آرام بختیاری شکاکی نتیجه نیهلیسم و خستگی فرهنگی است شکاکی، سیستمی فلسفی انتقادی است؟ شکاکی یا" اسکپتیک" واژه ایست لاتین یونانی، و اصلی روشی متدیک، جریانی آگنوستیکی لاادری است که مهمترین خصوصیت اش اینست که، شک را عمده ترین اصل تئوری شناخت میداند. ریشه و دلیل شکاکی ممکن است فرهنگی، اجتماعی، آموزشی، غریزی و یا طبقاتی باشد. آن بشکل شکاکی اخلاقی، متافیزیکی، یا مذهبی، اصول فکری خود را در شک می بیند و به عینیت حقیقت باور ندارد و به اثبات عینی نرم های اخلاقی شک دارد. از زمان اسکندر مقدونی جریان فکری شکاکی در چهارچوب فلسفه یونان از طریق متفکرینی مانند هراکلیت، پارمیندس، و پروتاگوراس، شروع شد.
علي محمد اسکندری جوتحقیر دیالوگ و دیالکتیک سقراط دیالوگ همان "گواهی نامه" ورود به عرصه سیاست است. بنابراین آنکه نه با سازوکار دیالوگ آشناست و نه دیالوگ را درک می کند و بدتر از آن حتی نمی کوشد که این سازوکار را نزد فضلا و حکیمان بیاموزد پس چگونه حق ورود به ساحت سیاست را دارد؟ من که با سازوکار دیالوگ آشنا نیستم یا به عبارتی گواهی نامه سقراط پسند هم ندارم آنگاه چنانچه بگویم و بنویسم بنابراین هم حیثیت خود را به خطر می اندازم و هم نیشخند و ریشخند دیگران را شاهد هستم.
خدامراد فولادیتکامل ِ میمون به انسان
یک گزاره ی تصویری آیا زمین از همان ابتدای پیدایش دارای آب و هوا و موجودات ِ زنده و انسان بود یا به تدریج و با گذشت ِ میلیون هاسال شرایط ِ زیست پیداکرد و ابتدا جانداران ِ تک سلولی و سپس پرسلولی وهوازی پیدا شدند؟ دو: آیا انسان از همان ابتدای پیدایش ِ زمین بر روی زمین حضورپیداکرد و دارای همین پیچیده گی ِ علمی عقلانی و شناخت شناسی بود، یا این خصوصیت ها را در طول ِ هزاران سال به تناسب ِ پیچیده شدن ِ روابط اش با طبیعت و نوع ِ خود یا تولید و مناسبات ِ تولیدی و توامان و همزمان با پیچیده گی ِ صنعت و تکنولوژی پیدا کرد، که تمام ِ این فرایندها و فرارفت ها ودگرگون شدن های چند سویه ی از ساده به پیچیده و ازپیشین به پسین و از کهنه به نوی تاریخن مرتبط باهم چه شما با آن موافق باشید یا نباشد، چه خوشتان بیاید چه نیاید، نام و عنوان اش تکامل ِ طبیعی وتاریخی است.
دنیز ایشچیچپ ایرانی از منظر فلسفه هابرماس چپ ایرانی متاثر از اندیشه های هابرماس، با نظریه تقابل طبقاتی و گذار دیالکتیکی به سوسیالیسم خداحافظی کرده است. نظام سوسیالیستی بر پایه های چالش ها و رقابت های طبقاتی جهت گذار دیالکتیکی از نظام سرمایه داری به سوسیالیسم و انتقال قدرتمداری سیاسی به دست کارگران و زحمتکشان امکان پذیر میباشد. نظام ایدئولوژیکی دیگری که معتقد میباشد از طریق تداوم گفتگو و مذاکرات طبقاتی جهت تنظیم قرار دادهای اجتماعی ما بین طبقات اجتماعی مختلف، در شرایطی که کنترل تمام اندام ها و نهادهای و سیستم های اجتماعی بدست قدرتمداری کلان سرمایه داری میباشد، کارگران و زحمتکشان را به سمت سراب خطرناکی هدایت می نماید.
علی رهامفهوم الغای کار در «گروندریسه» مارکس مارکس به همراه نقد «کار ازخودبیگانه» یا کار «منفی»، در عین حال یک مفهوم بدیع از «کار آزاد انسانی» یا کار «مثبت» پرداخته میکند. بنابراین ما را با پرسشهایی اساسی روبرو میسازد: آیا مارکس ایدهی کار آزاد را صرفاً از درون کنش تاریخیِ «عملی-انتقادی» کارگران استخراج میکند؟ آیا در حین اذعان به ارتباط متقابل، میتوان برای خود اندیشه، اندیشهی مارکس، اصالتی مستقل قایل شد؟ این پرسشهایی است که خارج از محدودهی گفتمان کنونی است اما پاسخ به آنها برای امروز ضرورتی مبرم دارد. اما ناگفته نباید گذاشت که مارکس در ایدئولوژی آلمانی با صراحت بیان میکند که پرولتاریا طبقهای است که «از درون آن آگاهی ضرورت یک انقلاب بنیادین، آگاهی کمونیستی، برون میزند، که البته ممکن است در طبقات دیگر هم به واسطهی تعمق در وضعیت این طبقه ظهور پیدا کند.»
آرام بختیاریایریس مردوخ و دو اعتراف شبه فمنیستی خانم مردوخ،- رمان نویس فیلسوف، فیلسوف رمان نویس. موضوعات فلسفی مورد علاقه او عبارتند از، مرزهای آزادی انسان، حقیقت جویی، تضاد نیکی و بدی، منقدین مردوخ بر این باورند که او حین جستجوی حقیقت حاضر بود مدام افکار و جهانبینی اش را عوض کند یا با شرایط سازگار نماید. به این دلیل او نویسنده ای چند بعدی است، که گاهی چپ، گاهی لیبرال، گاهی مذهبی، گاهی اگزستنسیالیستی، گاهی رئالیست، گاهی مارکسیست، و گاهی بودیست است. پرسشهای فلسفی مطرح در آثارش عبارتند از،- ماهیت خیر و شر، طبیعت روابط عشقی جنسی، مقوله های تابو و تقدس، و سئوالات مذهبی و عقیدتی.
محسن حکیمیآغاز دگردیسی کمونیسم مارکس* فصل اول: حزب سوسیال دموکراتِ کارگریِ آلمان
و پسرفت تدریجی جنبش سرمایهستیز طبقۀ کارگر عزیمتگاه کائوتسکی برای سازمانیابی و مبارزۀ طبقۀ کارگر جدایی کارِ فکری از کارِ مادی بود. او سوسیالیسم را نه یک جنبش واقعی زاییدۀ مبارزۀ طبقاتیِ طبقۀ کارگر، شکل خودآگانۀ مبارزۀ طبقۀ کارگر بر ضد سرمایه، بلکه نظریهای صرف میدانست که از دل کار فکریِ جنبش روشنفکرانِ بیرون از طبقۀ کارگر بیرون میآید، نظریهای که سپس باید به درون جنبش کارگری برده شود تا از حاصل «ادغام» یا «پیوند» آن با این جنبش، حزب سیاسی طبقۀ کارگر بهوجود آید، حزبی که به نظر کائوتسکی رسالت رهبری طبقۀ کارگر برای ساختن جامعۀ سوسیالیستی را بر عهده دارد. کائوتسکی نظریۀ «ادغام» را به مارکس نسبت می داد، حال آنکه مارکس نه تنها هیچ سخنی از چنین نظریه ای نگفته بود بلکه، در مانیفست کمونیسم ــ درست برخلاف دیدگاه کائوتسکی ــ کمونیست هارا جزئی از جنبش کارگری دانسته و به این ترتیب سوسیالیسم های غیرکارگری را از زاویۀ وحدت خودآگاهانۀ کارِ فکری و کارِ مادی نقد کرده بود.
خدامراد فولادی۱۳۵۷ :خیزشی که تسلیم ِ اراده ی معطوف به قدرت شد تفاوت ِ انقلاب و خیزش( قیام) اولن در درجه ی رشد ِ سیاسی و اقتصادی ِ جامعه ی معیین ، یا به طور ِ کلی نیروهای بالفعل موجود ِ مولد اعم از وسایل ِ تولید و مناسبات ِ تولیدی ِ آن جامعه، و ثانین در هدف های تعیین شده و اعلام شده ی مشارکت کننده گان در آن رویداد ِ مشخص است که قاعدتن و عمومن در شعارهای مطرح شده کتبی یا شفاهی بیان می شود. آنچه مسلم است، انقلاب ِ این دوران گذار از نظام به نظام است و خصلت و ماهییت ِ طبقاتی دارد که در آن پرولتاریای شهری ِ متحد، کل ِ جامعه را نمایندگی می کند. اما در ایران که نه مناسبات ِ پیشرفته و نه آزادی ِ تجمع و تشکل برای پرولتاریا وجود ندارد،هرتغییر ِ راهگشا به تکاملی ناگزیر باید از کانال ِ دموکراسی ِ واقعن موجود ِ این دوران بگذرد. یعنی انقلاب ِاجتماعی هم مشروط و موکول به وجود ِ پرولتاریای اتحاد یافته و تشکل مند در موجودییت ِ تاریخی طبقاتی ِ منحصر به خود، و هم مشروط به وجود دموکراسی برای تبلیغ و ترویج ِ این موجودییت ِ تاریخی طبقاتی است.
آرام بختیارینوابغ ادبی غرب،- عنوانی علمی یا متافیزیکی؟ نوابغ ادبی در میان مشاهیر ادبی غرب نبوغ یعنی استعدادی قوی و فوقالعاده در یک زمینهای. همه اسطورهها با نیمه خدایان شروع شدند. نبوغ، خدای درونی است، به این دلیل تعریف ماتریالیستی، بقول متافیزیکها، از آن غیرممکن است. پرسش در باره هرنویسنده ایناست که آیا او میتواند موجب رشد آگاهی خواننده گردد و چگونه؟ مطالعه لذتی است در چهارچوب یک استتیک عمومی، و لذت مطالعه امری است شخصی یا اجتماعی و بدون انتظارات ایدئولوژیک. دانشنامه بیوگرافی نویسندگان جهان باید برخورد و اشتغالی انتقادی با ادبیات هومانیستی و مترقی جهان باشد. انسان نسبت به طبیعت یا خالق یک مرگی را بدهکار است، فرصتی برای بد زیستن و بدخواندن نیست، زمان بی رحم است.
امید همائیگفتار و کرداری دیگر (٣) اگرچه ما محدود به شرائط اجتماعی تحمیل شده توسط مدیران سیاسی نا کار آمد که مانع شکفتگی فردی میشوند، هستیم ولی گفتار و کردار ما نیز تا اندازه ای دنیای ما را میسازد. بعید بنظر میرسد که اینان قوانینی وضع کنند که سلام و گفتارِ خوش را ممنوع بدارد. آری گفتار ما زندگی را زشت یا زیبا میکند. میتواند سازنده و نیرو بخش یا ویرانگر باشد. پس توجه بدان پر بهاست. نیرویِ واژه هائی که در گفتگو یا نوشتار بکار میبریم در امید بخشی یا نا امید سازی بی مرز است. این واژه هایِ ما هستند که تابلویِ زندگی ما را رنگ آمیزی میکنند.
میشل لوی مانهایم و مارکسیسم:
ایدئولوژی و اتوپی برگردان: م. ت. برومند مانهایم به درستی تصریح می کند که این ایدئولوژی تام، یا چشم انداز اجتماعی، تنها سرچشمه اشتباه یا توهّم نیست، بلکه همچنین سرچشمه روشن بینی و شناخت واقعی است. او می تواند در «باز کردن راه به سوی برخی منطقه های دانش» سهیم باشد. به بیان دیگر، مشروط کردن اجتماعی اندیشه به معنی نبود شناخت نیست، بلکه به معنای «جزیی سازی» آن، یک سویگی و حدود اعتبار آن است. به عقیده مانهایم، این درباره علم های طبیعی که استوار بر پارادایم ریاضی است، صدق نمی کند.
|