آرام بختیاری سه میهن،- وطن اجدادی، میهن سوسیالیستی وطن تبعیدی
موضع زحمتکشان،- نخست وطن پرست، سپس جهانوطن. سوسیالیستها تاکید میکنند که میهن دوستی توده ها باید قلبا با احترام به خلقهای دیگر و دست آوردهایشان گره خورده باشد. بورژوازی امپریالیستی میکوشد توده ها را برای منافع خود بعد از دستکاری و مغزشویی طولانی فریب دهد و فعال کند تا خیانت اش را نسبت به ملت و میهن مخفی کند. برای زحمتکشان یک کشور موضوع میهن مقوله ای مستقل نیست بلکه آن گره خورده به مبارزه طبقاتی و به مبارزه رهایی بخش ملی و علیه هر نوع استثمار. به این دلیل زحمتکشان آتشین ترین و پایدارترین مدافعان نماد علاقه صادقانه به میهن و وطن هستند. تصویر وطن در ذهن انسان مهاجر و تبعیدی معمولا همراه با نوستالژی و مثبت است چون شرایط اجباری خاصی او را وادار به ترک وطن نموده اند. او معمولا ضعفها را توجیه میکند یا به اغراق از آنان یاد می نماید. در فرهنگ میهنی، وطن پرستی سوسیالیستی و انقلابی، عمل و اقدامی فعالانه در راه شکوفایی فرهنگ ملی مردمی و خلقی برای نزدیکی و توسعه فرهنگ هومانیستی با دیگران است.
علي محمد اسکندری جو دولت های اسطرلابی و اختراع دوباره تلسکوپ: نگاهی به سرگشتگی در سیاست و فراسیاست گرچه فراسیاست ابزاری متمم فعالیت حزبی ست اما لزوما جانشین یک حزب یا تشکیلات مدنی و سیاسی نیست بلکه یک نوع "عارضه" یا بیماری است که مدتهاست همچو "بختک" بر سینه خاورمیانه خیمه زده. در نظام دموکراتیک مخاطب رئیس دولت و رئیس نظام و یا دبیرکل یک حزب سیاسی، همه آحاد ملت از طبقه فرادستان و فرودستان است، در خاور میانه که آن را خاور خون می شناسم اما مخاطب شیخ و زعیم یک فرقه یا رهبر یک حلقه فراسیاسی فقط توده فرودستان است. علت عمده این سرگشتگی هم "خلط" یا جابجا پنداشتن دو ساحت سیاست و ماورای سیاست نسبت به یکدیگر است؛ پنداری بخواهیم دنیای فیزیک (طبیعت) را همان جهان متافیزیک (ماوراءالطبیعه) تصور کنیم و از ابزار و مفاهیم و قوانین حاکم بر یکی بجای دیگری استفاده کنیم تا به هدف مطلوب و آرمانی برسیم.
اسماعیل رضایی جنگ و جنایت جنگ ابزار جامعه طبقاتی برای تحمیل و تحکیم بنیان های ستم و استبداد و همچنین ایجاد بسترهای تاخیر و وقفه در نمود و بروز بنیان های نوین الزام و نیاز تحول و تکامل جامعه و انسان می باشد.روندهای تحولی که تکامل دانش و فن از بارزه های اصلی و اساسی آن محسوب می شوند؛ ساختار مسلط اقتصادی و اجتماعی را که از پاسخگویی به نیازهای نوین آن ها باز می مانند؛ به چالش می کشند. این فرایند و التهابات ناشی از آن، منافع و مصالح دارندگان ثروت و قدرت را در معرض تهدید و تغییر قرار داده و مقاومت و مقابله آن ها را برای هرگونه اصلاح و تغییر مورد لزوم بر می انگیزند. جنگ کثیف ترین و منحط ترین حربه قدرت های مسلط است که بیان بن بست سلطه گران جهانی در برون رفت از بحران و حفظ وضعیت موجود بوده؛ و نوید دنیای نوینی را می دهد که در معادلات و مبادلات جهانی تغییرات بنیادی و ساختی ایجاد می کند.
دفترهای فلسفیِ لنین،
چرخش صرف از فویرباخ به سوی هگل* دفترهای فلسفیِ لنین گسست کامل از میراث انگلسیِ ماتریالیسم دیالکتیکی نبود. درستتر آن است که در اینجا نه از قطع رابطه با این میراث بلکه از جابهجایی تأکید سخن بگوییم. از منظر دفترهای فلسفیِ لنین، دیالکتیک جایگاه درست خود را در نظریۀ شناخت پیدا میکرد؛ لنینِ متأخر تأکید را از ماتریالیسم دیالکتیکی برداشت و بر دیالکتیک شناخت گذاشت. با این همه، لنین در سراسر عمرش بر این باور بود که [قوانین] دیالکتیک در طبیعت جاری و ساری است.
فلسفه نو افلاتونی،- محصول زوال برده داری بود فلسفه نو افلاتونی میان سکولاریسم یونانی و ایده آلیسم مسیحی فلسفه نوافلاتونی آخرین فلسفه یونانی در اواخر دوران باستان میان قرون 6-3 میلادی است. آن جریانی است ایده آلیستی عرفانی در پایان فرهنگ بورژوازی آنزمان و براساس نظرات افلاتون یونانی و فلوطین رومی بود. آن ترکیبی بود از انگیزههای: رواقی ارسطویی نئوفیثاغورثی که تبدیل به یک الهیات و متافیزیک عرفانی گردید و از طرف فیلسوفان و روحانیون مسیحی نیز پذیرفته شد و با محتوای دینی به مردم عرضه گردید. بعضی از اندیشمندان خاورمیانه مانند فلوطین، پورفیروز، ابن سینا، و فارابی، عرفان را وارد فلسفه ماتریالیستی سکولار یونان میان نوافلاتونی ها نمودند. از جمله آموزشهای نوافلاتونی ها این بود که میگفتند جهان طبقه بندی شده بشکل پوست پیازی با کمک یک احدیت نخستین بوجود آمده، و پایین ترین سطح و لایه آن از جنس ماده است.
خدامراد فولادیمحسن حکیمی و سنگ ِ بزرگ ترازتوان اش - بخش دوم برخلاف ِادعای حکیمی فعالیت ِ حیاتی ِانسان برای بقای خود از همان آغاز ِ انسان شدن اش، تولید ِ مادی و فکری به طور ِ همزمان و بدون ِ وقفه بوده است. تقدم ِ ماده برفکروایده هم بر خلاف ِتصور ِ حکیمی نه در پیشنی یا پسینی ِ تولید ِ مادی و یا تولید ِ فکری، بلکه خود ِ تقدم ِهستی ِ مادی و طبیعی ِ انسان بر تفکر و اندیشه ورزی ِ برآمده از کارورزی ِ اوست.
ژاک بیده رساله کوتاه درباره ایدئولوژی ها (بخش دوم) برگردان: محمد تقی برومند هر ایدئولوژی کم و بیش از دوگونگی برخوردار است، به این معنا که به شکلی، وعده ای به نظر می رسد که می تواند از یک بار معکوس تغذیه کند و انگیزه شورش علیه سلطه را برانگیزد. البته، فراساختار مدرن واجد یک دوپهلویی است. به این معنا که متکی بر تقارن شریکان مفروض لوگوس - گفتمان ارتباطی بی واسطه- است که می بایست در میانجی گری های تجاری و سازمانی جانشین یکدیگر شوند. پیش از عصر مدرن، دین های رستگاری جهانگیر توانستند زبان خود را به مبارزات اجتماعی القاء کنند. آنها هرگز هدف اتوپیایی دگرگونی بنیادی جامعه در معنای ادعاهای مدرن را درپیش نگرفتند. هدف اتوپی، انقلاب در یک زبان مشترک است که فرمانروایان نمی توانند ادعای آن را منکر شوند. آنها خود باید دستکم، تا آن حد که جبر نیروی مخالف مجاز می شمرد، به زبان انقلاب صحبت کنند.
اسماعیل رضایی نماد و نمود نمادها به عنوان یک امر فراگیر و تعمیمی در جامعه های انسانی، در بطن خود نمودهای خاصی را متناسب با درک و دریافت و جایگاه طبقاتی در رویکردهای اجتماعی از خود بروز می دهند. نمادها یا سَمبُل ها عوامل کنشی متفاوتی را در فرایند تحول و تکامل جامعه و انسان موجد هستند که به تسهیل و یا کندی و وقفه های تاریخ تکامل اجتماعی منجر می شوند. همراه شدن با روند تکامل تاریخی، درک علّی بسیاری از روابط و مناسبات متعارف و نامتعارف اقتصادی و اجتماعی را ممکن ساخته؛ و بهیابی و بهپویی فرایند مبارزاتی را تسهیل می کند. نماد معرفت با نمود فهم و شناخت انسانی در پروسۀ رشد و کمال جامعه و انسان خود را نشان می دهد. تکیه بر نمادهای گذشته تاریخی و اهتمام و ابرام بر بارزه های هویتی آن برای برون رفت از چالش ها و بن بست های اقتصادی و اجتماعی، ضمن به چالش کشیدن جنبش های توده ای و ممانعت از تعمیق و رادیکالیزه شدن مبارزات اجتماعی، نوعی آشتی طبقاتی را بر بستر درک و فهم ناقص از تحول و تکامل تاریخی را مروّج است.
محسن حکیمیماتریالیسم و امپریوکریتیسیسم،
تحکیم ایدئولوژی مارکسیسم با ماتریالیسم فلسفی* کتاب لنین جزئی از یک اقامۀ دعوا بود، نوعی اعلام جرم؛ و به همین دلیل برای اثبات ادعایش به مجموعه ای از دلایل و شواهد نیاز داشت. پای یک مسئلۀ سیاسیِ مهم در میان بود؛ ماخیسم دکترین های بنیادین و وحدت نظریِ «حزب» را مورد تهدید قرار داده بود؛ ازهمین رو، سخنگویان «حزب» باید تکلیف خود را با این مسئله روشن میکردند. ماخ و آوناریوس به خطری برای «حزب» تبدیل شده بودند؛ بنابراین، چیزی که اهمیت داشت این نبود که ببینیم در آموزشهای آنان چه چیزهای درست و ارزشمندی وجود دارد تا به یاری آنها دیدگاههای خودمان را متحول کنیم. مسئلۀ مهم این بود که آنها را بیاعتبار کنیم، آبرویشان را ببریم، و بهمثابۀ آشفتهفکرانی که سخنان ضدونقض میگویند، مزخرفات درهمبرهم به زبان میآورند، به گفتههای خود باور ندارند و میکوشند عقاید واقعیِ خود را پنهان کنند، افشایشان کنیم.
آرام بختیاریرویزیونیسم و اپورتونیسم،- نقدی اخلاقی یا سیاسی طبقاتی؟ پیرامون تجدیدنظرطلبی و فرصت طلبی در جنبش چپ در زمان حال احزاب کمونیستی جهان مدام علیه رویزیونیسم و دگماتیسم مبارزه میکنند تا آنان نیروی انقلابی زحمتکشان را فلج نکنند. سیستم رویزیونیستی مدعی مارکسیسم به بهانه: اصلاح، تکمیل، تکامل، و نوگرایی، به انکار دیالکتیک ماتریالیستی انقلابی پرداخت و بجای مارکسیسم اصیل و علمی، تئوریهای بورژوایی فلسفی تاریخی سیاسی اقتصادی را جانشین نمود تا اقدامات مبارزه کارگران و خلق با امپریالیسم و علیه جنگ را برای: صلح، رهایی ملی، دمکراسی، و سوسیالیسم به هدر ببرد. رویزیونیست ها هنرمندان را تشویق میکردند تا بجای حمایت و تحلیل طبقاتی از سوسیالیسم، از طریق تحلیل های احساسی و شخصی، در کنار رویزیونیست ها قرار بگیرند و هنر اومانبیستی را به نقد اجتماعی سیاسی تنزل دهند.
آرام بختیاریسیاست، علم و هنر مبارزه طبقاتی برای ایجاد بهشتی سکولار است زندگی گلی است که در عشق ریشه دارد سوسیالیست ها ایدئولوژی خود را آموزش آگاهی طبقاتی پیرامون: دولت، مبارزه طبقاتی، حزب، ملت، جنگ و صلح، تاکتیک و استراتژی، نقش طبقه کارگر، انقلاب، رهایی، استثمار، و مقوله سلطه میدانند. علم سیاست، رشته و آموزشی است پیرامون وظایف و اهداف دولت یا ابزاری برای انجام آنان. در کشورهای کاپیتالیستی انگلیس، آمریکا، فرانسه، و آلمان از زمان جنگ جهانی دوم علوم سیاسی بورژوایی بوجود آمد که خود را علم سیاست مینامند، موضوع اصلی اش: آنتی کمونیسم، نفی امکان سوسیالیسم، شکست کمونیسم و طبقه کارگر میباشد و میکوشد سیاست بورژوازی امپریالیستی را توجیه نماید که متکی به استثمار و سلطه بر خلق خود است و بشکل حاکمیت امپریالیسم جهانی مبارزه نیروهای ارتجاعی را عقلگرایانه نشان دهد.
|