بیژن باران کاکو ایکبیر و داریوش کبیر
قدرت در دستان ظریف تو تمرکز داشت.
در حالی که دستان چغر زحمتکشان
برای زندگی بخور و نمیر
شب و روز در کار بودند.
چرا نیآموختی از یونان دمکراسی را؛
تعامل شورایی را از لویه جرگه افغانها؟
مهدی خطیبیحقیقت غبار گرفته در جایاجای فیلم « یه حبه قند» تقابل زندگی و مرگ است . در سکانسی که دایی می میرد و غبار سوگ خانه را می پوشاند . دخترکی تور عروسی بر سر می نهد ؛خرامان خرامان اندرونی را پشت سر می گذارد . به راستی از همان دری که مرگ می آید ، زندگی هم داخل می شود. این نگره ناب ایرانی است : همو که ستایندۀ زندگی است . ایرانی شادباش است . با تمام سختی ها شادباش است . هر فرصتی که دست می دهد ، مغتنم می دارد .
علی یحیی پور سل تی تیمادر خورشید وقتی خورشید می تابد از درون شقایق های وحشی
وقتی ماه می تابد وستاره گان سیاهی پر خفاشان را
بر مردمکهای چشمانم منعکس می کنند
وقتی عطر بهار نارنچ ولیمو فضای تاریخ را سیر کند
واز جلبک نگاه تو به هستی وبه آفرینش بیاندیشد
دکتر منوچهر سعادت نوریگروگان (به مناسبت آغاز سال ۲۰۱۲ میلادی) ای گروگان شده در عهد عتیق
مانده و رانده از اینجا ، زانجا
سینه پر کن ز نفس های عمیق
گام بر نه ، به فضایی والا
علی صدیقیحکایت تابناک عشق برای پنجمین سال خاموشی اکبر رادی اکبر رادی در ادبیات نمایشی ایران به جز آن که از پر طنین ترین و مداوم ترین صداهاست، از احترام برانگیزترین آن نیز هست. از سپیده دم نمایش نویسی در ایران؛ از میرزا فتحعلی آخوند زاده تا اکنونیان درام نویسی ایرانی، هنوز چهره ای چون رادی، تمامی وقت و هنر ادبی خود را یک سره معطوف این راه نکرده است. اگر یکی از معیارهای حرفه ای گری را درآفرینش هنرـ در این جا نمایش نامه نویسی ـ از جمله دوری جویی از حواشی و بهره گیری ازهمه ی فرصت ها در امتداد کار تخصصی بدانیم، آن گاه از اکبر رادی می توان به عنوان یک استثناء در ادبیات نمایشی ایران نام برد.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)اسطبلیات اسطبلیات نام رباعیات هزل آمیز ی ست که در زمستان ۶۲ به تأثیر از وقایع جاری در «مجلس شورای اسلامی» نوشته شده اند. آن وقایع و آن رفتار که چنین مجلسی را بیش از هر مجمع و جمعیت و گروه دیگر به اسطبل بهائم و طویلهء وحوش و چهارپایان شبیه می کرده و می کند ، هرگز در این سه دهه از تاریخ تلخ و سیاه معاصر فروکش نکرده است و تفاوت چندانی هم میان جناح های گوناگون این نظام بربریت و عقب مانده و ضد ایرانی نبوده است.
علی اصغر راشدنبهار پراگ «حالا کجاها داری می کشونیم، از نهار گذشتم، شامو می تونیم با خرج جیب مبارک بخوریم که!»
«پراگو عینهو کف دستم بلدم، همه چی رو بگذا ربه عهده خودم، یه جائی واسه خوابیدن شب با اینترنیت گرفته م ،شبی پونزده یورو واسه هرنفر ،مفت. رو به روشم یه رستوران،
کلوبه، یکی از بهتریناشه، تو پراگ، بهترین غذا و مشروبای پراگو داره، قیمتاشم مفته، شامم اون جا م یزنیم.»
جهان آزادسروِ سبزوار برای سعید سلطانپور تشریف واژه هایم
بر سروِ سبزوار چه کوتاه است!
بالایِ این درختِ تناور
در خوابِ هیچ سایه، نمی گنجد
و هیچ واژه ای
وصفش نمی کند.
آزاده بی پرواعادت کرده ایم...
ما عادت کرده ایم
آسمان که ابری ست
تیرگی اش را
تار و پود زندگیمان کنیم
نه لطافت ابرهایش را
رضا مقصدییلدا شعر حافظ به کجای نفست می ریزد؟
ای که در عاطفه ها باز ، شناور شده ای !
شب یلدا زپی ِ خاطره ها می آید
تا به هر واژه ی حافظ ، نفسی تازه کنی .
ناظم حکمتقلب ام ترجمه ی پرستو ارستو بر سینه ام پانزده زخم دارم
از پانزده جا سینه ام را دریده اند
گمان کردند پس از این مصیبت
قلب ام دیگر نخواهد تپید
قلب ام هنوز می تپد،
قلب ام باز خواهد تپید!!
محمود درويشدر ایستگاه قطاری که از نقشه فروافتاد در ایستگاه ایستادم... نه در انتظار قطار
و نه برای علائق پنهانم به زیبایی شناسیِ چیزی در دوردست
بل تا بدانم چه شد که دریا دیوانه گشت و مکان چون کوزه ای سفالین درهم شکست
و کی به دنیا آمدم و کجا زیستم
و پرندگان چگونه به جنوب یا شمال مهاجرت کردند
آیا آنچه هنوز از من به جا مانده بسنده است تا آن خیالوارهء سبک وزن
بر تباهی واقعیت چیره شود؟
حسین دانائیبا رویای رونده ی رود با رویای رونده ی رود
روان بودم
و حضورم
آرامش کلاغ ها را به آشوب می کشید
دکتر منوچهر سعادت نوریقلندر و قلندری شغل اصلی قلندر، نگهداشتن حسابِ روز و ماه و سال بود. قلندر در حقیقت نقش تقویم و ساعت و حتی رادیوی امروزی را برای مردمانِ دورانِ خود ایفا میکرد و موظف بود که وقت و زمان و موقعیت، امنیت و یا ناامنی، و حتی موضوع رویدادهای جاری را به مردم خبر دهد. به همین جهت، قلندران بیشتر شب ها به نوبت بیدار بودند
حسن حسامنود و نه درصدی ها باران می آید
میدان های ِ خونین را می شوید
مرگ،
زندگی می شود
در پرچم ها و چادرهای دوباره برافراشته
در شوق شادمانه یِ رقصندگان میدان ها
رقصندگان بی شماره یِ وال استریت
به سرتاسرِ جهان
کامروز حسنیسرماي سكوت از ما دور است دوست داشتم
در شب هاي سرد زمستان
خانه دلم نزديك خانه ي مهرباني تو بود ،
تا تنم را به گرمخانه تنت بسپارم .
علی یحیی پور سل تی تیباتو سخن می گویم
مه ء غلیطی سراسر شالی را گرفته است
می دانم در پس این مه آفتاب خواهد درخشید
و کودکان به درو می روند
و علفهای هرزه را برای گوساله های خود خواهند برید
علی آلنگ"عقل و دل" عاشقی را دل طلب شد نا دلیل
هر دلیل در حربِ دل گردد ذلیل
عقل اگر بر جان خود پرده کشید
دل بشد شیدا و آن پرده درید
مهدی استعدادی شادمیراث آقای خمینی-
نیرنگ زدایی از نیرنگستان
اگر بواقع امکان آمار گیری بیطرفانه ای در کار میبود، در گذرایام و با نگاه به سه دهۀ اخیر میشد نشان داد که ایرانیان گرفتار نظام حاکم بیش از هر ورزشی به ریاکاری و نیرنگ بازی روی آورده اند تا شاید گلیم خود را از آب بیرون بکشند. اینکه حالا آب چقدر آلوده است، البته پرسشی است که کسی وقت پاسخ دادنش را ندارد.
مجید صدقیما همه ( هرانت ) هستیم بزرگ ترین جرم هرانت , پی گیری های مستمرش در باره نسل کشی ارامنه توسط دولت عثمانی در سال ها پیش بود که در این مدت ترکیه همچنان این موضوع را انکار می کند ونمی خواهد به این واقعیت وحشتناک ( و به عبارتی این لکه ننگ تاریخی ) اعتراف کند . نسل کشی ارمنی ها که آن ها با عنوان ( جنایت بزرگ ) از آن نام می برند , پس از جنگ جهانی اول ( 1915 تا 1917 ) ودر زمان امپراتوری عثمانی به شکل گسترده ای به مرحله اجرا در آمد . تعداد کل قربانیان به طور عام بین یک تا یک ونیم میلیون نفر برآورد شده است . برخی منابع قربانی های این نسل کشی را پانصد هزار نفر ذکرکرده اند .
ناظم حکمتبرادرانم ... برگردان پرستو ارستو برادرانم
من اروپایی ام، آسیایی ام، امریکایی ام
در این ماه مِی در زندان و اعتصاب غذا نیستم
اما شبی روی چمن لمیده
و دستی به سویم
چنان نزدیک به من... چون ستاره ای در چشمان ام
چون دست های مادرم
و دست همسرم
دست زندگی
منوچهر صالحیجشن شب یلدا جشن یلدا در رابطهای تنگاتنگ با ایزد مهر یا میترا قرار دارد، زیرا جشن زایش این ایزد است. بنا بر اسناد باستانشناسی میترائیسم[1] یا مهرپرستی از سده 14 پیشامیلاد در ایران وجود داشت. از آنجا که یلدا واژهای آرامی و بهمعنای زایش یا تولد است، در نتیجه در میان پژوهشگران دو باور را میتوان یافت. یک باور آن که میتراپرستی آئین مردمانی بود که پیش از کوچ آریائیها به ایران در این سرزمین میزیستند و به زبان سامی سخن میگفتند و از آنجا که مردم آریائی نژاد گویا از سده دهم پیشامیلاد به سرزمین ایران کوچ کردند و مردمانی گلهدار بودند و در مقایسه با مردمان بومی که کشاورزی میکردند، از سطح تمدن پائینتری برخوردار بودند، پس باید با آئین میترائیسم یا مهرپرستی مردمان بومی آشنا شده و آن را پذیرفته باشند.
رضا بی شتابعیسای ناصری
«پتروس» پیش از آن که برآید به دشت
«بانگِ خروس سه بار»
به نیرنگ وُ گُربُزی گفت وُ کرد انکار:
که من نشناسم این
میخکوبِ درد، منجیِ رنج، عیسای ناصری.
علی یحیی پور سل تی تیپائیز زیبای من و ماشینیسم
و روز به چکاوکها سلام خواهد گفت و آسمان شرق
به آبی دریا ها پیوند خواهد خورد
و من از تبعید در دنیای بردگی به رودخانه ام خواهم پیوست
همه چیز یک روز می آید
یک روز که زیاد هم دور نیست
بیژن باران تاثیر فکر بر قالب در شعر فروغ فرخزاد شعر فروغ تجلی فکر بیواسطه با بیان صمیمی و ساده می باشد. لذا برخی شعرهای اخوان با وزن و کلام کلاسیک در این گونه شعر فروغ نمی گنجند. شعر فروغ و شاملو شهر شعر اند؛ زیرا آنها نبض جامعه گذاری را حس می کنند. فروغ واسطه شعر کلاسیک و نیما بوده؛ نیز میانجی شعر نیما و شاملو است. در این جا نظر براهنی در تاکید صمیمیت در شعر فروغ می آید.
|