علی اصغر راشدان روزی از بهار قبای سبز مزرعه را گوسفندها خال میكوبند،
نوازش دامن علف زار را به پوزه به قيام بر میخيزند
برههای شيرمست بهاره به ساز چمن پای میكوبند
برق تيغهی داسغالهات خورشيدی میشود بر زمين
اومبِرتو اِکو: از ارسطو تا اِدگار آلِنپو* برگردان: مهدی استعدادی شاد بر خلاف آنچه تاکنون گمان شده است، موضوع ما جدل بین شاعرانگیِ هنجارمند و زیباییشناسیِ جهانشمول نیست. در حالی که اولی به معنای متناقض "کارکرد مبتکرانهی منفعلین" است و دومی به صورت بی خبری و نشناختنِ زمینه و خاستگاه اثر در آمده است. چنان که با آن تعریف ارسطو از زیبایی (همچون شکوهمندی وحدتِ استعلایی) هم شاهزاده اودیپ و هم فیلمهای کارتونی والددیسنی را میشود توجیه کرد. موضوع اصلی ما در اینجا بر سر ارتباط بین نظریهی توضیحی با عملکردِ نقد و سنجش است که یکی، دیگری را پیشفرضِ خود دارد.
رسول کمالآهای آهای یکی بشیم
آهای آهای وقتشه
یکی بشیم با هم دیگه
بریم تا بُرجِ آسمون
از باغ خورشید بچینیم
سبد سبد گلهایِ نور
شیشه ی جهل رو بشکنیم
باقر مرتضوینشیب و فراز یک نقد
تا آنجایی که اطلاع دارم در غرب چنین متداول است که در نقدنویسی، چه ادبی، چه سیاسی و چه اجتماعی نقد نویس یک بار به زبان خودش فهم خودش را از استدلال طرف مقابل بازگو میکند، و بعد اگر کل آن نوشته را قبول نداشته باشد دلایلش را بیان میکند، و اگر جنبه یا بخشی از آن را معیوب یا نادرست بداند آنها را یادآور میشود تا موضوع بحث روشنتر شود. متاسفانه آقای استعدادی شاد بیش از پنجاه در صد نوشتهاش در مورد مطالبی است که هیچ ربطی به کتاب و موضوع ندارد و حدود ده در صد آن را به محتوای کتاب اختصاص داده است. در این حدود ده درصد نیز برداشتهای اشتباه خود را به قلم آورده و تصویری نادرست به خواننده ارائه داده است. حیف و صد بار حیف.
نسيم خاكسارسیاهکل و مبارزه چریک های فدایی در منظر ادبیات داستانی پیش از حادثه سیاهکل که در فرهنگ سیاسی معاصر ما تبدیل شده است به نماد توانائی گروهی کوچک از روشنفکران مبارز در شکستن دیوار بتونی استبداد، تاریخ ما در گذشته بارها شاهد مبارزهی گروههای کوچک فراوانی بوده که با هدف استقلال طلبی، عدالتخواهی و آزادیخواهی علیه استبداد برخاسته بودند. نخستین حلقهی این زنجیره شاید برگردد به مبارزه اسطورهای فریدون و مخفی کردن او نزد گاو پرمایه از سوی مادرش فرانک، تا در آینده مبارزه مردم ایران راعلیه ضحاک بیدادگر رهبری کند. در طی تاریخ نیز این شیوه از مبارزه با نام بسیاری از مبارزان مردمی چون مزدک، به آفرید، ابومسلم خراسانی، سنباد، بابک خرمدین، یعقوب لیث صفاری و نیز مبارزه فرقههای اسماعیلیه با خلافت عباسی و قیام سربداران علیه استیلای مغول و بیداد آنان و از جنبش مشروطه به بعد با نام کلنل تقی خان پسیان و میرزای جنگلی و حیدر عمواوغلی گره خورده است.
مهدی استعدادی شادفراز و نشیب یک نامگذاری خواندن کتاب "ماجرای یک محنت" را ششم اکتبر دوهزار و بیست به پایان بردم. باقی شناسنامۀ کتاب به قرار زیر است: ولایت فقیه و اضمحلال سوژه، نویسنده: سپنتا خسروی، چاپ کتاب پائیز ۱۳۹۹، در شهر کلن آلمان. اثر در اینترنت هم بصورت پی دی اف موجود است.
هنگام خوانش کتاب، دو بخش ایراد و مُشکل متفاوت برایم پیش آمد. اولی در آرایش و پیرایش جلدش بود و دومی در حروفهای کنار هم چیده بر صفحه های سفیدش.
شهریار حاتمیسرود بهاران هوا دلپذیرنشده بود
اما گل های بسیاری از خاک خاوران بردمیدند.
