logo





زنگی های گود قدرت

پنجره ای متفاوت بر تاريخ اجتماعی ايران

چهار شنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۳۱ ژانويه ۲۰۱۸

پيرايه يغمايی

pirayeh-yaghmaii-s.jpg
بدون ترديد هر کس که به تاريخ سياسی، اجتماعی، مذهبی، هنری، ورزشی و نيز به دانش مردم شناسی در ايران علاقه مند است، دست رد به سينه ی این کتاب نمی زند و پس از خواندن بخش هايی از آن به سرعت جذب درون مايه اش می شود، زيرا اين پژوهش قابل توجه از آن دست کتاب هايی است که دست خواننده را می گيرد و با حوصله او را از تودرتوهای دشوار جامعه عبور می دهد و به ديدار آسيب های بزرگ اجتماعی می برد و تازه خواننده در می يابد،
بی گمان کتاب «زنگی های گود قدرت» يکی از آثار ارزشمندی است که در سال های اخير به بازار کتاب عرضه شده و اگر چه از آثار برون مرزی است، اما اعتبارش فقط شامل حال برون مرز نمی شود، بلکه درون مرز هم می تواند به عنوان يک کتاب مرجع و فرهنگستانی از آن استفاده ببرد ، بويژه برای کسانی که بعد از اين تصميم دارند به صورت جدی مطالبی در مورد فرهنگ اجتماعی ايران بنويسند.
بطور کلی هنر بزرگ مسعود نقره کار- نويسنده ی کتاب- يافتن گره های پنهان جامعه است که تا به حال آنها را کسی نديده، يا اگر هم ديده، روی آنها تأمل نکرده، يا اگر تأمل هم کرده، درنگ سرسری اش – فقط در حد يک مقاله يا يک مصاحبه ی کوتاه بوده است. در حالی که این عقده های بدخيم روز به روز بر رشد سرطانی خود افزوده و تکثير شده اند و همان ها هستند که هم آسيب خورده اند و هم آسیب زده اند و هم به صورت يک بيماری فراگير يقه ی فرهنگ ايران را رها نکرده و نمی کنند.
بدون ترديد هر کس که به تاريخ سياسی، اجتماعی، مذهبی، هنری، ورزشی و نيز به دانش مردم شناسی در ايران علاقه مند است، دست رد به سينه ی این کتاب نمی زند و پس از خواندن بخش هايی از آن به سرعت جذب درون مايه اش می شود، زيرا اين پژوهش قابل توجه از آن دست کتاب هايی است که دست خواننده را می گيرد و با حوصله او را از تودرتوهای دشوار جامعه عبور می دهد و به ديدار آسيب های بزرگ اجتماعی می برد و تازه خواننده در می يابد، آنچه را که قبلاً به صورت يک حکايت يا يک واقعه می شنيده، ريشه دار تر از اين حرف هاست ودر می يابد که چگونه حلقه های اين زنجير سياسی و اجتماعی و مذهبی و هنری و ورزشی و تفريحی و کافه گرايی و تصنيف و ترانه ، از زيربه يکديگرمحکم ومتصل اند و چگونه جامعه از سياست به سمت مذهب و هنر و زورخانه و کافه های دست چندم لاله زاری و نمایش های رو حوضی و تصنيف های عامه پسند سُريده است که پيش از آن حتا تصورش را هم نمی کرده که سرنوشت مردمش اينطور رقم خورده باشد.



