esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

آوار باد

شب را پرنده ی شبگرد
گم کرده بود.
شايد که حسّ گمشدگی را باد
با شاخه های خشک
آورده بود



ali-alang5.jpg
علی‌ آلنگ

" سالی‌ دیگر نو "

نه کوهی کنده شد با دست فرهاد
نه شیرینی‌ ز عشق خود خبر داد
اگر هم نرمشی زد مرد شیاد ،
ز هر سو تشت رسوایی بیافتاد!



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

یار نیامد

یار نیامد

یار می بارد
پیوسته
در سرم.



یوسف صدیق (گیلراد)

در گذرگاه شعر

(دو سروده)


شعر، نوری ‌ست
که شکل قلب می‌‌دهد
به سایه ی من،
در راه خانه ی تو.



برزین آذرمهر

بیم و امید

شبی خفاش گون باپنجه‌های خون فشانش
بسته ره بر من.
نه بر چهر سپهر تیره فامش اختری پیدا
نه دلمرده چراغی بر نشیب پرتگاهش گاه سوسوزن.



طاهره بارئی

گنج اطلسی ها

امروز گنج اطلسی ها را
کف دستم خالی کردم
ذرات سیاه داغ
با مزهً ضیافت آفتاب در زیر زبان
جاری شدند
از کتری های به هم دوختۀ خاکی رنگ



a-biparva.jpg
آزاده بی پروا

جهان من

جهان من
حرفهای ناگفته
روی دیوارهای شهریست
که تمام مردمانش
عاشقند



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

«فنومِن» و «شیخ و کلید»

دو طنز تازه

آن کس که عبای تیره دربر دارد
عمّامه نهاده تا کُله بر دارد

یک چارک ، سنگِ پا به رو یش اما
یک کیلو گچ ، نهفته در سر دارد



دکتر منوچهر سعادت نوری

درخت نامه

١ - درخت : هر گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد - شجر : واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
٢ - درخت : گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد : فرهنگ فارسی معین
٣ - درخت : هر رستنی بزرگ و ستبری که دارای ریشه و تنه و شاخه باشد. نمونه ها: درخت لاله - درختی زیبا، با گل‌های لاله‌ای زرد و نارنجی که چوبش برای ساختن مبل و اشیای چوبی به‌ کار می‌رود و بومی آمریکا است.



ali-sadighi.jpg
علی صدیقی

تراژدی یک انقلاب؛ ادبیات روسیه در عصر استالین

کشتار سیستماتیک دگراندیشان و نویسندگان منتقد در تاریخ معاصر، بی گمان با انقلاب اکتبر روسیه آغاز شد. در همان اولین سال های پیروزی وقتی لنین اشعار مایاکوفسکی را با ترش رویی هر چه تمام تر به باد انتقاد سیاسی و ایدئولوژیک خود گرفت و به منتقد ادبی “لوناچارسکی” پیغام داد که به خاطر حمایتش از فوتوریست ها لازم است تا “کتک حسابی بخورد”، این امکان را برای آیندگان و سلف رهبری خود فراهم ساخت تا سلاخ خانه ی ایدئولوژیک خود را علیه ناراضیان به کار اندازند.



marzie-shahbazaz.jpg
مرضیه شاه بزاز

عنکبوت

نگاه،
چون به فراسوی افق ره گشود
دید . . . .،
سرکشی کرد،
به ارغوان نشست



doris-lessing-s.jpg
روحی شفیعی

به یاد دوریس لسینگ که از میان ما رفت

دوریس لسینگ، نویسنده انگلیسی زاده کرمانشاه، در پرشیا (اکنون ایران) در سال ۱۹۱۹ بود و تا ۵ سالگی در آن شهر با خانواده دیپلمات خود زندگی کرد. پدر او سپس به رودزیای جنوبی (زیمباوه کنونی) انتقال یافت و دوریس تا ۳۰ سالگی ساکن آن سرزمین بود. پس از آن به انگلیس آمد و تا اخر عمر در این کشور باقی ماند. دوریس لسینگ در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۴ سالگی ما را ترک کرد.