پرستوها که باز گشته بودند
نغمه های امیدشان را ناتمام رها کردند
و از آشیانه گریختند.
دکتر منوچهر سعادت نورینکاتی پیرامون «کارون»: پرآب ترین و دراز ترین رودخانه ی ایران کارون و اشاراتی به آن در برخی از سروده ها و ترانه ها رود کارون تنها رود ایران است که به آب های بین المللی و اقیانوس راه دارد. سرچشمه اصلی رود کارون، آب کاج از زردکوه بختیاری در رشته کوه زاگرس است که با ورود به شوشتر در خوزستان به دو شاخه گرگر و شطیط تقسیم می شود ولی دوباره درجنوب شوشتر به هم متصل شده و سپس رود "دز" در شمال اهواز به این رودخانه ملحق می شود. رود کارون، با ورود به خرمشهر،دوشاخه شده و یکی از شاخه ها به اروندرود در مرز ایران و عراق می ریزد و دیگری با ادامه مسیر به خلیج فارس می پیوندد
ا. رحمانآنان پنچ تن بودند
گامهایی سنگین
با کوله باری سنگین تر
از کوهستان بوی مرگ می آمد
بوی عرقِ تنِ کولبر،
نشسته بر قله های مرگ
بهمن پارساپزشکِ بخشِ اِمِرجِنسی بخشِ سیزدهم سودابه خانم در سالن بزرگ خانه ی خود در تنهایی خویش ضمن بررسی ِ زندگی چندین ساله ی خویش با جیانی در میافت که بسا چیز ها بوده که خواسته و بنا به مصالحی به چشم پوشی گذرانیده و کما بیش آنها را از نظر میگذرانید. اینک امّا با اندیشیدن به زندگی منیژه و روابطش با ژُزِف ظرف مدّتی که این موضوع جنبه یی ملموس و حاضر پیدا کرده بود به این باور دست یافته بود که اگر مشوّق ِ تحکیم ِ این ارتباط نمیتواند باشد دست کم اینکه لازم است سدّ یا مانعی در این مسیر نگردد.
رضا اغنمیضیافت دیوانگان نقد و بررسی کتاب (ضیافت دیوانگان) اثر جلیل محمدقلیزاذه امتیاز ترجمۀ اخیر، علاوه بر چاپ مستقل کتاب، پیشگفتاری است که مترجم با نگاهی ژرف به گذشته، خوانندگان را با حوادث آن سالها آشنا میکند و بدون اشاره به غفلتها از تباهی آرزوهای دیرینۀ مردم سخن میگوید. سایۀ سهمگین تاریکاندیشیها را یادآور میشود. بادلی آکنده از درد و اندوه عاملین عقبماندگی جامعۀ غرقه در اوهام را معرفی میکند.
رسول کمالگونه هایِ خیس زمین تشنه ی آب
و
رقصِ آفتاب
در سینه ی هوا
در خیالِ من
ا. رحمانتبسم کلاغهای این محله می دانند
جوانی که همیشه
با دوچرخه و کوله ای پُر از
نغمه و تبسم،
به سراغ شان می آید
محمد فارسی« جای نگرانی نیست»! برای شکرالله پاک نژاد، آن نگران ظلمت در راه إ جهانی که احاطه ات کرده بود
رنگی جز سرخی خون نمی شناخت
کز سوراخ های پیراهنت
دیوانه وار می جهیدند.
شیارهای گرم خون
از رگهای فاجعه
می دویدند، برسنگفرش سرد
و خاک با ولع
می بلعید، لجه های خونت را .
علی اصغر راشدانبا زنده یاد سیاوش کسرائی
«زیبائی ای درخت! توقامت بلندتمنائی، ای درخت! » مثل خیلی از روزهای دیگر جوش آورده بودم، صورتم گل انداخته و رگهای پیشانی و گردنم ورم آورده بود. پکهای عصبی به سیگار میزنم و تو راهرو سرگشته بودم. از روبه رو، پیداش شد، پرونده ای دستش بود، نزدیک شد و مثل همیشه، لبخند آرامش بخشش را متوجهم کرد، سلامش کردم. متوجه حالت عصبیم شد، رو به روم ایستاد، باهام دست داد و خوش و بش گرمی کرد،...
