محمد احمدیان(امان) خودش این طور پیش آمد! زمانی دو زن را هم زمان دوست می داشتم
من نمی خواستم، خودش این طور پیش آمد!
و به هیچ یک دست نیافتم
ابوالفضل محققیشهر من، زنجان شهر دسته جات عزاداری! (۳) دسته جات گوناگون از در کوچک وارد می شدند ، داخل حیاط بزرگی که وسط آن حوض سنگی بزرگی بود می چرخیدند! روبروی ساختما ن دو طبقه آجری می ایستادند ودر وصف محمود خوان نوحه سر می دادند " اویون آباد اولسون کربلا ! یاخچی قوناق ساخلاادن ! خانه ات آباد کربلا خوب مهمان نگاه داشتی !" روی خانه ات آباد بلند وجداگانه مکث می کردند! باز سینه می زدند تا زمانی که خان بزرگ با تبختر بر بالکن ظاهر می شد، دستی تکان می داد ومباشر پولی کف سر دسته می نهاد ودسته سینه زنان و مدح گویان از در بزرگ خارج می شد ."اویون آباد اولسون! اویون آباد اولسون ! خانه ات آباد باد! خانه ات آباد باد ."
ترانه یِ کُردی * نسیم سرد پاییزی مترجم کیومرث سیاه نسیمِ سردِ پاییزی
چه بیرحمی، چه دلسنگی
بَری سرخی زِ گُل، سبزی زِ گُلزاران،
تو آنان زرد می داری
نمی پرسی دگر کاین سان
هزاران دل به درد آری
رضا مقصدیمیخانه ی مکدّر با لحظه های روشن ِ آبی
ميل اش به دوستی ست .
در واژگان ِ سبز ِ درختی تلخ
تکرار ِآن هجای بهارين ست.
گيرم خزان، سرود ِ بلند ش را
غمگين وُسرد کرد.
ابوالفضل محققیشهر من زنجان! (۲)
سفری جادوئی وارد بازاری کوتاه، تک افتاده، قرار گرفته در سایه می شوم. بازار صندق سازان، با ده ها صندوق رنگارنگ چیده شده در کنارهم. تزئین شده با مفتول هائی از حلبی های رنگی، نقاشی دختری در کنار پسری با گل های رنگارنگ، بارنگ های روغنی، آبی روشن، سبز زیتونی، مغز پسته ائی، سرخ شنگرفی، صورتی گل بهی رنگ ،زرد طلائی، غوغائی است!این صندق مخصوص عروسان است با لحاف تشک های مخملی چیده شده بر بالای آن ها. دخترانی که با گونه های گل انداخته در کنار مادران، دست برلحاف های مخملی می کشند و می خندند. درخت زندگی شکوفه می زند !
محمود کویرگبر و یهود و ترسا؛ در آینهی شعر پارسی دنیای واژگان در شعر پارسی پر از راز و رمز و نماد است. زبانی پیچیده در نه توی ترسها و ممنوعیتها و نگوها و قداست ها. گبر و کافر و ترسا نیز در بسیاری از جاها در هم آمیخته و معنای تاریخی و واقعی خویش را از کف داده است، چنانکه دیر و کلیسا و بتکده. این نا روشنی و درهم آمیختگی با نادرستیها و دشنام و دشمنیها نیز به هم افتاده است. برای این که امروز خویش و سبب بسیاری از دشواریها و گرفتاریهای خویش را دریابیم، چاره ای نیست تا به بازکاوی ریشههای این همه بپردازیم
امید همائیچرا شتاب میکنی؟ چرا شتاب میکنی؟
کمی درنگ کن.
زمانه خود گذار میکند.
تورا کنار مینهد.
براهِ خویش میرود.
بهمن پارسا چیستان! نه خودش قابل ارج است و نه حرف و سخنش
گَند بر عالم و آدم زده وی با حرکات وَهَنَش
رنگ ِ نارنجی او باعث افسردگی است
به تَنَش زار زَنَد مثل ِ کَفَن پیرهنش
ابوالفضل محققیشهر من زنجان! خانه بزرگی را به خاطر می آورم ، با دو حیاط اندرونی وبیرونی که ماهی های قرمز درون حوض سنگی بزرگ آن می چرخند. درخت سرو بلندی سایه عظیم خود را بر باغچه حیاط گسترده است .چندین بوته پیچ امین الدوله شاخ وبرگ های خود را از قوس دیوار آجری حیاط بالا کشیده ،سرازیر پیاده رو خیابان فرمانداری شده اند. چه بوی لطیفی در فضا موج می زند! گل دان های شمعدانی چیده شده بر طاقچه های دوسوی دیوارهای حیاط رنگ آمیزی خاصی به فضای خانه داده اند. نوعی فضای مخملی عمیق واندکی محزون که مخصوص گل های شمعمدانی است.