رضا اغنمی

خاطرات عبدالمجید مجیدی

بررسی کتاب

عبدالمجید مجیدی ازبلندپایگان رژِیم گذشته ازمشاوران تحصیل کرده، و مورد اعتماد شخص پادشاه بود که تا پایان سلطنت پهلوی در مقام وزارت مشاور، کار و ریاست سازمان برنامه و بودجه خدمت کرده، و آخرین مقام رسمی او دبیرکل بنیادشهبانو فرح بوده است. سبک نگارش و انشای ملایم و با احترام گواهی از وفاداری شخصیتی ست که حد اقل با خوی انسانی حُرمت نان و نمک بجا آورده و خلاف برخی از مسئولان، از فردای سرنگونی رژِیم، با رنگ عوض کردن های کاسبکارانه ، همکاسۀ تازه به دوران رسیده ها نشده؛ و مهمتر، با مشرب صحابۀ مسجد و منبر آلوده نشده. در روزهای انقلاب گرفتار شده و از زندان جمشیدیه پا به فرار گداشته و نجات پیدا کرده است .



برزین آذرمهر

جادوگران...

جادوگران شب
با تیک تا ک تیره ی تردید
می دمند
هول و هراس و
واهمه
اندر فلوت روز ...



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

در حاشیۀ "عرس" سال ۲۰۱۳ ــ قونیه

براستی چنین عقب گرد تاسف باری در باره شناخت و معرفی مولانا از کجا سرچشمه گرفته است و چه باید کرد ؟ چهار سال پیش خانم اسین چلبی بدست خویش نشان مولانا را بر سینه یکی از مفاخر موسیقی ایران نصب می کند و امسال حتی نامی از زبان گویش مولانا نمی برند و افزون بر آن جناب اردوغان اعلام می کند"در زمان مولانا گویش ترک های خراسان به فارسی بود."



ه . لیله کوهی

حسین آقا اوباما وتو نکن!

لیله کوهی: حسین آقا جان شنیدم می خوای موضوع تحریم ها رو وتو کنی!
اوباما: آره چطور مگه، مخالفی؟
لیله کوهی: خب معلومه! چرا مخالف نباشم.
اوباما: راسش من از دست شما ایرانی ها خسته شدم. مگه شما نمی گفتید تحریم ها کمر ما رو شکسته پس چرا حالا مخالفید؟.



nasim-khaksar.jpg
نسيم خاكسار

زبان باز، زبان بُبریده

سخنرانی نسیم خاکسار در دور پنجم گفت‌و‌گوهای زمانه

هنگام که در متنهای کلاسیک ادبیات زبان فارسی، آنها که نگاهی فلسفی و اندیشمندانه به هستی و جهان دارند، سانسور اعمال قدرت کند، توانائی تجزیه و تحلیل امور مورد بحث و بررسی متن کم می شود، متن از پرداختن مستقیم به امور تجربی می‌گریزد و به تجرید و کلی گوئی و تکرار پناه می‌برد. این مشکل گاه چون دیواری آشکار، برابر کوشش اندیشمندان ما برای رسیدن به حقیقت و بیان آن ایستاده است.



kavir.jpg
محمود کویر

دو کتاب در شب یلدا

بسیار در باره­ی این کتاب نقد نوشته اند و من هم ناقد نیستم. اما باید می نوشتم. در باره ی همین کتاب. چرا؟ به درستی نمی دانم. اما باید می نوشتم. شاید می نوشتم تا فراموش نشود. هم چنان که نقره کار می نویسد تا تاریخ فراموش نکند و در پشت و پسله های حافظه­ی تاریخ گم نشود داستان این قوم و قبیله. حکایت بچه هایی که در کوچه های تاریخ سرزمین ما بر اسبان چوبی و یا آهنی خویش تاخت و تازها کرده اند.



برزین آذرمهر

دلبر من!

همه بی‌تابی‌ام از دوری یار
به سر چیزی نه‌ام جز فکر دیدار
کی ات یابم ز بند آزاد ،
آزاد
ترا
آزادی گفتار و کردار؟!»



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

یلدایِ بی پایان

به هر یلدا چرا بی خانه تنها
زَنَد فریاد چون دیوانه رسوا
نشانِ روشنی راهی ندارد
نه مِی در جام وُ نه میخانه پیدا



Vida-Farhoudi05-s.jpg
ویدا فرهودی

وقت غزل

هماره وقت غزل، بی قرار می آید
کسی که مانده زمن یادگار، می آید

هنوز شیطنت از لحن سرکشش پیدا است
به بال وسوسه دائم سوار می آید!



Aref-Pejman003.jpg
دکتر عارف پژمان

زاغ و برف !

ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف
نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف!
به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم
دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف !



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

یلدا

شعر حافظ به کجای نفست می ریزد
ای که در عاطفه ها باز، شناور شده ای

شب یلدا ز پی خاطره ها می آید
تا به هر واژه ی حافظ، نفسی تازه کنی



jahangir-sedaghatfar-s.jpg
جهانگیر صداقت فر

" من اندیشناکِ یلدایی بی‌ سحرم "

من همچنان دلنگران آفتابم
با بی‌ دریغی ِ مهر قرن هاش
که سترون زا دی سرگشته در فضایِ بی‌ آغاز را
به جلوه گاهی‌ از این دست
شایسته‌ی حیات
بدل کرده بود ؛



kavir.jpg
محمود کویر

یلدا

نگاه کن
خورشید است که دوباره می کوبد
دهل سرخ خویش را.
انار خنده می زند.
یاقوت می بارد از خنده های او.



»  نگاهی به كتاب“ ریشه در خاک"
»  یلدا
»  هـُشــــــداریـــه
»  مزرعه
»  بدبختی های ما
»  نگاهی به «گشت شب»، نمایشی از تئاتر آفتاب افغان
»  اعیاد غربت
»  کاش زمان به قبل باز می گشت...
»  مصاحبه با مهران زنگنه، نویسنده رمان "هیچکس"
»  یلدای روشنا
»  تفکر، قبل از خودکشی
»  از کارهای تازه
»  سنگفرش های پاریس
»  حَوّایِ من
»  لیلی
»  با فانوس های آویخته
»  نگاه و نقدی بر «بيستمين فستيوال تئاتر ايرانی» در کلن
»  برقی در شکاف شب تار
»  سه‌ شعر
»  بدرقه
»  حافظه در شعر فروغ
»  با درّ درصدف
»  فکر تو
»  سخنی در پاسداشت ِ "عُرس ِ مولانا" (بخش نخست)
»  زمستان است و بی‌برگی
»  دو سروده
»  نور آب
»  کین عزرائیل های قلابی و پائیز قاتل سالار
»  مسافرت راز و نیاز
»  سلام «مادیبا»
»  کابوس یا واقعیت؟
»  دلاور خطّه های راز و رمز
»  زمین شوره
»  شانزده آذر
»  چه خاموشی ای بانوی ایرانی
»  عبرت
»  دیدار موسیقی شرق و غرب
»  سه‌ سروده کوتاه برای نلسون ماندلا
»  خواب ها بندری ندارند
»  " میراث غفلت، ای سرزمین من!"
»  گنجِ قارون به روایتِ هارون
»  حافظه و شعر
»  پیام!
»  من عشق را تا زنده هستم دوست دارم
»  قایقی زیر ریزش پائیز
»  سه خط شوخی با (مَمی)
»  چون قاف شد مسخر ؛
»  وقتی به وقتِ پرنده ی آبی
»  روزی که گلابتون رفت