یورگن هابرماس جهانبینی و اثر هیدگر ترجمه: مهدی استعدادی شاد
امروزه پرسش این است که بررسی گذشته سیاسی هیدگر در آلمان فدرال چه هدفی میتواند داشته باشد؟ به گمانم ارزش دارد این بررسی دو هدف را پیگیری کند. یکی، موضع هیدگر است پس از سال ۱۹۴۵ دربارهی گذشته خود. باید اطلاع یابیم که او چه چیزی را تا پایان عمر واپس زده، لاپوشانی و جعل کرده است. همچنین با برخی نکتههای تکمیلی که بررسی ویکتور فاریاس در مورد رابطهی هیدگر و ناسیونال سوسیالیسم به دست میدهد، مایلم این پرسش را که در جایی دیگر هم بدان اشاره داشتهام، دوباره مطرح کنم: آیا میان فلسفه و برداشت سیاسی هیدگر در آن موقعیت زمانی – مکانی رابطهای درونی وجود دارد؟
یونس پارسا بنابراه انسان بسوی توسعه و رشد:
سرمایه داری و یا سوسیالیسم؟ نوشته حاضر جمع بندی ها و نتيجه گيری های نکات مهم و اصلی يک کلاس درس تابستانی تحت عنوان " راه انسان به سوی توسعه و رشد: سرمايه داری يا سوسياليسم؟ " می باشد. در تهيه و تنظيم رئوس مطالب و محتوی اين کلاس درسی و نوشته حاضر، نگارنده از مقالات و کتابهائی که برخی از مارکسيست ها و سوسياليست های آمريکای شمالی در کلاس های درسی خود به کار می برند، استفاده کرده است. اين مقالات و کتاب ها همراه با ديگر منابع در آخر اين نوشته به صورت " منابع و ماخذ " آورده شده اند.
محمود راسخپاسخ به ملاحظاتی پيرامون مقاله ی
„رفورم، رفورميسم، انقلاب“ بخش چهارم و پایانی
محمود راسخپاسخ به ملاحظاتی پيرامون مقاله ی
„رفورم، رفورميسم، انقلاب“ بخش سوم
محمود راسخپاسخ به ملاحظاتی پيرامون مقاله ی
„رفورم، رفورميسم، انقلاب“ بخش دوم
محمود راسخپاسخ به ملاحظاتی پيرامون مقالهي
„رفورم، رفورميسم، انقلاب“ ملاحظاتی را با عنوان „رفورم-پارلمنتاریسم و تجربه ی شكست خورده ی انقلاب پرولتری“ ایضاً در سایت „عصر نو“ به تاریخ پنجشنبه ۲ آبان ۱۳۸۷ با نام ش. فردا، منتشر ساختند. ایشان در ابتدای نوشته ی خود انگیزه شان را از نگارش مقاله در ضمن برخورد به مطالب من این امید ابراز میدارند كه شاید آن مقاله ها و ملاحظات ایشان زمینه ای شود „تا با گذشت زمان و ورود همه اندیشمندان و صاحب نظران به این موضوع... چه بسا كه این موضوع زمینه ساز جنبش سوسیالیستی آیندهی كشور ما گردد.“
در این رابطه باید گفت كه متاسفانه در درون چپ ایران برخورد به نظرات یك دیگر و شركت در درگیری نظری در مسایل اساسی كه جنبش سوسیالیستی ایران با آن روبروست امری است كه بندرت دیده می شود. به نظر می رسد كه „اندیشمندان و صاحب نظران“ ضرورتی برای این كار كه یكی از سنت های دیرینه ی جنبش سوسیالیستی جهانی است نمی بینند. هر كه حرف خودش را می زند و به نظر دیگران كاری ندارد. گویا این كار كم خطرتر است.
عباس شکریدگرشُدگی طبیعی
"لارس فردریک اُسوندسن" در کتاب "فلسفه ی دل آزاری" می پرسد: "چرا دیگر کسی از دگرشدگی حرف نمی زند؟" واقعا چرا در ادبیات امروز کسی از "از خودبیگانگی" حرف نمی زند؟ دگرشدگی می تواند به مثابه ی فاصله ی آگاهی ذاتی انسان با جهان بیرون باشد که هماره وجود داشته است. باور ندارم که علت کمتر پرداخته شدن به از خودبیگانگی، به معنی کاهش فاصله ها باشد. این فاصله ؛«آگاهی درونی و جهان بیرون» برای رسیدن به آزادی است، اما آنچه امروز شاهد آن هستیم، متداول شدن دگرشدگی به مثابه فاصله ای بین آگاهی درونی و تمدن است.
نصرت شاد مانيفست روشنگری فلسفه کانت کانت؛ مخلص روسو، دوستدار اپيکور، راهنمای اينشتين ايمانوئل کانت، نخستين نماينده فلسفه کلاسيک آلمانی،خالق مهمترين مانيفست روشنگری اروپايی در بيش ازدوقرن پيش است. اوبين سالهای ۱۸۰۴-۱۷۲۴ ميلادی درشرقی ترين نقطه دولت پروس در روسيه امروزی بدنيا آمد وهيچگاه شهرمحل تولدخودراترک ننمود گرچه دردانشگاه جغرافيای جهانی درس ميداد!. اوناکنون پرخواننده ترين فيلسوف غرب بوده است. ازطريق او روشنگری آلمان به نقطه اوج خودرسيد.
نصرت شاد شوپنهاور، شاگرد کانت، استاد نيچه آرتور شوپنهاور، فيلسوف آلمانی، يکی از کلاسيک های فلسفه غرب است. توماس مان، نويسنده آلمانی، اورا عقلل گراترين فيلسوف ميان عقل گريزان ناميد. شوپنهاور مي گفت که وحشت از مرگ، آغاز فلسفه گری و دليل دين جويی بوده. مورخين فلسفه،زندگی اورا راهی دراز برای کشف حقيقت ناميدند. شوپنهاور مي گفت که زندگی رنج است و نجات فقط ازطريق هنرممکن است واخلاق براساس احساس همدردی با ديگران بوجود می آيد
|