عسگر آهنین چند شعر مذهب خدای عشق را
مسموم کرد
من پادزهر آن را
در رقص گل سرخ یافتم
رفتم به جستجوی زیبایی
آزاد گشتم از سموم مذاهب
چشمان من توان دیدن زیبایی را بازیافتند
فریدون تنکابنیآقای ناجی از داستانهای خانه سالمندان آقای ناجی در سالن پایین راه میرود و زیرلبی با خودش میگوید: "من احتیاج به کمک دارم. چه کسی به من کمک میکند؟ کمک. کمک. به من کمک کنید. لاالله الاالله!"
چشمش که به من میافتد، میگوید: حالا من چه کار باید بکنم؟ چه میشود کرد؟.
میگویم: "هر کار دوست دارید بکنید. بروید بالا به اتاقتان. کمی استراحت کنید. بعد بیایید پایین برای صبحانه.
پيرايه يغمايیزنگی های گود قدرت پنجره ای متفاوت بر تاريخ اجتماعی ايران بی گمان کتاب «زنگی های گود قدرت» يکی از آثار ارزشمندی است که در سال های اخير به بازار کتاب عرضه شده و اگر چه از آثار برون مرزی است، اما اعتبارش فقط شامل حال برون مرز نمی شود، بلکه درون مرز هم می تواند به عنوان يک کتاب مرجع و فرهنگستانی از آن استفاده ببرد ، بويژه برای کسانی که بعد از اين تصميم دارند به صورت جدی مطالبی در مورد فرهنگ اجتماعی ايران بنويسند.
فاطمه رضايی مرگ خورشيد شب به شب ترسم از اين است که فردا نرسد
مرگ خورشيد رسد، رود به دريا نرسد
اهرمن چيره شود، تيره کند روی جهان
دور تابنده گی پاک اهورا نرسد
سيروس"قاسم" سيفمجلس ترحيم دوستی وارد سالن می شود و پس از دست دادن با دست "دوست" و روبوسی کردن با صورت "دوست" می رود و روی صندلی ای می نشيند و در همان حال که دارد اطرافش را از زير نظر می گذراند احساس می کند که انگار درون دادگاهی نشسته است! با خودش فکر می کند که نکند آدرس را اشتباهی خوانده باشد و يا به آدرسی اشتباه آمده باشد. دعوتنامه را از جيبش بيرون می آورد و يکبار ديگر آدرس را از زير نظر می گذراند و می بيند که نه تنها درست آمده است ، بلکه عکسی هم که در بالای دعوت نامه چاپ شده است، نشان می دهد که مسئول و گرداننده ی آن "ميز مطبوعاتی"، به همراه ديگر شرکت کنندگان، خيلی دوستانه، کنارهم، پشت "ميزی گرد" ، رو به کسانی که آنها او را می بينند
جهانگیر صداقت فرموج خیزِ وسوسه شب ها به لای لائی من گوش میکنی
شهدِ شرابِ شعرِ مرا نوش میکنی
چون موج خیزِ وسوسه خوابِ شبانه را
با بوسههای تب زده مغشوش میکنی
رضا اغنمیبه زبان قانون
بیژن جزنی و حسن ضیاء ظریفی دردادگاه نظامی نقد و بررسی کتاب دفاعیه های هردو قربانی، محکم وقانونی وحق طلبانه است. برحسب صریح قوانین مشروطه محاکمه آن دو دردادگستری باید انجام می گرفت ونه دردادگاه نظامی. اما چون پیشاپیش محکومیت این گونه مخالفان معترض به تصویب مقامات رسیده، محکومیت قطعی ست! بین مردم دادگاه های فرمایشی بی جا برسر زبان ها نیفتاده؟ حکمتی باید در کار بوده باشد تا چنین ضرب المثلی صدق پیدا کند! به هرصورت محکومیت این قبیل مجرمان، درجوامع سنتی از قبل تعیین می شود. با ختم دادگاه و رآی قاضی های نشاندار جلادان مزدور با بازیگرانی ماهر درکسوت پرچمداران عدالت حکم دادگاه را اجرا می کنند!
جواد طالعیهدیه ارزشمند یک هنرمند نابینا به ما بینایان اسکندر آبادی که تحصیلات دانشگاهی خود را در آلمان تا مرحله اخذ فوق لیسانس علوم سیاسی و دکترای زبان شناسی پشت سر گذاشته، با این که به ظاهر از دیدن محروم است، همواره و همه جا حضوری گرم دارد. او اکتبر هر سال فاصله ۲۰۰ کیلومتری بن تا فرانکفورت را می پیماید، در روزهای سرسام گرفته نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت میان جمعیتی در هم فشرده می لولد و گزارش های زنده برای دویچه وله تهیه می کند.
دوریس دوریه بدون چمدان ترجمه علی اصغرراشدان زود رسیده بودم، یک کوپه برای تنهامن مانده بود. پرده راکشیدم تااز داخل شدن دیگران محفوظ باشم. سرآخر قطار حرکت کرد، بازهم تنها بودم. کفش هام را درآوردم و دراز شدم. می خواستم هشت ساعت تا هامبورگ بخوابم. خواستم از فرودگاه به پدر و مادرم تلفن کنم و بگویم پرواز هانوفررااز دست داده م و شب را تو مونیخ می مانم. پول خرد آلمانی نداشتم. الان تو فرودگاه هانوفر بیخود منتظر پسرشانند.
فرخ ازبرىمرغ زمستان زيباى من چه شد كه ز ما دل بريد و رفت
آخر چه شد كه مرغ دل ما پريد و رفت
دنياى روشنى كه نفس هاى تازه داشت
دردا كه بى خبر ز بر ما دويد و رفت
شهاب طاهرزادهاعدامی امشب مرا و تو را اعدام می کنند
هر چه گل سرخ بود به کام می کنند
در روبروی من طنابی بلند ست
به آنسو می رویم یک یک انجام می کنند
رضا مقصدی بانوی سربلند آیینه ها زدور ترین جای این جهان
هریک به میهمانی ِ دست تو آمدند
تا عطر ِ شادمانه ی آن جان ِ تشنه را –
برباغ ما دوباره ، ببارانند.
س. سیفیقصیده برای انسان ماه بهمن پیش از شاملو نیما نیز شعری با عنوان "ارانی نمرده است" در جاودانگی او سروده بود. تاریخ سرودن این شعر به چهاردهم بهمن ماه ۱۳۲۰ بازمیگردد. زمانی که چند ماه پیش از آن با دستان مردم درب زندان سیاسی رضاشاه گشوده شد، اما مردم در این زندان هرگز نشانی از تقی ارانی نیافتند. نیما در فضای همین شعر همانند شاملو، ارانی را انسانی جاودانه میخواند. به همان گونه که تنها در استورگی ایزد بهمن میتوان به نمونهای روشن از آن دست یافت. ایزدی که ضمن جاودانگی خویش نمودگاری روشن برای خردورزی و دانستگی به حساب میآید./
جهانگیر صداقت فر« خواب در چشم ترم میشکند... » من سیاسی نیستم ،
و با ساعت شمارِ کارکردِ فاتحانِ قلعههای فقر کارم نیست .
کی
کجا را
در کدامین برههی تاریخ تاراجید ،
کی
کدامان لشگرِ کشورگشا بر خانمانِ مردمان تازید ،
مهستی شاهرخیپرچمِ صلح مانند هر نوزادی، با حجاب به دنیا نیامده بود
اما از زمانی که به یاد می آورد دیده بود
بر دیوارهای شهر با خطِ درشت
از سوی دفتر تبلیغات امام نوشته اند
«خواهرم، حجابِ تو، سلاحِ توست»
محمد بینش (م ــ زیبا روز )خوان یغما* "آه ! فرزندم کو؟
رفته بود او سر بام
تا که معنای عدالت را
در گوش فلک
از جگر بندش فریاد کند ..."
ا. رحماناین راهِ روشن، راهزنان از هر سو می ایند
تاراج را پایانی نیست
شهر به ورطه ی تاریکی
فرو می رود
وبه قُرق ظلمت و خوف
رضا اغنمیسیب را بچین بررسی کتاب نویسنده، با عشق مادرانه درانتقال تجربه های پربار خود می کوشد که دربیداری جامعه به خصوص مادران، نقش تازه ای ایفا کند. همو، که با تاریخ ستم زنان آشناست با «عشق، اکسیر جاودانگی بشر» آغار می کند. ازباستان تا عصر حاضر گوشه هایی ازشواهد مستند تاریخی را یادآور می شود. عشق را درشولای راهزنی به تصویر می کشد
علی اصغر راشدانمهندس واردکه شد، اخمهاش خیلی توهم بود. حالتهاش راحفظ بودم، بایدکاری باهاش نمی داشتم. می گذاشتم مدتی باخودش باشد. هرکاردوست داشت بکند. کمی حالش راکه می جست، میامدسراغم. ندیده ش گرفتم. دوگیلاس ازشراب پرتوی موردعلاقه ش پرکردم، یکی راروبه روی خود، کنارصندلیش، رومیزگذاشتم. لبه ی گیلاس خودرامزمزه کردم، یک بندانگشت نوشیدم وکناردستم گذاشتم، ظاهرابه ویراستاری یک ورقه مشغول شدم، زیرچشمی، کارهاش رازیرنگاه گرفتم.
مسعود مولازادهنقدی بر رمان تالان رمان تالان داستان پُر کششی است که احمد ضیاء هروی نویسنده توانای افغان آن را به سبک نویسندگان کلاسیک رئالیست با تأکید برجزئیات نگاشته است. صحنه های درگیری ضمن اینکه هم از نظر مکان و هم شخصیت خوب توصیف شده، در بعضی صحنه ها شتاب لازم را ندارد و بیشتر به حاشیه پرداخته شده، گویی زندگی عادی چریان دارد. مثل وقتی که " نادی" درگرماگرم تبادل آتش از "صنوبر" می خواهد یک سطل آب برایش بیاورد که برشانه هایش بریزد تا ناپاک از دنیا نرود.
سيروس"قاسم" سيف « دارند می آيند»
می بينم که ارواح قربانيان سرتاسر تاريخ،
دارند به سوی ما می آيند.
همان قربانيان بهشت های موعود!
آنها می آيند تا انتقام خود را از همه ی وعده دهندگان به دروغ، بگيرند!
محمد احمدیان(امان)«بعد از عشق» و «کاری که تو با من کردی» چشمان تو از آن من نیستند
چشمان من از آن تو نیستند
دستان تو از آن من نیستند
دستان من از آن تو نیستند
فرخ ازبرىعطر سپيده
دفتر خاطره هاى ديروز
شوق ديدار ترا
آنچنان در دل من تازه كرد
بى خيال از همه تاريكى
باز بر پنجره، لبخند زدم
مسعود کدخدایی زنگی های گود قدرت: فرمانروایی جاهلان و لات ها در جمهوری اسلامی چیزهای زیادی در بارهی لزوم خواندن این کتاب میشود گفت و اگر بخواهم آنرا در یک جمله خلاصه کنم، باید بگویم که این کتاب مرجعی است در بارهی لاتها و اوباش که جایش خالی بود. این کتاب با تصویرها و نامنامهای که در پایانش آمده سخن را از شجره و پیشینیانِ جاهلان و لاتها، از دورانِ باستانی ایران آغاز کرده و در بیش از پانصد صفحه دگرگونیهای آنان را در طول تاریخ بررسی میکند تا به دوران کنونی میرسد.
رضا مقصدیهمریشهی دریا
حتا اگر توفان ِ تاریکی-
در فکر پیدا کردن ِ معنای ما باشد.
رویای ما، همواره پابر جاست
زیرا
همریشه ی دریاست.
|