علی رها رویکرد مارکس به جوامع و منابع اسلامی گسترهی پژوهشهای مارکس «مؤخر» در عرصههای گوناگون فنی، علمی، فرهنگی، و تاریخی-سیاسی، چنان همهجانبه است که هریک از آنها بهخودی خود نیازمند یک بررسی جداگانه است.[1] متأسفانه با گذشت بیش از نیمقرن از انتشار رونوشت «دفترهای قومشناسی» مارکس توسط لورنس کریدر، این مجموعه هنوز به هیچ زبانی ترجمه و ویراسته نشده است. بخش عمدهی پژوهشهای تاریخی-سیاسی مارکس – از استرالیا تا هندوستان، و از الجزایر تا امریکای شمالی و جنوبی – به روابط اجتماعی و مالکیت اشتراکی بر زمین میپردازد، اما همهنگام سامانهی سیاسی متناسب با آن روابط و فرایند فروپاشی مالکیت جمعی پس از ورود استعمارگران انگلیسی و فرانسوی را بررسی و نقد میکند.،
علی رهاآزادی مارکس از اسارت «مارکسیستها» همگام با جستجو برای درک روح اصیل مارکس، شبح برداشتهای منسوخ پسامارکسیستها کماکان در گشتوگذار است و فضای فکری را آلوده میکند. مفروضات آنها، محصول رسوباتی تلمبار شده است که بر ذهنیت نسل کنونی سنگینی میکند. باید جرات کنیم و از درون آن مدار بسته گامی فراتر نهیم. از اینرو، بازگشت به خودِ مارکس به ضرورتی اجتناب ناپذیر تبدیل میشود. همانگونه که در ابتدای این نوشته اشاره شد، «مارکسیستها» مدتهای مدید اقتصاد بابرنامه، حذف سرمایهدار خصوصی، و تمرکز و تملک ابزار تولید در دست دولت را بهعنوان سوسیالیسم معرفی میکردند، و هدف سوسیالیسم را رفع تضاد بین تولید جمعی و تملک خصوصی معرفی میکردند.
آرام بختیاریچگونه جهت «تعریف خشونت» به تقسیم قوای منتسکیو هدایت شدم! نیاز دمکراسی به: شوراهای لنینیستی یا تقسیم قوای منتسکیو؟ منتسکیو، متفکر فرانسوی در کتاب روح القوانین برای محدود نمودن قدرت فئودالها و شاهان مطلقه و خودسر، قدرت دولتی را به سه قوه مستقل واگذار کرد تا همدیگر و دولت را کنترل کنند. تا دوره منتسکیو قدرت سیاسی حاکم را: اشراف، فئودالها، کلیسا،پولدارها، و شاه تعیین میکردند. چپ ها مدعی هستند که تقسیم قوا در جوامع بورژوایی و طبقاتی و در قانون اساسی آنان نوعی سازماندهی دولتی برای تنظیم مسئولیت ارگانهای دولتی: به دلیل مخفی کردن خصوصیات طبقاتی، برای تمرکز قدرت، و تقسیم نکردن آن با مردم است.
رضا جاسکیپان، چپ و احوالاتش این ایده که سرنوشت یک جنبش را زادگاه آن تعیین میکند، اشتباه است، این تفکر که همهی جنبشهای ملی به گسترش دموکراسی کمک میکنند خطا است، تقسیم بر پایهی زبان اشتباه است و باید از هویتگرایی فراتر رفت. مسلماً حق آموزش به زبان مادری، حق حاکمیت محلی، برابری حقوقی برای همه و دیگر حقوق دمکراتیک در عرصههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بخشی از خواستههایی هستند که به گسترش دموکراسی در این کشور کمک میکنند اما این مهم بدون اتحاد و همکاری همهی نیروهای مترقی در سراسر کشور بهدست نمیآید. چپ دموکرات از حقوق اقلیتهای ملی و قومی حمایت میکند اما این لزوماً به معنای دفاع از هر جنبش ملی نیست.
رضا جاسکیمحاکمهی مارکس و انگلس جنبش سوسیالیستی قبل از مارکس بهشدت یهودیستیز بود اما با هژمونی مارکسیسم در جنبش کارگری این گرایش بهشدت ضعیف شد زیرا مارکس ریشههای واقعی استثمار و ستم را در تولید سرمایهداری و ساختار طبقاتی جامعه نشان داد. او پرسشهای بسیاری را بیپاسخ گذاشت، گاه نظرات اشتباهی مطرح کرد، گاه خطاهای خود را تصحیح نمود. قضاوت مارکس باید بر اساس مجموعهی نوشتهها، نظرات و اعمال او سنحیده شود و نه براساس یک لغزش زبانی که امروز معنای خاصی دارد و یا اصول گاه ملالآوری که «نزاکت سیاسی – political correctness» جاری متأسفانه در جریان چپ برپا کرده و همهچیز را باید از زاویه تنگ آن نگاه کرد و سنجید
یوسف زرکارتفاوت های شیوۀ های تولید فئودالی و آسیایی در اروپای فئودالی، قدرت های سیاسی کوچک و بزرگ، در قلعه ها و قصرها مستقر بوند و بر روستا ها سلطه داشتند. بازارها و شهرها ی بوجود آمده خارج از سلطۀ اشرافیّت فئودالی و کلیساها بودند و با این نهادهای قرون وسطایی سرِ ستیز داشتند. برخلاف اروپا، در جوامع آسیایی( مثلا ایران) از همان آغاز- نه تنها در قرون وسطی – با سکونت شاهان ( دربار) و اعوان و انصار، سران نظامی، اعیان و خوانین، مباشران و غیره شهر ها شکل گرفتند و یا در جاهایی که در مسیر راه های تجاری بین شرق و غرب قرار داشتند، پدید آمدند.
