logo





در پشت ِ پنجره

دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۱ - ۰۵ نوامبر ۲۰۱۲

رضا مقصدی

az-pshte-panjare.jpg
به تماشای خیابان ِ بلندی که پُر از خاطره ی تنهایی ست
پشت ِ این پنجره ، می مانم .

شهر را با من ِ تنها شده ، حرفی نیست
وان درختی که فراسوی تب آلود ِ نگاهم را پُر می کرد

وطنین ِ تپش ِ جان ِ جوانم را
به ترنم های نم نم ِ باران ِ بهارانش ، می آمیخت -
از تگرگ ِ ناگاه
برگ وُ بارش ریخت .

آه ...ای روح ِ بزرگ ِعشق !
ای عزیزی که ترا با من، پیوند ِ کهنسالی ست !
باز ، با زمزمه ی باران

پشت ِاین پنجره ، می مانم
از تو با این دل ِ تنها شده ، می خوانم .
هایدلبرگ. سال 65
از کتابِ : با آینه دوباره، مُدارا کن



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد