محمد احمدیان(امان) باورهای خویش را باورهای خویش را زندگی می کنم
امروز می تواند روزی خوب باشد،
یا هم که نه
فردا می تواند روزی خوب باشد،
یا هم که نه
کوشیار پارسیکامش، امریکا و طبقه متوسط یهودی (نگاهی به آثار فیلیپ راث)
میراث پدری، داستان واقعی یکی از تاثیرگذارترین یادداشتهایی است که زمانی نوشته شده است. ظرافت غیر احساساتی پسری دربارهی پدر وفاداری که همسرش درگذشته. اما از کتابهای پیشین راث، پدر را مرد بازنشستهی عصبیای میشناسیم که چهل سال تمام برای شرکت بیمه سخت کار کرده، بدون هیچ ارتقای رتبه زیرا ضد یهودیان کارفرمای او بودهاند.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )دیدار معنوی مثنوی
(سر تازیانه)
سودای تو را بهانه ای بس باشد
مستان تو را ترانه ای بس باشد
در کشتن ما چه می زنی تیغ جفا
ما را سر تازیانه ای بس باشد
حسین افصحی معرفی کتاب :
آواز نگاه از دریچه تاریک باز هم کتابی از جان باختگان ۴۰ ساله رژیم جمهوری اسلامی ، که هرچه از انان بنویسیم و بازگو کنیم کم است . زیرا عمق فاجعه انقدر وسیع است ، که نمی توان به چندین نوشته قناعت کرد . یکی از کسانی که همه هم و غم خودرا پس از رها شدن از زندانهای مرگبار جمهوری اسلامی ، برای نوشتن از کشته شدگان و افشای این نظام توتالیتر گذاشته است ، " مهدی اصلانی " است . کسی که از دالانهای مرگبار گذشته و از کشتار سال ۶۷ جان بدر برده است . اما در خارج کشور لحظه ای ارام ندارد و کوله بار بر دوش از این قاره به قاره ای دیگر در حال سفر است که از کشته شدگان بگوید ، جنایایات این رژیم ضد بشری را بازگو نماید و از ادامه مبارزه فریاد بزند و از قول کشته شدگان نوید پیروزی بدهد .
احمد افرادیشعبان با مُخ ( شعبان جعفری به روایت خانم هما سرشارـ بخش پایانی) جعفری : ...فرداش باز دادگاه تشکیل شد و رئیس دادگاه اومد باز اون چکشو زد رو میز و گفت : دادگاه رسمی است. من بلند شدم یهو ایستادم گفتم : قربان رسمی نیست. گفت : چرا ؟ گفتم این مملکت هنوز جمهوری نشده که! چرا عکس شاه بالا سرت نیست؟ یه نیگایی کرد و...دویدن اینور و اونور. گفتم : خُب برین از خونه ی ما یه عکس شاه هست وردارین بیارین. خلاصه، دوباره تعطیل شد و بعد دفعه دیگه گفت: دادگاه رسمی است. گفتم : نیست. گفت : چرا؟
آبتین آیینهاَنگل زاده ها
مهمانانِ ناخوانده ی میزبان خور
راندخورانِ تاراجگرِ ایران خور
دیوزادگانِ بیدادگرِ هستی خور:
با پنداری پنهان بر پیکرها فرود می آیند
اندامهای تن ها را به خوابِ فراموشی می کِشانند
ابوالفضل محققیسفر در دوران کرونائی "خورشید تن می شوید در دریاچه سیلیان " باز در راهیم این بار سرمد نیز بر جمعمان افزوده شده .مقصد هنوز نامعلوم ! گفتن چنین چیزی برای یک سوئدی غیر قابل باور است برای کسانی که از یکسال قبل برای سفر برنامه می ریزند بلیط می خرند هتل رزرو می کنند وحتی آرام آرام شروع به لیست برداری لباس ها و رستوران هائی که خواهند رفت می کنند وهمه چیز با برنامه وحساب شده .تفاوتی بنیادی در نگاه به زندگی و نظم بخشیدن به آن .
لقمان تدین نژادیک مُشت گاندو میانگینِ عمرِ ذاکرینِ اهلِ بیت،
به هزار سال می رسد
از محتشم کاشانی گرفته تا جودیِ خراسانی،
از حنیف گرفته تا شریعتی،
از سروش گرفته تا آهنگران،
حاج منصور، حاج سعید، حاج میثم، حاج ...،
علی رضا جباریبرخیزخاوران! برخیزخاوران! زچه ازپا فتادهای؟
سر را چرا به سینهی دریا نهادهای.