شهریار حاتمیکابوس بوی عطری مرموز
می برد مرا تا دورها
و من از دالان تاریکی میگذرم
که دیوار هایش
سخت مرا در آغوش خویش میفشرند
رسول کمالتا همیشهها نه بالِ اسبی در باد
نه قطره بارانی
بر شیشه یِ دلتنگِ پنجره ام
زنبق هایِ زخمی
بر شانه هایِ دشتِ غربت
س. سیفیسرپا شاشیدن به مثابهی سنتی ضد آیینی شکی نیست که در این عبارت شعری، معشوقهی شاعر معشوقهای سیاسی است. ولی شاعر به منظور افشاگری سیاسی، تصمیم میگیرد تا بریدن خود را از چنین معشوق یا معشوقهای به همگان اعلام نماید. چون پیش از آن، اکثر شاعران معاصر تقدیس چنین معشوقی را ارج میگذاشتند و حتا چهبسا به ساکنان کوی و کوچهی او غبطه میخوردند.
بهمن پارساپزشکِ بخشِ اِمِرجِنسی بخش دوازدهم ... با توّجه به خُلق و خوی پدر و مادری سخت کوش و وقت شناس و منظّم منیژه نیز از رفتار و کرداری با نظم و ترتیب بر خوردار بود. درتقسیم اوقات ِ خود میان آنچه که " باید " انجام گیرد و آنچه که دوست میدارد انجام دهد مدیر خوبی بود. در سالهای دانشکده و تحصیل فرصتِ چندانی را صرف پرداختن باموری غیر از تحصیلات نکرده بود. گاهگاهی و به ندرت کتابی غیر از مراجع و متون مربوط به رشته ی تحصیلی اش را نصفه -نیمه خوانده بود. البتّه اینرا نیز باید گفت که در خانه ی آنها مطالعه معمول نبود!
محمد احمدیان(امان)روحیه روحیه جنبش است
روحیه انرژی است
روحیه متغیر است
روحیه از خودش دفاع می کند
محمد بینش (م ــ زیبا روز )دیدار معنوی مثنوی
عشق افلاطونی (۱۰) در مقام مقایسه با نظرات مولانا اجمالا باید گفت وی و دیگر عارفانی که وحدت وجود فلسفی را آنگونه که عرفان نظری مطرح می کند چندان تایید نمی کنند، موضوع به گونۀ دیگری بر قرار است . مولانا بر تفاوت میان مجاز و حقیقت تاکید دارد .مجاز تنها در صورت به واقعییت پیوستن شرایط خاصی به حقیقت می پیوندد وگرنه عشق زمینی دل را مانند بیماری روحی پریشان می سازد
علی اصغر راشدانعموخلیل وضع عمو، به سرعت راه سرازیری گرفت و تعریفی نداشت. تنهائی، پیری وفرسوده گیش را تشدیدکرد. صبح ها خر نیمه کورش راسوارمی شد، لک لک می کرد، خود رااز خانه ی رهاشده به حال خود، به باغش که هنوز چند تک درخت و مقداری رز و موی انگور عسگری و خلیلی داشت، می کشید. سراسر باغ را علف های هرزه پوشانده در خود گرفته بود. عمو خلیل انگار تمام دست آویزهای زندگی را کنار گذاشته بود. کنار کلبه، تو سینه کش آفتاب، رو یک شانه، رو علف ها دراز می شد، خاطرات شیرین گذشته را مرورمی کرد و در اندوه تنهائی غوطه میخورد.
رضا اغنمییادی از
شهروز رشید دردیماه ۱۳۹۷ بود که روزی تلفن کرد و پس ازسلام و احوالپرسی گفت من دیروز آمده ام لندن حتما شمارا باید ببینم. گفتم آدرس می دهم بیایید خانه یا اگرهم خواستید بیرون جایی را قرار بگذاریم. گفت من بیرون نمی توانم بیام آدرس میدهم و ساعت ۳ بعدازظهردرایستگاه اتوبوس نزدیک محل اقامتم شما رامی بینم. رفتم. منتظربود.
ابوالفضل محققیمادری ایستاده در پشت پنجره زنی که تا آخرین لحظه حیات، حتی زمانی که دچار فراموشی شد، دعای "ون یکادش" و انداختن پولی در صندوق کوچک "صدقه"را که همیشه در کنار تختخوابش بود، هرگز فراموش نگرد! آخرین زمزمه زیر لباش این بود: "برنگرد! برنگرد! اینها همه را می کشند!" با چنین اضطرابی تلخ چشم از جهان بربست. مؤمنه زنی که بخاطر فرزندش بر خدای خود عصیان کرد. آه! که در این سرزمین نفرینشده، چه تعداد از مادران عصیان کرده بر خدا، بر نمایندگان خدا! در چشم انتظار فرزاندانش رخت از جهان بربستند! مادرانی نشسته بردر زندانها، مادرانی با بغضی شکسته درگلو!
ا. رحمانتشویش بیا از آنجا شروع کنیم
از آنجایی که باهم شروع کردیم
اول کار سخت بود
نمی دانستیم باد از کدام سو می آید
هراس داشتیم
|