محمدعلی اصفهانی آوار باد شب را پرنده ی شبگرد
گم کرده بود.
شايد که حسّ گمشدگی را باد
با شاخه های خشک
آورده بود
علی آلنگ" سالی دیگر نو " نه کوهی کنده شد با دست فرهاد
نه شیرینی ز عشق خود خبر داد
اگر هم نرمشی زد مرد شیاد ،
ز هر سو تشت رسوایی بیافتاد!
حسین دانائییار نیامد یار نیامد
یار می بارد
پیوسته
در سرم.
یوسف صدیق (گیلراد)در گذرگاه شعر (دو سروده)
شعر، نوری ست
که شکل قلب میدهد
به سایه ی من،
در راه خانه ی تو.
برزین آذرمهربیم و امید شبی خفاش گون باپنجههای خون فشانش
بسته ره بر من.
نه بر چهر سپهر تیره فامش اختری پیدا
نه دلمرده چراغی بر نشیب پرتگاهش گاه سوسوزن.
طاهره بارئیگنج اطلسی ها امروز گنج اطلسی ها را
کف دستم خالی کردم
ذرات سیاه داغ
با مزهً ضیافت آفتاب در زیر زبان
جاری شدند
از کتری های به هم دوختۀ خاکی رنگ
آزاده بی پرواجهان من جهان من
حرفهای ناگفته
روی دیوارهای شهریست
که تمام مردمانش
عاشقند
محمد جلالی چیمه (م. سحر)«فنومِن» و «شیخ و کلید» دو طنز تازه آن کس که عبای تیره دربر دارد
عمّامه نهاده تا کُله بر دارد
یک چارک ، سنگِ پا به رو یش اما
یک کیلو گچ ، نهفته در سر دارد
دکتر منوچهر سعادت نوریدرخت نامه ١ - درخت : هر گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد - شجر : واژه نامه ی نوین تالیف محمد قریب
٢ - درخت : گیاه بزرگ و ستبر که دارای ریشه و ساقه و شاخه ها باشد : فرهنگ فارسی معین
٣ - درخت : هر رستنی بزرگ و ستبری که دارای ریشه و تنه و شاخه باشد. نمونه ها: درخت لاله - درختی زیبا، با گلهای لالهای زرد و نارنجی که چوبش برای ساختن مبل و اشیای چوبی به کار میرود و بومی آمریکا است.
علی صدیقیتراژدی یک انقلاب؛ ادبیات روسیه در عصر استالین کشتار سیستماتیک دگراندیشان و نویسندگان منتقد در تاریخ معاصر، بی گمان با انقلاب اکتبر روسیه آغاز شد. در همان اولین سال های پیروزی وقتی لنین اشعار مایاکوفسکی را با ترش رویی هر چه تمام تر به باد انتقاد سیاسی و ایدئولوژیک خود گرفت و به منتقد ادبی “لوناچارسکی” پیغام داد که به خاطر حمایتش از فوتوریست ها لازم است تا “کتک حسابی بخورد”، این امکان را برای آیندگان و سلف رهبری خود فراهم ساخت تا سلاخ خانه ی ایدئولوژیک خود را علیه ناراضیان به کار اندازند.
مرضیه شاه بزازعنکبوت نگاه،
چون به فراسوی افق ره گشود
دید . . . .،
سرکشی کرد،
به ارغوان نشست
روحی شفیعیبه یاد دوریس لسینگ که از میان ما رفت دوریس لسینگ، نویسنده انگلیسی زاده کرمانشاه، در پرشیا (اکنون ایران) در سال ۱۹۱۹ بود و تا ۵ سالگی در آن شهر با خانواده دیپلمات خود زندگی کرد. پدر او سپس به رودزیای جنوبی (زیمباوه کنونی) انتقال یافت و دوریس تا ۳۰ سالگی ساکن آن سرزمین بود. پس از آن به انگلیس آمد و تا اخر عمر در این کشور باقی ماند. دوریس لسینگ در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۳ در سن ۹۴ سالگی ما را ترک کرد.
رضا اغنمیخاطرات عبدالمجید مجیدی بررسی کتاب عبدالمجید مجیدی ازبلندپایگان رژِیم گذشته ازمشاوران تحصیل کرده، و مورد اعتماد شخص پادشاه بود که تا پایان سلطنت پهلوی در مقام وزارت مشاور، کار و ریاست سازمان برنامه و بودجه خدمت کرده، و آخرین مقام رسمی او دبیرکل بنیادشهبانو فرح بوده است. سبک نگارش و انشای ملایم و با احترام گواهی از وفاداری شخصیتی ست که حد اقل با خوی انسانی حُرمت نان و نمک بجا آورده و خلاف برخی از مسئولان، از فردای سرنگونی رژِیم، با رنگ عوض کردن های کاسبکارانه ، همکاسۀ تازه به دوران رسیده ها نشده؛ و مهمتر، با مشرب صحابۀ مسجد و منبر آلوده نشده. در روزهای انقلاب گرفتار شده و از زندان جمشیدیه پا به فرار گداشته و نجات پیدا کرده است .
