پنجره های بسته را
دست سپیده، بازکرد
یعقوب لیث دیگری
آمد و آواز کرد.
شکست ارتجاع به آسمان رسید
به آیه های مندرس
تزلزلی عیان رسید!
امام های کاغذی، مچاله شد
و اعتبار این خلافت دغل
چو کیسهء زباله شد!
+++
به بین ، به جاده های شب
صدای رخش رستم است
و جنگ نا برابری،
به سرخی شفق
زبانه میزند ؛
زمین، شکاف میخورد
و فصل تازه ای
جوانه میزند!
+++
من از ستاره ها شنیده ام
و از گلوی نهر ها شنیده ام
بهار دیگری چو در رسد
سبوی عمر اهرمن ، شکسته است
و دست دشمن وطن شکسته است ...!