باران زراه مانده و دریا تهی زآب
برخیزو خود ببارکه دریا شود پرآب.
ازخاک سربرآرو به پا کن دگرشرر،
رضا علامه زاده«آواز نگاه از دريچه تاريك»
روايت مادران و پدران و همسران و فرزندانِ زندانى و اعدام شدگانِ ... مهدى اصلانى عنوان كتاب تازه اش را با وامى از احمد شاملو "آواز نگاه از دريچه تاريك" گذاشته است، تا با لطافتِ كلام، اندكى از نيش جانسوزى كه در روايت مادران و پدران و همسران و فرزندانِ زندانى و اعدام شدگانِ دهه اول پس از انقلاب به قلب خواننده مى خلد، بكاهد.
ابوالفضل محققیداستان یک سفر در ایام کرونائی "سلام من کتاب جان شیفته ام "! چراغ های کم نور پشت پنجره ها، نقطه های نورانی که نشانه صفحه های تلویزیونی است من را به یاد دنیائی می اندازد که " ری برد بردی" در داستان تخیلی "فارنهایت چهار صد وپنجاه یک" ترسیم می کند. فیلمی بهمین نام با کارگردانی "فرانسوا تروفو، کارگردان فرانسوی" .جهانی که انسان هاتنها به صفحات بزرگ تلویزیون ها خیره می شوند و به رایانه ها چشم وگوش می سپارند.ازهمین طریق با هم ارتباط برقرار می کنند.
علی اصغر راشدانسلول انفرادی فردوسی واما از راویان شیرین سخن و طوطیان شکرشکن نقل است که فردوسی خراسانی علیه الرحمه از زندان و سلول تک نفره ی سلطان محمود جبار خلقش بگرفت وازتنهائی به تنگ برآمد. در دیداری بادختر، سربه دامانش بنهادواز خفقان تنهائی و سکوت غدار سلول انفرادی بنالیدو گله های جگر خراش بکرد...
نیلوفر شیدمهردو بوسه
میبوسمش
آبدار
با دهانی پُر تمشک
جای دهانم
بر لبهای تُرشش
دلم را آب میاندازد
کاظم کردوانیبه یادِ مهدی اخوان ثالث در سیاُم سالگردِ جاودانه بدرودش ما که از نسل بعد اخوان هستیم و آغازِ جوانیمان همزمان بوده است با دورانِ رونق شعرِ نو و اقبالِ وسیعِ روشنفکران و جوانان آن روزها به شعر، یعنی سالهایی که شعر، نه در ذاتِ خود، بلکه در واقعیت نیز پیشِ نسلِ جوانِ آن روزگار حقیقتاً «فرشتهی شعر» بود و آشناییمان با نامهایِ شاعران بزرگی چون نیما، شاملو، اخوان، فروغ، شهریار، ابتهاج، شفیعی، نادرپور و... از همان زمان است و بهیکمعنا هرکداممان، بهفراخورِ علاقه و بهاندازهیِ درونمایهمان با شعرهایِ این بزرگان بزرگ شدهایم، ازدستدادنِ عزیزی چون اخوان برایمان چیزی بیش از ازدستدادنِ یکی از قافلهسالارانِ شعر و ادب فارسی است. رفتنِ اخوان چون رفتنِ پارهای از تن ما بود.
شهاب طاهرزادهملت ترسو عجب زمانه ای ! دلها نه برای ایران است
توچه میگویی که ایران خسته و نالان است ؟
همه میترسیم مثل دست خیس به برق
راه که میرویم نکند پشت سرکسی پنهان است ؟!
بیژن باران شاهنامه فردوسی شاهنامه شناسنامه فرهنگ یعنی زبان، باور، اساطیر ایرانی ست: بسی رنج بردم در این سال سی/ عجم زنده کردم بدین پارسی. شاهنامه وجدان جمعی ايرانيان است. هیچگاه از حافظه آنان پاک نخواهد شد. شاهنامه سراسر عشق به زندگی، آسایش، نیکبختی انسانها، پرهیز از آزار دیگران، نفرت از جنگ، بیزار از کشتار، خونریزی، ویرانگری است. او گفت: زندگی، پندار، گفتار، رفتار انسانها باید بر پایه خرد باشد؛ سرپیچی از آن مایه تیرهروزی شود.
رضا اغنمیبخشی ازتاریخ جنبش کارگران صنعت نفت ایران نقد و بررسی کتاب در گاهشمار آمده که شادروان یدالله خسروشاهی در ۶ ابان ۱۳۲۱ متولد هفشجان ازدهات شهر کرد بوده، پس از شرح گذران دوران پر تلاطم زندگی و پنجاه سال فعالیت مدام درتلاش معاش و آزادی، درسن ۶۷ سالگی در لندن از هستی می رهد
خواننده وقتی مطالعۀ کتاب را شروع می کند، سرگرم که نه، بلکه چنان غرق روایت ها می شود که نمی تواند لحظه ای کتاب را رها کند. تلون و گوناگونی روایت ها چنان گیرا و جذابند واکثرا عریان، که پنداری بالا سر شهری درحال پرواز ناظر وتماشاگر بازیگران گوناگون جامعۀ خود هستی.
محمد احمدیان(امان)هم چون آسمانی جدایی خوب است
گاه به گاه
رها می شوی
از دوست نداشتن
اسد سیفتأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر ادبیات داستانی ایران (نگاهی به رمانهای احمد محمود) در تاریخ ادبیاتِ هر ملت میتوان آثاری یافت که وامدارِ تاریخ هستند. حوادثِ تاریخی در این آثار جامه ادبیات به تن میکنند، از تاریخ میگذرند تا نشانگر حیاتِ انسان باشند از دریچهای دیگر. اگر "جنگ و صلح" تولستوی و یا "اسپارتاکوس" هوارد فاوست هنوز خواننده دارد، نه برای تاریخی بودن، بلکه ادبی بودن آن است. خواننده در این آثار به ذهن انسانهایی راه مییابد که شاید حتا نقشی اساسی در تاریخ نداشتهاند اما در آن حضور داشته و آن را ساختهاند.
علی رضا جباریفردا
رزمندگان شب،
ای شبروان منتظر فردا،
یک لحظه با امید،
در راه بردمیدن خورشید،
مانید و بنگرید،
آهنگ پرطنین رویش فردا را.
رضا علامه زادههمراه با جمالزاده و خرسندی در دو صحنه کوتاه از یک فیلم بلند فیلم مستند بلند "شب بعد از انقلاب" را بیش از سه دهه پیش ساخته ام اما همانطور که دیده اید اخیرا صحنه هائی از فیلم های قبلی ام را برای نسل تازه که شاید حتی نامشان را هم نشنیده باشند در فیسبوک و اینستاگرام به اشتراک می گذارم.
از این فیلم دو صحنه ی اول و آخر را که کمتر از پنج دقیقه است انتخاب کرده ام که در اولی جمالزاده از مشکلش با ملایان سخن می گوید و در دومی هادی خرسندی به ریششان می خندد!
احمد افرادیشعبان با مُخ ( بخش نخست) خانوم... من خودم دو سه سال آخر می دونستم که این مملکت یه روز نابود میشه، به جون شما. من مغزم خوب کار میکنه ! بگذر از این که هی بی مُخ بی مُخ میکنن! با این بساطی که من دارم میبینم ، طرف داره میره! خُب من یه جور بودم که هر کسی کاری داشت میومد سراغ من و حرفا شو میزد . مثلاً میرفت دادگستری میدید نمیشه میومد پیش من... هزار تا بودن!...اینا میگفتن تو مملکت چه خبره !
علی اصغر راشدانمریض البته جنابعالیم عضوتاره واردخانواده هستی. پنج شیش عضووارده خانوادگی دیگه م داریم. دوسه تاشون قدیمی ودوسه تاشونم وارده همین چن سال پیشن. نمیدونم روچه اصلی خودموباشماخودمونی ترمیدونم. میتونم راحت درددل کنم، حرفاراحت روزبونم جاری میشن. حس می کنم اهل دردی، توناصیه ت فهم ودرک پیداست. »
مرضیه شاه بزازسوداگران قانون بیهنگام،
خروسان
به تنگنای غروب بانگ برداشتند
گفتم مگر پیامبر مردگانید که اینگاه؟
نیلوفر شیدمهرزان سوی زمان تا این لحظهی ناب زان سوی زمان مرا صدا میکردند
ارواح برهنه یا خدا میکردند
تا صبح درون سینهام چرخ زدند
از پردهی خواب من ردا میکردند
|