asgar-ahanin1.jpg
عسگر آهنین

چند شعر

مذهب خدای عشق را
مسموم کرد
من پادزهر آن را
در رقص گل سرخ یافتم
رفتم به جستجوی زیبایی
آزاد گشتم از سموم مذاهب
چشمان من توان دیدن زیبایی را بازیافتند



feridoun-tonkaboni1.jpg
فریدون تنکابنی

آقای ناجی

از داستان‌های خانه سالمندان

آقای ناجی در سالن پایین راه می‌رود و زیرلبی با خودش می‌گوید: "من احتیاج به کمک دارم. چه کسی به من کمک می‌کند؟ کمک. کمک. به من کمک کنید. لاالله الاالله!"
چشمش که به من می‌افتد، می‌گوید: حالا من چه کار باید بکنم؟ چه می‌شود کرد؟.
می‌گویم: "هر کار دوست دارید بکنید. بروید بالا به اتاق‌تان. کمی استراحت کنید. بعد بیایید پایین برای صبحانه.



pirayeh-yaghmaii-s.jpg
پيرايه يغمايی

زنگی های گود قدرت

پنجره ای متفاوت بر تاريخ اجتماعی ايران

بی گمان کتاب «زنگی های گود قدرت» يکی از آثار ارزشمندی است که در سال های اخير به بازار کتاب عرضه شده و اگر چه از آثار برون مرزی است، اما اعتبارش فقط شامل حال برون مرز نمی شود، بلکه درون مرز هم می تواند به عنوان يک کتاب مرجع و فرهنگستانی از آن استفاده ببرد ، بويژه برای کسانی که بعد از اين تصميم دارند به صورت جدی مطالبی در مورد فرهنگ اجتماعی ايران بنويسند.



فاطمه رضايی

مرگ خورشيد

شب به شب ترسم از اين است که فردا نرسد
مرگ خورشيد رسد، رود به دريا نرسد

اهرمن چيره شود، تيره کند روی جهان
دور تابنده گی پاک اهورا نرسد



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

مجلس ترحيم دوستی

وارد سالن می شود و پس از دست دادن با دست "دوست" و روبوسی کردن با صورت "دوست" می رود و روی صندلی ای می نشيند و در همان حال که دارد اطرافش را از زير نظر می گذراند احساس می کند که انگار درون دادگاهی نشسته است! با خودش فکر می کند که نکند آدرس را اشتباهی خوانده باشد و يا به آدرسی اشتباه آمده باشد. دعوتنامه را از جيبش بيرون می آورد و يکبار ديگر آدرس را از زير نظر می گذراند و می بيند که نه تنها درست آمده است ، بلکه عکسی هم که در بالای دعوت نامه چاپ شده است، نشان می دهد که مسئول و گرداننده ی آن "ميز مطبوعاتی"، به همراه ديگر شرکت کنندگان، خيلی دوستانه، کنارهم، پشت "ميزی گرد" ، رو به کسانی که آنها او را می بينند



jahangir-sedaghatfar-s.jpg
جهانگیر صداقت فر

موج خیزِ وسوسه

شب ‌ها به لای لائی من گوش می‌‌کنی‌
شهدِ شرابِ شعرِ مرا نوش می‌‌کنی‌

چون موج خیزِ وسوسه خوابِ شبانه را
با بوسه‌‌های تب‌ زده مغشوش می‌‌کنی‌



رضا اغنمی

به زبان قانون
بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی دردادگاه نظامی

نقد و بررسی کتاب

دفاعیه های هردو قربانی، محکم وقانونی وحق طلبانه است. برحسب صریح قوانین مشروطه محاکمه آن دو دردادگستری باید انجام می گرفت ونه دردادگاه نظامی. اما چون پیشاپیش محکومیت این گونه مخالفان معترض به تصویب مقامات رسیده، محکومیت قطعی ست! بین مردم دادگاه های فرمایشی بی جا برسر زبان ها نیفتاده؟ حکمتی باید در کار بوده باشد تا چنین ضرب المثلی صدق پیدا کند! به هرصورت محکومیت این قبیل مجرمان، درجوامع سنتی از قبل تعیین می شود. با ختم دادگاه و رآی قاضی های نشاندار جلادان مزدور با بازیگرانی ماهر درکسوت پرچمداران عدالت حکم دادگاه را اجرا می کنند!



Javad-Talei01.jpg
جواد طالعی

هدیه ارزشمند یک هنرمند نابینا به ما بینایان

اسکندر آبادی که تحصیلات دانشگاهی خود را در آلمان تا مرحله اخذ فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای زبان شناسی پشت سر گذاشته، با این که به ظاهر از دیدن محروم است، همواره و همه جا حضوری گرم دارد. او اکتبر هر سال فاصله ۲۰۰ کیلومتری بن تا فرانکفورت را می پیماید، در روزهای سرسام گرفته نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت میان جمعیتی در هم فشرده می لولد و گزارش های زنده برای دویچه وله تهیه می کند.



Aliasghar-Rashedan05.jpg
دوریس دوریه

بدون چمدان

ترجمه علی اصغرراشدان

زود رسیده بودم، یک کوپه برای تنهامن مانده بود. پرده راکشیدم تااز داخل شدن دیگران محفوظ باشم. سرآخر قطار حرکت کرد، بازهم تنها بودم. کفش هام را درآوردم و دراز شدم. می خواستم هشت ساعت تا هامبورگ بخوابم. خواستم از فرودگاه به پدر و مادرم تلفن کنم و بگویم پرواز هانوفررااز دست داده م و شب را تو مونیخ می مانم. پول خرد آلمانی نداشتم. الان تو فرودگاه هانوفر بیخود منتظر پسرشانند.



farrokh-Azbari.jpg
فرخ ازبرى

مرغ زمستان

زيباى من چه شد كه ز ما دل بريد و رفت
آخر چه شد كه مرغ دل ما پريد و رفت

دنياى روشنى كه نفس هاى تازه داشت
دردا كه بى خبر ز بر ما دويد و رفت



shahab-taherzade.jpg
شهاب طاهرزاده

اعدامی

امشب مرا و تو را اعدام می کنند
هر چه گل سرخ بود به کام می کنند

در روبروی من طنابی بلند ست
به آنسو می رویم یک یک انجام می کنند



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

بانوی سربلند

آیینه ها زدور ترین جای این جهان
هریک به میهمانی ِ دست تو آمدند
تا عطر ِ شادمانه ی آن جان ِ تشنه را –
برباغ ما دوباره ، ببارانند.



Taghi-Arani1.jpg
س. سیفی

قصیده برای انسان ماه بهمن

پیش از شاملو نیما نیز شعری با عنوان "ارانی نمرده است" در جاودانگی او سروده بود. تاریخ سرودن این شعر به چهاردهم بهمن ماه ۱۳۲۰ بازمی‌گردد. زمانی که چند ماه پیش از آن با دستان مردم درب زندان سیاسی رضاشاه گشوده شد، اما مردم در این زندان هرگز نشانی از تقی ارانی نیافتند. نیما در فضای همین شعر همانند شاملو، ارانی را انسانی جاودانه می‌خواند. به همان گونه که تنها در استورگی ایزد بهمن می‌توان به نمونه‌ای روشن از آن دست یافت. ایزدی که ضمن جاودانگی خویش نمودگاری روشن برای خردورزی و دانستگی به حساب می‌آید./



jahangir-sedaghatfar-s.jpg
جهانگیر صداقت فر

« خواب در چشم ترم می‌‌شکند... »

من سیاسی نیستم ،
و با ساعت شمارِ کارکردِ فاتحانِ قلعه‌های فقر کارم نیست .
کی‌
کجا را
در کدامین برهه‌ی تاریخ تاراجید ،
کی‌
کدامان لشگرِ کشورگشا بر خانمانِ مردمان تازید ،



Mahesti-Shahrokhi02.jpg
مهستی شاهرخی

پرچمِ صلح

مانند هر نوزادی، با حجاب به دنیا نیامده بود
اما از زمانی که به یاد می آورد دیده بود
بر دیوارهای شهر با خطِ درشت
از سوی دفتر تبلیغات امام نوشته اند
«خواهرم، حجابِ تو، سلاحِ توست»



bineshe-zibarouz3-s.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

خوان یغما*

"آه ! فرزندم کو؟
رفته بود او سر بام
تا که معنای عدالت را
در گوش فلک
از جگر بندش فریاد کند ..."



ا. رحمان

این راهِ روشن،

راهزنان از هر سو می ایند
تاراج را پایانی نیست
شهر به ورطه ی تاریکی
فرو می رود
وبه قُرق ظلمت و خوف



رضا اغنمی

سیب را بچین

بررسی کتاب

نویسنده، با عشق مادرانه درانتقال تجربه های پربار خود می کوشد که دربیداری جامعه به خصوص مادران، نقش تازه ای ایفا کند. همو، که با تاریخ ستم زنان آشناست با «عشق، اکسیر جاودانگی بشر» آغار می کند. ازباستان تا عصر حاضر گوشه هایی ازشواهد مستند تاریخی را یادآور می شود. عشق را درشولای راهزنی به تصویر می کشد



Aliasghar-Rashedan05.jpg
علی اصغر راشدان

مهندس

واردکه شد، اخمهاش خیلی توهم بود. حالتهاش راحفظ بودم، بایدکاری باهاش نمی داشتم. می گذاشتم مدتی باخودش باشد. هرکاردوست داشت بکند. کمی حالش راکه می جست، میامدسراغم. ندیده ش گرفتم. دوگیلاس ازشراب پرتوی موردعلاقه ش پرکردم، یکی راروبه روی خود، کنارصندلیش، رومیزگذاشتم. لبه ی گیلاس خودرامزمزه کردم، یک بندانگشت نوشیدم وکناردستم گذاشتم، ظاهرابه ویراستاری یک ورقه مشغول شدم، زیرچشمی، کارهاش رازیرنگاه گرفتم.



مسعود مولازاده

نقدی بر رمان تالان

رمان تالان داستان پُر کششی است که احمد ضیاء هروی نویسنده توانای افغان آن را به سبک نویسندگان کلاسیک رئالیست با تأکید برجزئیات نگاشته است. صحنه های درگیری ضمن اینکه هم از نظر مکان و هم شخصیت خوب توصیف شده، در بعضی صحنه ها شتاب لازم را ندارد و بیشتر به حاشیه پرداخته شده، گویی زندگی عادی چریان دارد. مثل وقتی که " نادی" درگرماگرم تبادل آتش از "صنوبر" می خواهد یک سطل آب برایش بیاورد که برشانه هایش بریزد تا ناپاک از دنیا نرود.



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

« دارند می آيند»

می بينم که ارواح قربانيان سرتاسر تاريخ،
دارند به سوی ما می آيند.
همان قربانيان بهشت های موعود!
آنها می آيند تا انتقام خود را از همه ی وعده دهندگان به دروغ، بگيرند!



Mohammad
محمد احمدیان(امان)

«بعد از عشق» و «کاری که تو با من کردی»

چشمان تو از آن من نیستند
چشمان من از آن تو نیستند

دستان تو از آن من نیستند
دستان من از آن تو نیستند



farrokh-Azbari.jpg
فرخ ازبرى

عطر سپيده


دفتر خاطره هاى ديروز
شوق ديدار ترا
آنچنان در دل من تازه كرد
بى خيال از همه تاريكى
باز بر پنجره، لبخند زدم



m-kadkhodaei.jpg
مسعود کدخدایی

زنگی های گود قدرت: فرمانروایی جاهلان و لات ها در جمهوری اسلامی

چیزهای زیادی در باره‌ی لزوم خواندن این کتاب می‌شود گفت و اگر بخواهم آنرا در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که این کتاب مرجعی است در باره‌ی لات‌ها و اوباش که جایش خالی بود. این کتاب با تصویرها و نام‌نامه‌ای که در پایانش آمده سخن را از شجره و پیشینیانِ جاهلان و لات‌ها، از دورانِ باستانی ایران آغاز کرده و در بیش از پانصد صفحه دگرگونی‌های آنان را در طول تاریخ بررسی می‌کند تا به دوران کنونی می‌رسد.



reza-maghsadi-1s.jpg
رضا مقصدی

همریشه‌ی دریا


حتا اگر توفان ِ تاریکی-
در فکر پیدا کردن ِ معنای ما باشد.
رویای ما، همواره پابر جاست
زیرا
همریشه ی دریاست.



»  حافظ و معماری ایرانی
»  ضحاک نمرده است‎
»  آخرین داستان برهان
»  از آینه بپرس
»  تو - نیامدی
»  من باز می گردم
»  شبنامه
»  اهالی خانه پدری (بخش پایانی)
»  روز و شب، در درون خود ما است
»  می ترسم
»  !ای آتش ِ گُداخته ! ای کُرد
»  روحِ شب زنده دار
»  در حمایت و پشتیبانی از جنبش و مبارزات آزادیخواهانة مردم ایران
»  در خيابان انقلاب
»  بیانیه هنرمندان و فرهنگیان ایرانی مقیم پاریس*
»  دیدار
»  اکنون در آستان سحر...
»  ایران را پس می‌گیریم ۲
»  سرگذشت کتاب ۲۳ سال
»  امام های کاغذی، مچاله شد!
»  سیلاب شهامت
»  اهالی خانه پدری (۵)
»  چيزی به صبح نمانده است
»  شعر باروت
»  خشم فرو می بارد
»  یادنامه ی «میرزا حبیب اصفهانی»
»  درخت زمستانی
»  «برای آن» و «بدون انسان مادون»
»  اطلاعیه خطاب به سینماگران هموطن