Deniz
دنیز ایشچی

سوسیالیسم ایرانی

بخواهیم سوسیالیسم را در چندین جمله تعریف نمائیم، چه میتوانیم بگوییم. سوسیالیسم مدیریت نظام اقتصادی سیاسی گذار از سرمایه داری به کمونیسم می باشد. نظام سوسیالیستی، سرمایه سالاری اقتصادی سیاسی را به تحلیل برده و نظام سیاسی اقتصادی مبتنی بر ارزشمداری کار سالاری را مسلط خواهد نمود. بنابر این، اولین شرط امکان تحقق این هدف از طریق بدست آوردن و کنترل و حفظ طولانی مدت و بدون بازگشت قدرتمداری سیاسی توسط نمایندگان اردوگاه کار و نمایندگان سیاسی آنها، یعنی احزاب سوسیالیستی – کمونیستی امکان پذیر می باشد.



new/dr-abbas-taheri1.jpg
دکتر عباس طاهری

دکتر تقی اِرانی و بنیانگزاریِ روانشناسی در ایران

دکتر اِرانی در کنار کنشگری سیاسی، تحصیلات دانشگاهی خویش را با پیگیری ادامه داد. او که در ایران در «دارالفنون» رشته پزشکی را تا سطح انترنی خوانده بود، نخستین دکترای شیمی ایران را دریافت کرد. به موازات آن با شرکت در دوره های دانشگاهی، دانش خویش را در رشته های فلسفه و روانشناسی گسترش داد و مدتی نیز در دانشگاه برلن دستیار استادان خویش بود. بطور طبیعی، دانشمندی که در 26 سالگی به این مدارج علمی دست یابد، می بایست در یکی از رشته های پزشکی آزمایشگاهی یا شیمی در دانشگاه های آلمان به تدریس بپردازد. کتاب روانشناسی دکتر اِرانی نشان می دهد که او در این رشته نیز از این توانایی برخوردار بوده است.



خدامراد فولادی

دیالکتیک: بزرگ ترین کشف ِ تاریخ ِ اندیشه ورزی ِ انسان

( بدون ِ دانش ِ دیالکتیک هیچ شناخت ِ راستینی وجود ندارد)

درواقع، آنچه پیش از کشف ِ دیالکتیک توسط ِ انسان ِ اندیشه ورز ناشناخته و ناشناختنی بود و در عین ِ حال نقشی هم در« پیدایش» ِجهان نداشت اما سازنده و گرداننده ی آن تصور می شد خدا، و آنچه هم شناختنی بود وهم با شناخت ِ آن- یا شناخت ِ قوانین ِ عام شمول ِ آن – انسان شناختی راستین از جهان پیدا می کرد دیالکتیک بود: دیالکتیکی که بنا بر قوانین ِ عام وجهانشمول اش ناگزیر باید ماتریالیستی باشد و ماتریالیستی هم هست، چراکه تمام ِ قوانین ِ آن هم در چارچوب ِ حرکت ِ قانون مند ِ ماده است و هم از سوی دیگر تمام ِ اشکال ِ متنوع ِ ماده ی در حرکت یعنی پدیده های گونه گون ِ طبیعت با تغییر و دگرگونی ها وتکامل شان وجود دیالتیک و قوانین ِ آن را به معرض اثبات ِ علمی- تجربی و تئوریک - تاریخی گذاشته که بر حاکمییت ِ دیالکتیک گواهی می دهند.



Deniz
دنیز ایشچی

از خواب پریدن های نیمه شبان

راهی که برای جنبش سوسیالیستی کارگری ایران می ماند این است که با آگاهی به این دیدگاههای انحرافی و خطرناک در درون جنبش چپ ایران، حرکت های عمومی توده های وسیع کاروان پیروان سوسیالیسم را در مسیر همگرایی به سمت آرمان واحد رسیدن به منزل سوسیالیستی هدایت نمایند. برای این کار علاوه بر به راه افتادن این کاروان در مسیر همگرایی سوسیالیستی و پیوند ارگانیک آن با جنبش های کارگران، معلمان، دانشجویان و دیگر جنبش های توده ای و سوسیالیستی میباشد.



new/Mohsen-Hakimi.jpg
محسن حکیمی

آغاز دگردیسی کمونیسم مارکس

فصل سوم: نورمن لی‌واین، دیدگاه‌های درست بر پایۀ مقدمات نادرست

مارکس، همچون پیش‌آهنگ طبقۀ کارگران مزدی، کمونیسم خود را نه چون آرمانی که واقعیت باید خود را با آن منطبق کند بلکه چون جنبش واقعی طبقۀ کارگر علیه سرمایه اعلام کرد، و البته جامعه‌ای که تنها با پیروزی این جنبش بر پا خواهد شد. اما، چنان‌که در کتاب حاضر توضیح داده شده است، بنا به‌علت‌های درونی و بیرونی، کمونیسم مارکس سپس به جنبشی تبدیل شد که زیر لوای ایدئولوژی مارکسیسم در واقع منافع بخشی از طبقۀ سرمایه‌دار را نمایندگی می‌کرد.



اسماعیل رضایی

خیر و شر

(نقد و نظر *)

یوندهای اجتناب ناپذیر مولفه های زیست جمعی در پروسه تحول و تکامل جامعه و انسان، و تاثیرات این در هم تنیدگی عناصر اجتماعی بر یکدیگر، شاکله های فکری و درک مفهومی حیات انسانی را در خود می پرورند. درک مجرد و دور شدن از فهم دیالکتیکی روند های پویا و گویای دگرگونی های اجتماعی، فرد را در مدار بسته و خسته باورهای سترون و بی هویت از تبیین و تحلیل واقع و حقیقی رخدادهای محیطی دور می سازد.براین اساس برخی ها با انگاره های ذهنی به تقسیم بندی های بی بنیادی دست می یازند که روندهای واقع حیات اجتماعی را از نظر دور می دارند. تقسیم جهان به دو جبهه یا جناح خیر و شر، بیان نارسای اندیشه و اقدامی است که بن بست و تسلیم در برابر روندهای نارسا و معیوب کنونی را بازتاب می دهد. و برای اقناع و ارضای تمایلات وتمنیاتی است که از بطن ناکامی ها و ناتوانی ایده ای گذشته برآمده؛ و در پیوند با آموزه ها و القائات کاذ



new/erfan1.jpg
آرام بختیاری

عرفان،- رمانتیسم مذهبی و ایده آلیسم فلسفی است

حضورعرفان در همه ادیان و فلسفه های هپروتی

عرفان یک نوع شکل زندگی مذهبی است که خواهان وحدت با خالق در این جهان است و میخواهد آنرا بشکل مستقیم و بدون واسطه، مشاهده و تجربه کند. عرفان در تمام زمان ها و مکان ها وادیان، وجود داشته. غالب فرقه ها و سازمانهای رمزی و زیرزمینی از آن استفاده میکنند. عارف مدعی خدا بودن یا مساوی خدا شدن است. او هوادار تقوای عرفانی و جوینده یا پایه گذار ایمان شخصی است. هدف عارف در فرقه های گوناگون وحدت یا نزدیکی به خدا یا به جهان یا به مفهوم مطلق یا با خود است. او درونگرا، متظاهر به پرهیزکاری، خواهان انکار و دوری از جهان، و از احساسات، با روش خلسه و درونگرایی، خواهان وحدت روانی با خداست.



خدامراد فولادی

محسن حکیمی خواهان ِ یک نظام ِ الهی است!

محسن ِ حکیمی خواهان ِ برقراری ِ یک نظام ِ مافوق ِ طبیعی ( الهی) در جهان است. باور نمی کنید؟ مقاله ی او با عنوان ِ « کرونا متحد ِ ناهوشمند و خطرناک ِ طبقه ی کارگر» را بخوانید. تفکر ِ ایده آلیستی- متافیزیکی ِ او را من پیش تر در مقاله ی « محسن حکیمی رو در روی مارکسیسم و فلسفه ی ماتریالیستی» که نقدی بر مقاله ی « انگلس و تبدیل ِ کمونیسم به مارکسیسم » اوست به نقد کشیده و با نمونه آوری از همان مقاله استدلال نمودم که ضدییت اش با جهان نگری و جهان شناسی ِ علمی/ عقلانی ِ ماتریالیسم ِ دیالکتیک- که او سابقه ی طولانی در ضدییت با آن دارد- نتیجه ی ناگزیرش اعتقاد به خلق الساعه و پیدایش ِ جهان از هیچ است که مفهوم ِ مستتر در آن وجود ِ دست ِ پنهان ِ خدا در آفرینش ِ جهان و به حرکت درآوردن و قانونمند نمودن ِ آن است. چه او به عنوان ِ انکار کننده ی ازلییت و ابدییت ِ ماده ی درحرکت قبول کند، چه بنابر مصلحت ِ فردی و موقعییت ِ اجتماعی/ حرفه ای اش حاشا نموده و « تقیه» کند.



new/mohsen-hakimi1.jpg

آغاز دگردیسی کمونیسم مارکس
فصل دوم: مارکسیسمِ انگلس

انگلس را می ­توان بنیان­گذار مارکسیسم نامید. انگلس همچنین نخستین کسی بود که برای مارکسیسم سه جزء قائل شد که هر یک از آنها از منبعی خاص سرچشمه می­ گرفت: جزءِ فلسفی از فلسفۀ کلاسیک آلمان، جزءِ اقتصادی از اقتصاد سیاسی انگلستان و جزءِ سیاسی از سوسیالیسم فرانسه. حال آن‌که مارکس در هیچ ­جا دامنۀ نظریه ­اش را به سه جزءِ فلسفه و اقتصاد و سیاست فرونکاهیده بود. او در جاهای مختلف به مسائل فرهنگی، حقوقی، هنری، ادبی، آموزشی و… نیز پرداخته بود و، مهم­تر از این، نه تنها بین سه جزءِ فوق نیز به نظمی سلسله مراتبی ــ به‌معنای تقدم فلسفه بر اقتصاد و سپس اقتصاد بر سیاست ــ قائل نبود بلکه اساساً فلسفه را به‌عنوان ملکه یا پدرخواندۀ علوم به نقد کشید و به فراسوی آن گذر کرد