بیژن باران اختلال فکری در شعر اختلالات روحی، فکری، شخصیتی از خفیف تا شدید بطور مزمن را همه دارند. آنها در هنرمند با استعدادهای دیگر در تعالی هنرش یاری می دهند. لذا می توان گفت: علت عالی بودن یک شعر یا شاعر در تلفیق موفق عارضه های ذهنی و استعدادهای تخصصی با شعر است. حتی می توان گفت: اختلال ذهنی شاعر را تیزتر کرده؛ تا هنرش را با موفقیت/ محبویبت فراتر انجام دهد. لذا فرد عادی شانس کمتری برای شاعر عالی شدن دارد. البته اختلال ذهنی هم ضامن موفقیت نیست، می تواند مخل آن بوده به خودکشی یا جنون ختم شود.
امید همائیموسیقیِ شعر موسیقیِ شعر ساخته شده از هجاها ست و هجا حرفی است که حرکت دارد. مثلِ: ما، می، مَ، مُ، مِ که از ترکیبِ حرفِ م و یک حرکت ساخته شده اند. این حرکات وقتی موسیقیِ خوشایندی ایجاد میکنند که به ترتیبِ دلنوازی کنارِ هم قرار گرفته باشند. البتّه عبارتِ "ترتیبِ دلنواز" خود چندان روشن نیست و احتیاج به توضیح دارد. در روشن کردنِ آن میتوان به این نکته اشاره کرد که تکرارِ یک هجا در چند نوبت یا استفاده از آن در فواصلِ معیّن به گوش خوش می نماید. مثلاً کنار هم گذاشتنِ سه هجایِ آ و سپس استفاده از هجاهایِ دیگر و دوباره به کار بردنِ سه آ نوعی موسیقی ایجاد میکند که به نظرِ برخی زیباست. به خصوص اگر توانسته باشیم آن را در فاصله هایِ مساوی بکار بریم.
مجید نفیسینخستین درسِ آزادی نه لقبهای قدیمی را میخواهم
نه عناوینِ تازه را.
مرا با همان نامِ آشنا
صدا کنید.
محسن حسامنامهي آندره ژيد به مارسل پروست برداشت ژيد از اثر پروست بعنوان نويسندهي تراز اول فرانسه، برندهي جايزهي ادبي نوبل از فرهنگستان سوئد همواره مورد شگفتي و اعجاب جامعهي ادب فرانسه بوده است. واقعيت اينست كه مجموعهي هفت جلدي «در جست و جوي زمان از دست رفته» بيترديد از جمله آثار ماندگار ادبيات فرانسه است.
منیر طهآن سویِ دریا ها دلم آن سوی دریاها به بنده
سرم فارغ زِ بندِ چون و چنده
گرفتم دل به کف گفتم بیا، این
ندانستم دلش جایی به بنده
س. سیفیحافظ در سیمایی از داریوش شایگان هرچند داریوش شایگان امروزه در بین هواداران خود حضور ندارد، ولی جای خالی او را همچنان دیگرانی همانند حسین نصر، عبدالکریم سروش و رضا داوری اردکانی پر نمودهاند. گروهی که اصرار میورزند تا آموزهها اسلامی را در قالبهایی از فلسفه یا علم کلام دیروزی به مردم امروزی بباورانند. اما بهرهگیری از منطق و فلسفهی مدرن برای اثبات عملکرد به ظاهر عقلانی دین هرگز راه به جایی نخواهد برد. روزگاری مهدی بازرگان هم فیزیک را برای اثبات کارکرد علمی دین بهانه میکرد. به طبع دین اگر کارکردی علمی از خود به یادگار گذاشته بود، هرگز به انتشار چنین بیانیههایی نیاز نداشت.
لقمان تدین نژادمادر سپیده دم،
در آفتاب پاییزی،
عینکی یافتم بر خاکِ راه
چند ورق یادداشت
پراکنده در باد
بیانیه کانون نویسندگان ایران به مناسبت اولین سالگرد درگذشت علی اشرف درویشیان علیاشرف درویشیان؛ قلم معترض فرودستان انسانها پس از مرگ با آنچه از خود به جا گذاشتهاند در یادها میمانند و از این راه به حیات معنوی و اثرگذاری خویش ادامه میدهند. از درگذشت علیاشرف درویشیان نویسندهی محبوب و سرشناس و عضو برجستهی کانون نویسندگان ایران یک سال میگذرد. چهارم آبان ۱۳۹۶ پس از تحمل ده سال بیماری و عوارض جانکاه سکتهی مغزی ، سرانجام قلبی که برای فرودستان جامعه میتپید از حرکت بازماند؛ اما علیاشرف درویشیان به پایان نرسید؛ زیرا او همراه میراث ادبی و اجتماعیاش حی و حاضر در یادها خواهد ماند: با دهها اثر داستانی و پژوهشی که هستیاشان بر واگویی صدای هیچبودگان بنا نهاده شده است.
