logo





" شعرم را نگفته ..."

جمعه ۱۷ دی ۱۳۸۹ - ۰۷ ژانويه ۲۰۱۱

عباس گلستانی

abbas-golestani.jpg
شعرم را نگفته
می خواهم تمام کنم
کوتاهی عمر
قرصت خنده ی رویا را
از من گرفته است
تو که باید بدانی :
خانم من
آقای عزیز
رفیق
همین آلآن که با شما حرف می زنم
بوی این واژگان را
که باد
در سراسر این خاک پخش می کند
میدان را
برای گردن این شعر
تنگ کرده است
وقتی که مردن
تحمیلی است
نمی خواهم
حتی
برای یک لحظه بمیرم
اما مرگ
حرف مفت نیست عزیزم
در یک شنبه ی همین چند شنبه ها
به همبن راحتی
قرار است
زانوی صبح را بشکنند
و شما منتقد محترم !
در نقدتان بنویسید :
این شعر
به دلیل روایت ساده ی یک مرگ
تأویل پذیر نیست

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد