجا رد پای تغییر را می‌شود دید، باز هم بسیاری از زنان زیر - سلطه ی سنت‌های سخت و ابدی قبایل رنج می‌کشند و نمی‌توانند به شکلی موثر در زندگی اجتماعی شرکت کنند.



ali-alang3.jpg
علی‌ آلنگ

"مشتی‌ "

آسمانی بود هدیه هاش ، باری
نمی‌‌خواهم ترا مایوس گردانم اما
بگویم اندکی‌ باز
خسته ایم اینک، کمی‌ دائم از این آواز.
به نفرت اما عاشق نگشتیم ما
راستش را بخواهی مشتی‌،
تو گویی همچنان بیزار ماندیم از این نفرت!



»  تجربۀ سرایش و شاعرانگی در گسترۀ مُدرنیتۀ ایرانی
»  حجم سنگی
»  از زندان رضا خان تا صدر فرقۀ دمکرات آذربایجان
»  " تکرار"
»  خسته ی صیاد
»  سه شعر
»  "جوزف آنتون"، کتاب خاطرات سلمان رشدی
»  نگاهی به کتاب حافظ در پیاله
»  تشکل مستقل فقط دوفاکتو
»  پاریس از نگاه هالیوود‎
»  از دوست داشتن هراس نداشته باش!
»  خرِ جَدم
»  گزارش مراسم اختتامیه سومین دوره جایزه شعر نیما مهر ماه ۱۳۹۱
»  چو وزن بوسه ها
»  پائیزه
»  حافظ ( ماه در پیاله)
»  خشم ِ ریشه
»  پدر در شعر فروغ فرخزاد
»  تنهایی
»  "شکستنی"
»  " شوربختی "
»  گلادیاتور، به گلادیاتور دل مبند!
»  «روح گم شده »
»  " تغییر"
»  نگاهی به «زنبور مست آن جاست»
»  رؤیای نان
»  تمدن پسامدرن
»  ما تسلیم شدگانیم!
»  گویند که ... (۲۵ رباعی)