logo





نگاهی به کتاب حافظ در پیاله

چهار شنبه ۲۶ مهر ۱۳۹۱ - ۱۷ اکتبر ۲۰۱۲

محمود صفریان

hafez-mah-dar-piyaleh.jpg
کتاب:
" حافظ
ماه در پیاله "

محمود کویر
کتاب جانانه ای است

کتابی در 401 صفحه توسط نشر
آیدا در بوخوم آلمان

کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

از آنجائی که تارهای وجود ما را غزل های حافظ تنیده است، این کتاب کویر زخمه ای است به این هزاران تار.
این کتاب از عشق و مهر می گوید که " ...اگر مدرسه هم نرفته باشی و چشمانت روشنی کامل هم نداشته باشد ..."
آن ها را درمی یابی و می فهمی، چرا که
" غزل حافظ ، آنی است که نیست و باید باشد "
کویر خود عاشق است، عاشق ِ عاشقان و عشقشان و حافظ عاشق است از عشق می سراید و مردم عشقشان حافظ است. و کویر از همه ی این دنیای سبز می گوید.
چون است که در عصرسیاه و تاریک شاه شجاع، حافظ می تازد و رندانه همه ی نابکاران و سالوسان را می نمایاند ولی در این زمان همه بریده اند و از نا افتاده اند ؟
" فریاد که آن ساقی شکر لب سر مست
دانست که مخمورم و جامی نفرستاد "

" من و انکار شراب! این چه حکایت باشد
غالبا این قدرم عقل کفایت باشد "
شهامتی در این گونه سروده های حافظ هست که او را در قلب های تشنه ی رهائی در صدر نشانده است و باید به محققی چون محمود کویر دست مریزاد و خسته نباشید گفت که با همتی مثال زدنی و صرف وقت سالیان، برای شناساندن بیشتر این رند روزگار تلاش کرده است. کتاب را که بخوانید بی تردید با من هم عقیده می شوید.
کویر می گوید حافظ از فردای روشن نیرو می گرفت. فردائی که اگر به آمدنش اعتقاد نداشته باشی لورده ی تاریخ می شوی، دردی که دارد جان بسیاری را می تراشد:
" بگذرد این روزگار تلخ تر از زهر بار دگر روزگار چون شکر آید "
و فریاد حافظ را به گوش می رساند که باید، با امید و پر شکوه باشی که اگر بودی می شوی انسانی کوبنده، آنچه که اینک به آن نیاز وافر هست:
" زین آتش نهفته که در سینه ی من است خورشید شعله ای است که در آسمان گرفت"
که البته بایستی بتوانی دست از طمع و طلب برداری تا جانت از ترس و زیاده خواهی تکیده شود. و اگر دست طلب داری برای رسیدن به جانان باشد.
" دست از طلب ندارم تا کام من بر آید یا تن رسد به جانان یا جان ز تن بر آید "

و کویر هوشدار می دهد که بیائید چون حافظ عکس رخ یار را در پیاله ببینید و در ظلماتی پوچ و بیهوده به دنبال
" گوهر نایاب " نگردید. چرا که:
" می یافت نشود گشته ایم ما "

کتاب حافظ
ماه در پیاله
سه بخش عمده دارد:
بخش یک : حضور حضرت دوست
بخش دو: حضور خلوت دوست
بخش سه : حضوردر آیینه ی پریشان
و محمود کویر چنین دعوت می کند که برای گشت در کوچه باغ های این کتاب ارزشمند همراه شوید:
با من بیا
با من به کوچه باغ های نارنج
به باغ خوشبوی لیمو بیا
تا غزلی در گیسوانت ببافم.
با من بیا
به میخانه های شیراز بیا
تا از شاخه ی ماه
و از بوسه ریحان ها
برایت غزلی ببافم .

کتاب های تحقیقی کویر که کم هم نیستند بر پایه اندیشه های بارور او و با کمک از سعه ی صدر که از داشته های این محقق فرهیخته است ، موشکافانه و چراغ به دست خواننده را به زوایا می کشاند و فرصت می دهد تا خود بیابد و پیاله به دست تا آنجا که می تواند از سرچشمه بنوشید.

کویر برای شناساند حافظ به زندگی او نقب می زند، و تلاش می کند تا بدانیم شاعری که غزل هایش هریک انگیزه یک تابلو مینیا تور است و بر احوالات گوناگون دوستدارانش که اینک از شمار بیرونند تاثیری بنیانی دارد چگونه ظهور کرده است، و هر گامی که در این راه بر میدارد شاهد از خود خواجه می آورد.
بخش حضور حضرت دوست که در فهرست از حضور حضرت عشق نام برده شده، بیشترین جای را در کتاب دارد و در حقیقت:
" تاریخ روزگار حافظ است. زندگانی و روزگار شاعر کلید واژه های دیوان حافظ است..."
سخن به تمامی در مورد حافظ از تولد تا وابستگی ها و عشق و علایق، در این فصل که علاوه بر خواندنی و لذت بردنی است گام در حیطه ی تاریخ نیز گذاشته شده است....

" شیراز " مزید بر القاب گوناگون دیگر حافظ ، جایگاه والائی دارد، تا آنجا که به هنگام گرفتن فال با:
" ای حافظ شیرازی تو....." آغاز می کنند و استاد محمود کویر این علاقه را از زبان خواجه به خوبی می نمایاند:

" شیراز و آب رکنی و آن باد خوش نسیم عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است. "
یا

" بده ساقی می باقی که در جنت نخواهی یافت کنار آب رکناباد و گلگشت مصلا را "

نام هائی هستند که با زندگی مردم عجین شده و برایشان زنده جاوید است. " حافظ " نامی شاخص در این وادی است و استاد محمود کویر یکبار دیگر این نام را جلا و صیقل می دهد و با آوردن نمونه هائی از اشعارش که باز تاب اندیشه او است خواننده را از راه بادیه به شاهراه شناخت می کشاند.
و نیز عشق این جوهر هستی را که جایگاه والائی در روح و روان حافظ دارد تا آنجا که آن را آبی زلال می داند برای پاک کردن گناهان:
" هر چند بحر گناهم ز صد جهت تا آشنای عشق شدم اهل رحمتم "
در جای جای کتاب می نمایاند:
" از صدای سخن عشق ندیدم خوشتر یادگاری که در این گنبد دوار بماند "

کویر اشاراتی خوشایند دارد به اشعاری از حافظ که بر پایه کار برد حروف است.
" به موسیقی آوای " ش " که در جان حافظ پژواکی شاد و عاشقانه داشته است گوش فرا دهیم :
" ای همه شکل تو مطبوع و همه جای تو خوش دلم از عشوه شیرین شکر خای تو خوش "
*
" رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی جامه ای بود که بر قامت او دوخته بود "
***

کتاب حافظ
ماه در پیاله

چنان مالا مال از گفته های نغز و اشعارانتخاب شده از حافظ است، و چنان آگاهانه از جهات مختلف به حافظ نگاه شده است که برای بردن لذت کامل بهتر است آن را به دفعات خواند و به مدد آن همراه این سلطان غزل ادبیات فارسی شد.
هر نوع صحبت دیگری در مورد آن بیم دارم که بر چهره پر مهر آن حکم آه را بر صفحه آئینه داشته باشد.
این یک توصیه است.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد