احمد لنگرودی (فردایی)

خون پروانه

تنها
با یک اتفاق ساده مصلوب می شوی
و به پروانه ای مشوش
از تو تنها خونی خشکیده
بر روی دیوار دیده می شود



farmand.jpg
رضا فرمند

اعدام، پاسخ کدام پُرسش است؟

اعدام یعنی که ما پاسخ‌ همه‌ی پُرسش‌ها را می‌دانیم
وقتی که زندگی پُر از پُرسش‌های دشوار؛
پُر از پُرسش‌های بسته‌ است
اعدام پاسخ کدام پُرسش است؟



bijan-baran.jpg
بیژن باران

سرود 8 مارچ

عاشق هم ایم
ای گوزن گریز
بر دشت وحشت شب پیش
با سفر شکنجه و تعب
از تاریکی هزاره های دور
به تقدیس زیبایی تو، امروز
برای طراوت طبیعت و تو در فردا



asemi.jpg
دکتر شهلا جاسمی

به بهانه ی نخستین سالگرد در گذشت شادروان دکتر محمد عاصمی

بخش دوم

یران ما! میراث مانویان، مزدکیان ... و سرزمین بیرونی ها، خیام ها، سعدی ها و حافظ ها و فردوسی ها ... احمد کسروی ها، محسن هشترودی و علی اکبر سعیدی سیرجانی ... مظاهر بی تردید شرف و بزرگواری انسانی و دهها چون آنان و کوکبه ی جلال ادبی – تاریخی ابدی فرزندان راستین خود در پندارهای دینی و آیین های سیاسی است.



علی مهرابی

بزنر سیاه و روباه گرمسیری

ترجمه از دکتر گلمراد مرادی

اگر روزی اتفاقی می افتاد یا بوی آمدن گرگی به مشام می رسید همه جمع می شدند. در این گردهم آئی، اکثر دست و پای خودرا گم می کردند. تنها بزنر و سیاه بود که می توانست بر اعصاب خویش کنترل داشته باشد و بتواند رهبری گله را بر عهده بگیرد. اما آنطور که دیده می شد حیوانات بی زبان، در هنگامی که شکمهای خودرا پر می کردند وخطری آنهارا تهدید نمی کرد، بی خاصیتی و ازخود راضی بودن سراپای آنها را فرا می گرفت و دست و پای خودرا گم می کردند.



aliasghar-rashedan.jpg
علی اصغر راشدن

مهاجر

قهوه راکه نوشیدم، آمدم پائین. کار هر روزم بود. گشتی تو «بروکن هاوس» می زدم و می رفتم سر کلاس زبان. کلاس پهلو به پهلوی سالن بزرگ خرت پرت فروشی شهرداری داشت. اثاثیه ای را که مردم کنار خیابان می گذاشتند، جمع و تو بروکن هاوس ها خیلی ارزان می فروختند. وسط فروشگاه، پیانوئی ملودی ملایمی از بتهوون را می نواخت، در جا میخکوبم کرد و به طرف خود کشید. خودش بود. گوشه فروشگاه، پشت یکی از چند پیانو کهنه فروشی نشسته بود و فارغ از همه جا و همه کس، می نواخت.



جهانگیر صداقت فر

"واپسین جرعه پیش از رسوب!"

باید نشست بر سر سفره‌ی سور و سرود
و نیاندیشید لحظه‌ای به پوچ هر آنچه بود و نبود؛
و نیاندیشید به سیاهی نحسی که به پنجره پنجه می‌‌ساید
و به وهم تباهی در راه



abbas-golestani.jpg
عباس گلستانی

"نمی گزارد، نمی گزارد "

از وقتی که لبخند
تمرین را شروع کرد
فرار از اندوه
مشق صورت شد
اما
...نمی گذارد



asemi.jpg
دکتر شهلا جاسمی

به بهانه ی نخستین سالگرد در گذشت
شادروان دکتر محمد عاصمی

پس از مرگ وی، همگان را انتظار بود که رهروان و میراث خواران وی، ویژه نامه ای در باره اش منتشر و این چهره دوست داشتنی و آموزگار دلسوز را به نسل جوان و تشنه ی کشورمان معرفی نمایند. اما حیف و صد حیف که شادروان عاصمی رفته بود و وارثان ناخلفانی بیش نبودند!



آزاده بی پرو

امید

ماه که ژرفای روحش
به اندازه ستاره بود
گرم می گریست
و آسمان جغجغه ابر
را برایش تکان تکان میداد



شهاب طاهرزاده

سرودی برای میهن تاریکم

باید شب و نشانش
از دل خود زدودن
از چشم و آن نگاهش
راه سحر گشودن



bayegan.jpg
رضا بایگان

زندگی ساده

هیچ قصابی گوشت گوسفند زنده
در روزنامه نمی پیچد
و هیچ قاضی فروشنده طناب نیست
و درخت هرگز فکر نمی کرد که،
برای اعدام باید رشد کند.



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

آنک سحر، آنک دار

از طعم نان
در قحطسال، سخن گفتم.
تنها گناه من
اين بود.



رضا اغنمی

بررسی کتاب (بادسرخ)

اثر حسین دولت آبادی

خواننده دربخش عمدۀ کتاب با آدم هایی درمصاف است که دربارۀ برخی ها به سختی می توان متوجه رابطه ها شد و علتِ وجودی شان را درک کرد. با این حال روایت داستانی با کشش ویژه ای خواننده را در بستری می غلتاند که با کشف رابطۀ بازیگران، منطق روائی داستان نیزروشن می شود. داستانی که سرگذشت سه نسل را به دوش دارد و در بستر حوادث، فصلِ تیره و تاری از تاریخ اجتماعیِ دهه های پرالتهابِ دگرگونی ها را به روی مخاطبین میگ شاید.



katayoun-azarli-s.jpg
کتایون آذرلی

روایت ممنوعه ها

" زیر پیراهنت جای من است " مجیب مهرداد.

گوینده در پیچش سنت و عرف ، و شاید بهتر است نوشت: یکپارچکی و یک شکلی و همه گانی بودن، جهان خویش را گرم و آسوده از هر گزندی می یابد، غافل از این که با ره یافت به سوی معشوق " زن ، مادر ، زمین" به نهایت رنج که همانا منشا آگاهی ست می رسد.



mehdi-khatibi.jpg
مهدی خطیبی

خانگی دو

مشتت را
باز می کنم
میان گودنای آن می خوابم
چه کوچک ِ بزرگ است دنیای من



یوسف صدیق (گیلراد)

روز خوش!

در فکرهایم که می‌‌چرخی؛
لهجه‌ام،
رخش بادپایی می‌ شود
در فاصله‌ی خزر تا خلیج فارس.



FolkSongs1x200.gif
شقایق کمالی

ترانه های محلی ایران برای پیانو تنظیم سیاوش بیضایی

اگرچه در گوشه و کنار شاهد اجرای ترانه های محلی تنظیم سیاوش بیضایی به اشکال مختلف هستم با این وجود به عنوان نوازنده و آموزگارساز پیانو این ترانه ها را به خاطر پرداختن به نکته های گوناگون فن نوازندگی برای تدریس پیانو به هنرآموزان و هنرجویان این ساز و به نوازندگانی که قصد گسترش رپرتوار خود را با موسیقی سرزمینمان نیز دارند، توصیه میکنم. بدون شک ترانه های محلی ایران تنظیم سیاوش بیضایی از جمله آثار ماندگار هنر موسیقی سرزمین مان میباشند.



abtin-a.jpg
آبتین آیینه

شهباز ِ شاهپور

تُندر در گرداب ِ توفان
تیراژه ای از تیر ِ تارنمای تیرگان
گردباد را در خواب ِ آفتاب
در گسل ِ گسستگی اش
در پردیس ِ تندیس
آذرخش می گرداند



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

زورقِ آزادیِ آفتاب

تا بَرین صفحه ی بی حوصله چرخید قلم
تا که نامِ تو دمید از لبِ من
بر وَرَق ریخت
گُلِ سرخِ رخِ خوبِ خیال



برزین آذرمهر

از زبان دژخیم

درشبانگاهی سرد،
ننشانم به شقاوت به دلی صد‌ها داغ
‌به یکی دشنه و نشتر ندرم
تن "حکمت جویی"
به پلیدی نبرم دست به "پروانه" ی سیم اندامی
نزنم زخمه ی کاری به تن ِ "سهرابی"!



kavir.jpg
محمود کویر

رستمی دیگر

همه¬ی ما با نام رستم فرخزاد آشنا هستیم. در شاهنامه نیز نامه¬ی مشهور وی از زبان فردوسی آتش در جان هر ایرانی می افکند.او کیست؟ در تاریخ ایران رستم یکی از کسانی است که به گمان من در از هم پاشیدن ایران و شکست ایرانیان نقشی داشته است.گرچه شکست قادسیه بر آمد هزار و یک درد دیگر نیز بود.



Atiq-Rahimi.jpg
نوشین شاهرخی

با عتیق رحیمی و سنگ صبورش

در سنگ صبور زن در آغاز به گونه‌ی یک زن مظلوم معرفی می‌شود ولی آهسته آهسته می‌بینیم که نه، این زن آن‌چنان مظلوم هم نبوده. کسی بوده که در برابر ظلم جنگیده، حتی به قیمت حرمت و جانش. حتی برای شوهر خود دروغ گفته به خانواده‌ی خود دروغ گفته. این دو فرزندی را هم که دارد از شوهرش نیست و از کس دیگری است.



nosrat-shad.jpg
نصرت شاد

زوجی از ادبیات سوسیالیستی روستایی

از شعر حوا- تا رمان اروین

مرگ حوا اشتریتماتر ، شاعره و منتقد ادبی آلمان شرقی سابق در سن 80 سالگی در چند روز پیش ، باعث شد که من در چند کتاب تاریخ ادبیات آلمان و چند دانشنامه مشاهیر، دنبال بیوگرافی کوتاه او بگردم ، ولی در غالب این اثار با بیوگرافی شوهر نویسنده وی یعنی اروین اشتریتماتر روبرو شدم که در سال 1994 درگذشته بود.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

جیرجیرک

با لباسی از شب باز آ
به درون شب پا نه،
آن گاه جیرجیرک صدای گام هایت را خواهد شنود
و تو را به شب دعوت خواهدکرد.



»  "پرده بردار"
»  نقد آثار ویگن
»  عطش
»  الو،عمران! فکس‌ات نرسيده!
»  ترس ونگرانی
»  نشست‌های شنبه
»  نان وپنبر
»  از زبان دژخیم
»  کجا بودَاست بی‌بال، پروازی!؟
»  حکایت
»  حسرتی
»  پویا چون هستی
»  امروز
»  در تیررس حادثه
»  یادها- ویگن
»  خدایی عشق می کردیم وقتی بودی
»  یادها
»  کلمه در هیئت تن
»  ... که هستیم!؟
»  چرا می روی؟
»  لک لک
»  ستمگران از ما عبور نخواهند کرد.
»  پارادوکس ِ یک سکوت داد
»  من که منم
»  ما جان بر کفان
»  شام غريبان قوالاّن كابل
»  نقبی زنيم دوباره به سوی بهاره ها!
»  داستانِ ساده ی دل
»  در تیررس حادثه
»  جهان نباید زور بگوید!
»  قیصر و خواجه‌ ی بزرگ
»  " شعرم را نگفته ..."
»  پست مدرنيسم در تئاتر
»  آن روی سکه¬ ی ما ایرانیان
»  مگر ما چه می خواستیم؟
»  راز لورکا
»  وعدهٔ ملاقات
»  شعر فارسی در عهد جاهلی
»  لحظه‌های خسوف
»  چشمان بی هراس
»  وطنم
»  دو نسل در روشنايی نام فروغ
»  کمی خَم!
»  مانيفست
»  از گیزه تا خمین
»  برگزیده اشعار، ۱۹۹۱ تا ۱۹۹۷