برزین آذرمهرجادوگران... جادوگران شب
با تیک تا ک تیره ی تردید
می دمند
هول و هراس و
واهمه
اندر فلوت روز ...
محمد بینش (م ــ زیبا روز )در حاشیۀ "عرس" سال ۲۰۱۳ ــ قونیه براستی چنین عقب گرد تاسف باری در باره شناخت و معرفی مولانا از کجا سرچشمه گرفته است و چه باید کرد ؟ چهار سال پیش خانم اسین چلبی بدست خویش نشان مولانا را بر سینه یکی از مفاخر موسیقی ایران نصب می کند و امسال حتی نامی از زبان گویش مولانا نمی برند و افزون بر آن جناب اردوغان اعلام می کند"در زمان مولانا گویش ترک های خراسان به فارسی بود."
ه . لیله کوهیحسین آقا اوباما وتو نکن! لیله کوهی: حسین آقا جان شنیدم می خوای موضوع تحریم ها رو وتو کنی!
اوباما: آره چطور مگه، مخالفی؟
لیله کوهی: خب معلومه! چرا مخالف نباشم.
اوباما: راسش من از دست شما ایرانی ها خسته شدم. مگه شما نمی گفتید تحریم ها کمر ما رو شکسته پس چرا حالا مخالفید؟.
نسيم خاكسارزبان باز، زبان بُبریده سخنرانی نسیم خاکسار در دور پنجم گفتوگوهای زمانه هنگام که در متنهای کلاسیک ادبیات زبان فارسی، آنها که نگاهی فلسفی و اندیشمندانه به هستی و جهان دارند، سانسور اعمال قدرت کند، توانائی تجزیه و تحلیل امور مورد بحث و بررسی متن کم می شود، متن از پرداختن مستقیم به امور تجربی میگریزد و به تجرید و کلی گوئی و تکرار پناه میبرد. این مشکل گاه چون دیواری آشکار، برابر کوشش اندیشمندان ما برای رسیدن به حقیقت و بیان آن ایستاده است.
محمود کویردو کتاب در شب یلدا بسیار در بارهی این کتاب نقد نوشته اند و من هم ناقد نیستم. اما باید می نوشتم. در باره ی همین کتاب. چرا؟ به درستی نمی دانم. اما باید می نوشتم. شاید می نوشتم تا فراموش نشود. هم چنان که نقره کار می نویسد تا تاریخ فراموش نکند و در پشت و پسله های حافظهی تاریخ گم نشود داستان این قوم و قبیله. حکایت بچه هایی که در کوچه های تاریخ سرزمین ما بر اسبان چوبی و یا آهنی خویش تاخت و تازها کرده اند.
برزین آذرمهردلبر من! همه بیتابیام از دوری یار
به سر چیزی نهام جز فکر دیدار
کی ات یابم ز بند آزاد ،
آزاد
ترا
آزادی گفتار و کردار؟!»
رضا بی شتابیلدایِ بی پایان به هر یلدا چرا بی خانه تنها
زَنَد فریاد چون دیوانه رسوا
نشانِ روشنی راهی ندارد
نه مِی در جام وُ نه میخانه پیدا
ویدا فرهودیوقت غزل هماره وقت غزل، بی قرار می آید
کسی که مانده زمن یادگار، می آید
هنوز شیطنت از لحن سرکشش پیدا است
به بال وسوسه دائم سوار می آید!
دکتر عارف پژمانزاغ و برف ! ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف
نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف!
به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم
دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف !
رضا مقصدییلدا شعر حافظ به کجای نفست می ریزد
ای که در عاطفه ها باز، شناور شده ای
شب یلدا ز پی خاطره ها می آید
تا به هر واژه ی حافظ، نفسی تازه کنی
جهانگیر صداقت فر " من اندیشناکِ یلدایی بی سحرم " من همچنان دلنگران آفتابم
با بی دریغی ِ مهر قرن هاش
که سترون زا دی سرگشته در فضایِ بی آغاز را
به جلوه گاهی از این دست
شایستهی حیات
بدل کرده بود ؛
محمود کویریلدا نگاه کن
خورشید است که دوباره می کوبد
دهل سرخ خویش را.
انار خنده می زند.
یاقوت می بارد از خنده های او.
|