سيروس"قاسم" سيفخر، خودتان هستيد
خب! فراريت دادم و حالا هم توی بهشت هستی. پياده شو ديگه!
جهنمی پياده شد و قاچاقچی و ماشين ناپديد شدند. جهنمی اطرافش را از زير نظر گذراند و داشت فکر می کرد از کدام طرف بايد برود که .... در همان لحظه، ماشينی جلوی پايش ترمز کرد وغلمانی از ماشين پياده شد. از ظاهر ماشين ولباس های غلمان، فهميد که بايد يکی از پليس های بهشت باشد. غلمان با لبخندی بر لب، راه را بر جهنمی بست و به زبان بهشتيان چيزهائی گفت که جهنمی معنای آن را نمی فهميد. جهنمی با اشاره ی دست و پا و سر و چشم، به غلمان فهماند که منظور او را نمی فهمد.
مرضیه شاه بزازشب در باغ او اشک می ریزد
چهره برافروخته و تب کرده بر شاخه، سیب کال،
می رسد
به طغیان دهان باز و گِل آلود کرده رود، سر و روی،
گستاخ
از مرز تنش می زند بیرون
محمد بینش (م ــ زیبا روز )دیدار معنوی مثنوی
باغ سبز عشق (بخش نخست) حکایت طوطی و بازرگان یکی از زیباترین عاشقانه های مولانا در مثنوی معنوی ست: بازرگانی را سفر هندوستان در پیش بود .وی طوطی سخندانی در قفس درون خانه اش نگهداری می کرد .او را پرسید چه ارمغانی از هندوستان برایت بیاورم؟ طوطی گفت هیچ ، فقط به طوطیان آن خطه بگو چارۀ کارم را کنند تا آزاد شوم . بازرگان چنین کرد چون پیام طوطی را به دیگر طوطیان رساند، یکی از آن میان افتاد و مرد.
اکبر ذوالقرنیندو شعرِ همزاد: «بیابان» و «قحطی» شن زار را
ذهنیتِ بیابان است و
آخته تیغستانِ بی گُدار
خواب گاهِ عقرب است و
افعی و سوسمار
ابوالفضل محققیزنی که کوچه را نورانی می کرد! فاطمه خانم داشت شب و روز کار می کرد. از کار هتل فارغ نشده برای خانه ای جهت کرسی زمستان کلوخه ذغال قالب می زد. برای خانه ائی دیگر ترشی می انداخت. کمک برای پختن رب می نمود. کاری نبود که به کمکش به خواهند واو دریغ کند. هرگز از این همه کار نمی نالید. عصر ها پای ثابت صحبت زنان همسایه بود که پشت دیوار خانه اش جمع می شدند. همان جا که شاخ های زرد آلو سایه گسترده بود ، قالیچه پهن می کردند و صحبت می گردند، چای می نوشیدند و گاه ترنمی! صحبت بی پایان آن ها تمامی نداشت. لذت گوش خواباندن من به آن صحبت ها وحسرت این که چرا مادرم در آن جمع زیبا حضور نداشت هنوز با من است.
جلال ایجادیمحمد قاضی، زوربای ایرانی محمدقاضی نمونه شخصیت فرهنگی تاثیرگذار در تاریخ ما بوده است و بسیاری از نسلهای گوناگون ترجمه های او را خواننده اند و تاثیر گرفته اند. قاضی ایران دوست و معمار زبان فارسی بود. فارسی در طول تاریخ رشد کرد و همه فرهیختگان ایرانی، در چهار سوی این سرزمین، در این رشد نقش داشته اند. این میراث مشترک، ثروت معنوی و فرهنگی همه ایرانیان و مردم کشورهایی است که به این زبان علاقه دارند. متاسفانه در روزگار کنونی افراد تنگ نظری هستند که نسبت به زبان فارسی کینه دارند. بطور مسلم این واکنش منفی از نادانی است. در عرصه زبان و فرهنگ، مانند محمد قاضی باشیم.
علی آشوری ۷۶ سال در واژه و مهر زندکی کرد ۷۶ سال در واژه و مهر زندکی کرد
در سکوت و اعتراض راه رفت و
کلام آغازید، گفت
شانه به شانه در عمارت های خاک گرفته ، شانه به شانه ی درهای گل گرفته ، گلین
با بغض و زخم و درد نوشت
ا. رحمانتبی نشسته بر جانِ خسته مردی پا گذاشته در خیابانی
خورشید ،
صفحه آهنین کوره
از خیابان بر آسمان می بارد
|