اسماعیل رضایی پروسۀ انقلابی
پروسه انقلابی مجموعه اقدامات و گذر از مراحل لازم برای رسیدن به اهداف انقلابی می باشد. به عبارتی سلسله دگرگونی های طبیعی برای رسیدن به نتایج نوین که با فعالیت های مرتبط و متوالی و تدریجی، بسترهای بنیان های ساختی و بافتی نوین را تدارک می بینند. فرایندی که کمیت لازم برای یک کیفیت نوین را فراهم می سازد. پروسه انقلابی ممکن است حاصل تضاد بین شرایط عینی و بسترهای فرهنگی سنتی باشد و تکمیل و کمال خود را بعد از رخدادهای انقلاب اجتماعی بدست آورد. زیرا تا زمانی که شرایط ذهنی و عینی به یک هم آوایی و همسنگی نرسند؛ انقلاب دستاوردهای لازم و مورد مطالبه جامعه و انسان را با خود نخواهد داشت. براین اساس ممکن است ضد انقلاب و یا عناصر مرتجع با توجه به بارزه های بنیادین و نهادین فکری و فرهنگی دستاوردهای انقلاب را مصادره به مطلوب نمایند. در این صورت پروسه انقلابی در یک روند تدریجی و متوالی، کمیت لازم را برای یک کیفیت نوین فراهم می سازد.
رایا دونایفسکایا رزا لوکزامبورگ، بهعنوان فمینیست: گسست با «یوگیشه» ترجمهی علی رها لوکزامبورگ بهمحض ورود به آلمان، با اینکه یک نظریهپرداز، سردبیر نشریهای لهستانی و نیز یک فعال بود، بهدرستی از اینکه سوسیالدموکراسی آلمان او را به تنگنای بهاصطلاح مسألهی زن محدود کند امتناع ورزید، توگویی این تنها جایی است که او به آن «تعلق» دارد. متأسفانه طرزتلقی بسیاری در جنبش آزادی زنان امروز، روی مخالف همان سکه است، چراکه ازآنجا که بهزعم آنها او دربارهی زنان «تقریباً هیچ چیز» برای گفتن نداشت، این انقلابی بزرگ را نادیده میگیرند.
بیژن باران پیدایش جهان و جامعه پیدایش اتفاقی کیهان، زمین، انسان مستقل از ذهن بشر، با تبدیل انرژی به ماده، از بیلیونها سال پیش تا کنون ادامه دارد. فرابینها، حسگرها، ریاضیات، مشاهدات، در کیهان، کهکشان، ۵ قاره، ۲ قطب پویش درونی ماده با محیط را تایید کنند. در تمدن کلامی روایت آفرینش ارادی، خلق الساعه، ثابت، یک زمان، یک نقطه، مجزا- تاریخ ۶ هزار ساله دارد. احادیث، بنا بر فرمان، نیت، طرح، هدفداری، زمان آغاز، نبود مصالح، در احادیث شفاهی آمده؛ بعد مکتوب شده اند. پیامبران در گفتارهای متعدد با قدرت حاکمه در خاورمیانه تبانی و سلطه برای امنیت مردم دارند.
دکتر عباس طاهریفروید و فرویدیسم در فلسفه و ادبیات
و در آینه آثار دکتر محمدرضا فشاهی (۳) زیگموند فروید مانند آلبرت اینشتاین یکی از چهره های سرشناس دیاسپورای یهودی بود. در سال های پایه گذاری سیاسی و نظری کشور اسرائیل، سیاستمداران سرشناس یهودی تلاش فراوانی برای جلب او به کنش های بین المللی در این راستا به کار بردند. فروید اما جز در مواردی که پای علم یا صلح در میان بود از همکاری با آنان اجتناب می کرد. او به قول خودش «آگاهی روشنی از هویت درونیِ» یهودی خود داشت . آشکارا می گفت که «در طبیعت ذاتی خود یهودی است و میلی به تغییر این طبیعت ندارد». این گرایش ملی گرایانه او را در کنارِ دیگرِ روشنفکرانِ یهودی قرار می داد.
اسماعیل رضاییمحارم و مهاجم (در گرامیداشت هشت مارس) تفاوت و تمایز انسان ها چه اقتصادی و اجتماعی و چه جنسیتی از بطن تحجر و مصلحت اندیشی های طبقاتی بر می خیزند. مردسالاری به عنوان یک وفاق و میثاق مردانه در تامین معیشت و تضمین حمایت و حراست حریم زنانه، محارم را در پستوی خانه و اندرونی محبوس و از حقوق انسانی و اجتماعی اش باز داشته است. این بارزه های متحجرانه و غیر انسانی اگر چه در روند تکامل تاریخی تعدیل شده و زنان به برخی از حقوق انسانی خود نائل شده اند؛ ولی هنوز سود و سرمایه در پیوند با تحجر دینی همچنان زنان را در بن بست های زیستی نابرابر و ناانسانی به بند کشیده اند. محارم که بیان شیء وارگی و کالاگونگی زن در روابط و مناسبات اقتصادی و اجتماعی مفهوم می یابد؛ بسیاری از بدعت های مخرب و تهاجمی از جمله ناموس و ناموس کشی را در فرهنگ منحط دینی رواج داده است.
|