ملیحه تیره گل تکثّر است که «سایه»ها را روشن می کند (بازتابی نسبت به مقاله ی اردشیر مهرداد، منتشر شده در تارنمای «عصر نو»، ۲۳ مارس ۲۰۱۱) به باور من، معرفی ی منصور توسط اردشیر مهرداد، در کنار متن های دیگری که به زندگی ی سیاسیی منصور پرداخته اند، در کنار نقدهائی که تاکنون پیرامون شعر منصور خاکسار نوشته شده، در کنار زندگینامه ی او، در کنار یادواره هائی که برادران او و هموندان او نوشته اند، در کنار شعرهائی که در سوگ مرگ او سروده شده، در کنار مصاحبه های منصور، در کنار دفترهای شعر و نقدهای خودش، مجموعه ی متکثری را تشکیل می دهند، که هر پاره ی آن، بر «سایه»های دیگری پرتو می اندازد. و بدین ترتیب است که کل مجموعه، در بازنمائی ی بینش و کنش منصور خاکسار، به موجودیتِ فردی و هویت هنری و سیاسی ی او وفادار می مانَد.
مـه نـاز طالبی طاریکلمه دی. جِی. اِنرایت*
برگردان: مه ناز طالبی طاری چنین گفت حکیم: ما جملگی کتابایم
در کتابخانهی بزرگِ پروردگار.
(او اهل کتاب بود.)
یکی پرسیدش: آیا هرگز او ما را
به اَمانت به کسی خواهد سپرد؟
اشرف دهقانییاد اسد بهرنگی، تلاش گر فرهنگی ِمترقی و آزادیخواه گرامی باد! پس از مرگ صمد و به دنبال جمع آوری نوشته های پراکنده صمد بهرنگی توسط یار صمیمی اش بهروز دهقانی، اسد بهرنگی نیز به نوبه خود به انتشار نامه های صمد همت گماشت و از این طریق دوستداران بیشمار او را با گوشه هائی از زندگی صمد بهرنگی آشنا ساخت.
مجید صدقیدر یک دنیای بهتر فیلم صد و نوزده دقیقه ای انتقام که کارگردان برای نمایش جهانی عنوان ( در یک دنیای بهتر) را انتخاب کرد در مجموع فیلمی است در باره واقعیت های خشن - مشکلات ارتباطی بین آدم ها و نیز خانواده که می تواند همان معنای دنیای بهتر را داشته باشد .
کریم بهجتپورخانهی دوست کجاست من دلم میخواهد
خانهای داشتم،
پر از دوستانِ یک رنگ
از شقاوت، از ریا خالی،
شهاب طاهرزادهخوانچهء هفت سین چنین پندارم آن دستور هفت سین
که باید خوانچه ای شایستهء این
هم آن تنگی که دارد سنبلی تر
میان خوانچه را با آن بیآذین
رضا بایگانجیوه سِر آینه کسی میداند
که چون جیوه ، نرم شده ،
خوش رقص شود
لغزنده ، روان
جیوه شود،
پيرايه يغمايینوروز شماييد ! ... نوروز بمانيد که ايّام شماييد
آغاز شماييد و سرانجام شماييد
آن صبح نخستين بهاری که ز شادی
می آورد از چلچله پيغام، شماييد
رضا مقصدیبرخیز وُ بیفشان وُ بباران ما را دستت را سبز می خواهم ، دلت را نیز.
جانت را آبی می خواهم ،عشقت را نیز.
جهانت را سپید می خواهم ، آرزویت را نیز.
بهار را بذر افشان ِ سرزمین ِ خویش.
دست وُ دل وُ جان وُ جهانت را سلام می گویم
محمود صفریانبرای تو که همیشه بهاری پنجره را بگشای
تا شکوفه های پسته را
که لبخند بهار را
بر دشتها می ریزد
در چشمانم بنشانم
فرح طاهریمروری بر تئاتر ایران با استاد جعفر والی آقای والی پشت میکروفن قرار گرفت و تاریخ شصت ساله ی تئاتری اش را به شیوایی اجرا کرد. او آنچنان با احساس از بازیگر و رابطه ی او با صحنه و از تجارب خود در رابطه با تئاتر ایران گفت، که همه را برای ساعتی از آن فضا ـ سالن اجتماعات شهرداری سابق نورت یورک ـ و از آن زمان ـ جمعه 11 فوریه 2011 ـ بیرون برد، به گذشته های دور، آن زمان که تئاتر ایران کم کم پا می گرفت.
میرزا تقی خاندموکراسی سرگیجه می آورد در مملکتی مثل مملکت ما که صاحب دارد و همه کارش از روی حساب وکتاب است، چه نیازی به این است که کسی ازکسی انتقاد کند؟ اگر احتمالن انتقادی هم به شخصی یا چیزی وارد باشد، یا چنین چیزی احساس شود، صاحب مملکت خودش این انتقاد را می کند.
عباس بختیاریحکومت ایران و سینما: جنگی پایان ناپذیر معاونت سینمایی بر خلاف اساسنامه ی خانه سینما و حتی مصوبات قبلی وزارت ارشاد، یک تشکیلات تهیه کنندگی بیرون از خانه سینما و با جمع قلیلی از تهیه کنندگان دولتی و وابسته به رانت حکومتی راه اندازی کرده و تمامی امکانات تولید را در اختیار این شبه صنف دولتی قرار داده است. موازی سازی و مشابه سازی با تشکیلات صنفی و مستقل یکی از راه حل های دولت جدید تعریف شده و حتی فراتر از آن، به اصطلاح سینماگر و هنرمند هم تولید می کنند!!!
علی صدیقیجذابیت های ماندگار یک مولف اگر چه ابراهیم گلستان همیشه از گفت و گو با رسانه ها دوری کرده و در مجموع طی شصت سال فعالیت هنری و ادبی تنها بیش از دو یا سه گفت وگو از او در جایی به ثبت نرسیده، اما همین سخنان اندک او همواره بازتاب کم نظیری در میان اهالی هنر و ادبیات ایران داشته است. با این وجود، این همه توجه به گلستان بجز جذابیت های آثار هنری و ادبی او، دلیل دیگری هم دارد.
جهان آزادهشتاد و نه سال،
سالِ اشکِ پرنده بود
سالِ فریاد آب
و درد- سال خون و خنجر،
سال خاکستر!
اردشیر مهردادمنصور خاکسار: با چهره ای از او که در سایه مانده است! از منصور خاکسارِ شاعر ، بیش یا کم، خوانده ایم؛ هم از سروده هایش، هم در باره سروده هایش. از سیمای ادبی و فرهنگی او نیز، هرچند نه چندان کامل، باری، تصویری در دست است. اما، کارنامه سیاسی اش، تا بود در سایه بود، اکنون نیز که یکسال از آن مرگ تلخ می گذرد، همچنان در سایه است. آنچه اینجا و آنجا نیز از رابطه او با سیاست آمده، در حاشیه بررسی و نقد دفتر های شعر اوبوده، که در نهایت محدود شده است به یافتن رد پای گرایش های سیاسی اش بر آن کارها.
مجـيـد فلاح زادهحافظ و فروغ جنبش امروزی زنان، در جوامع هنوز مرد سالار ما، از سه دیدگاه عمده بر نقش زن در جوامع دیروز و امروز،و لاجرم، بر نقش و جایگاه زن در هنر می نگرد : جنسی ، نژادی و طبقاتی. در بررسی کنونی، هرچند مبنا طبقاتی است، اما، تردیدی نیست که این مبنا از دو دیدگاه دیگر جدایی ناپذیراست. و از آنجا که اساس بررسی طبقاتی است، به ناگزیر، چکیده ی این دید طبقاتی در احزاب آن، و در نتیجه در مورد حافظ و دوران او، در حزب رندان و تشکیلات رندی آن، و در مورد جامعه و دوران ما، در احزاب و تشکیلات امروزین مان متجلی است.
بیژن باران شعر فارسی پس از مهاجرت آریایی ها تا پیش از ورود آریایها به فلات ایران در هزاره دوم ق.م. با نبود خط، آثار ادبی مستقیم بجا نمانده. ورود آریایها در 4 موج مشخص منجر به ایجاد بزرگترین امپراتوری جهان در فلات گشت. در نتیجه خط برای کارهای دیوانی، دینی، تجاری بکار برده شد. البته ادبیات شفاهی سینه به سینه از اسلاف به اخلاف می رسید. حاویان این سنت با حافظه خوب، قریحه ی زبانی، تخیل قوی این آثار شفاهی را بمرور بهینه کردند.
آزاده بی پرواپروانه نور تند چراغ بالای سرم
خفه ام می کند
نفسم یخ زده
چشمانم سیاهی را میهمان است
ارواحی به دورم
می میرم
آیدین آبایییادی از بهروز دهقانی با نگاهی به بعضی از آثار ادبی او بهروز دهقانی، از نوجوانی با انتشار روزنامه دیواری "خنده" و "سوره باجی" به همراه همرزم صمیمی خود صمد بهرنگی، مبارزه با ارتجاع از طریق قلم را آغاز کرد و با تعهد به توده های تحت ستم و با پویائی، کار نویسندگی اش را دنبال کرد. عمل انقلابی او بدون شک نقطه اوج پویائی او در کشف حقایق و حد بالائی از آگاهی انقلابی او، و به عبارت دیگر نتیجه زندگی سراسر مبارزاتی وی در راه سعادت و آزادی مردم ایران و کل بشریت بود.
رضا هیوابهار در کنج باغ چیزی جوانه میزند
ترانهای میشکفد
و شکوفهای دستم را میگیرد
و به گوشهی باغ میبرد
نزدیک درختِ گلابی
آنجا که پرندهی مهاجری
بابک یحیوی" بهار خجسته " آمد بهار خجسته ،
بیا جامه نو کنیم.
بذری دگر بیافکنیم ،
و نکوئی درو کنیم.
محمود کویرمستی کلمات با گلوهایِ بریده یِ گلبو
با آوازهایِ سبزِ سبزِ خوشبو
تو را صدا می زنیم
ای رویایِ بلند بالایِ همیشه
آزادی!
بیژن باران گل برف ۴ شنبه سوری
جنبش شاد شهروندان
با جشن پایکوبی بر بوته های سرکش آتش
برای روشنی فردا
راشل زرگریانای کاش برای همیشه کودک بودیم! برای دومین بار وارد این کشور بیگانه میشوم. هوا روبه تاریکی میرود اما وجود ستاره های فراوان درآسمان چنان شهر را زیبا ونورانی کردند که احساس کنی همه چیز وهمه کس به روی تو لبخند میزند. مثل مکان دیده نمیشود بلکه مانند تابلوئی که نقاش آن مهارت عجیبی دارد, نمایان است. چقدر شگفت انگیز ترسیم وساخته شده. هنگام ورود به هتل, مهماندار درحالیکه بمن توضیح میدهد که چگونه ازکلید الکتریکی اتاق استفاده کنم تصویر جذاب ستاره ها را مانند ترافیک مرتب ومنظمی درافکارم مرور میکنم.
|