پُر واضح است که مسعود نقره کار برای نوشتن اين کتاب پانصد صفحه ای به تمام کتاب های مربوط سرزده ، به فرهنگ ها مراجعه کرده، مقاله ها و مصاحبه های اين زمينه را فراموش نکرده، حتا ديوان اشعارو تصنيف های کوچه و بازار و بسياری از موارد ديگر را ازياد نبرده و از حاصل اين تلاش مجموعه ی جانداری فراهم آورده که در حد يک مرجع، معتبر است.
او با شکيبايی بسيار فرهنگ جاهليسيم، عياری، لوطی گری، لاتی گری، روسپيگری، فتی گری، قلندری، جوانمردی، شطّاری، مدّاحی، قداره بندی، لومپنيسم، آخونديسم، مزدورگری و فرهنگ لشوش و اوباش و اراذل را لغت به لغت معنا کرده ، همه را به تک تک شرح داده، شاخه های درونی آن ها را مورد بررسی قرار داده، چهره های شاخص آنها را معرفی نموده، در مورد خصوصيات آنها از حيث فيزيکی وطرز تفکر و رفتاری و گفتاری گفتگو کرده، به تأثيرمثبت و منفی آنها در جامعه ی ايران از تهران تا ساير شهرستان ها پرداخته و تا آنجا که ممکن بوده نکته ای را از قلم نيانداخته است.
و ستايش بيشتراينجاست که نويسنده در سراسر کتاب، گرانيگاه متعصبانه ای روی هيچ فرقه و قوم و رده و دسته ای از خود ندارد و روی هيچکدام از شخصيت ها قضاوت شخصی نمی کند و فقط به بازگوی وقايع و شناسه ی حقيقت می پردازد.
نثر کتاب گوارا و شيرين و پُل هايی که ميان پاراگراف ها زده شده ، بسیار هوشمندانه است.
چاپ کتاب را انتشارات «فروغ» درآلمان بر عهده داشته که با وسواس و دقت بسیار این کار را به انجام رسانده.
کتاب مصور است و در 525 صفحه با کاغذی چشم نواز تدوین گشته.
تنها انتقاد کوچک من به عنوان يک خواننده؛ رنگ بندی عبوس جلد وخط ناموزون روی جلد کتاب است.
با سپاس و درود ديگر باره برای نويسنده ی گرامی دکتر مسعود نقره کار مطلب را به پايان می برم. دستش توانا، راهش پويا و گام هايش استوارترين باد!
و اينک بخش های کوتاهی از کتاب
در مورد خواننده ی مردمی مهوش:
««يک شب گروهی آمدند...سازهائی با خود داشتند...صدای موسيقی ديگرگونم کرده بود. خواندم و رقصيدم. مردی که ويولون می زد سراپايم را برانداز کردو گفت: «اسمت چيه؟ گفتم :اکرم. گفت: توی اين خانه سه تا اکرم هست، اکرم کوتوله، اکرم خالدار، توچی هستی؟ ناچارگفتم: اکرم آبگوشتی، آخر من آبگوشت دوست دارم.گفت: می برمت، ازاين نکبت خلاصت می‌کنم.»
«آن مرد(حسن زاده) درکاباره ها ويولون می زد. خواندنِ کاباره‌ ای را به زودی آموختم . خيلی صدا نداشتم، اما ادا، چرا..کارم گرفت. شهرتی به هم زدم. به بهشت تهران راه يافتم و از آنجا به شکوفه ی نو و عاقبت به چهارراه خوش يا چهار راه مهوش کُش!» (ص 352)
.
در زندان های سياسی نيز رژيم ها از برخی جاهل ها و لات های زندانی برای ضرب و شتم زندانيان سياسی استفاده می کردند. (ص137)
.
جعفرعمو حاجی(رستمی) معروف به جعفر زاغی بسيار بلند قد(بالای دو متر) و قوی و تند و تيز بودکه يک تنه بدون اغراق با بيش از پنج- شش نفر گردن کلفت درگير و پيروز می شد. هيچ وقت چاقو و امثال آن در جيب نداشت و اگر داشت مسلماً مرتکب قتل های زیادی می شد چون ترس و رحم نزد او معنا نداشت. (ص 132)
.
حسن عرب، چاقوکش و لات معروف که خیلی هم هیکل مند بود، در یکی از درگیری‌‌ها به دست جوانان کم سن و سال سازمان جوانان افتاد و خود شاهد بودم که جوانان او را به زمین‌انداخته و روی بدنش ‌می‌رقصیدند، ظاهرا خیال کرده بودند مرده است. این واقعه همان روزی بود که سرهنگ نوری شاد، رئیس پلیس سوار را که بی محابا سوار بر اسب با شمشیر به جوانان حمله ‌می‌کرد، کشتند. حسن عرب در آن روز نمرد و به پاس این فداکاری بعدا صاحب کاباره ایران در آبادان و اولین وارد کننده «خانم» از اروپا به ایران شد.(ص133)
.
حزب اراده ملیِ سید ضیاء طباطبائی را در ‌زمره‌ی نخستین احزابی دانسته‌اند که از جاهل‌ها و لات‌ها برای تضعیف و حذف فرد یا حزب و سازمان سیاسی مخالف خود استفاده کرد. این حزب «داش مشدی‌‌ها و گردن کلفت هايی» داشت که زیر پوشش نام و عنوانِ «حزب وطن» به مراکز حزبی و کارگری سایر سازمان‌های سیاسی حمله ‌می‌کردند.


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد