برایِ سردار بزرگِ آزادی
دکتر شاپور بختیار
نه بالِ اسبی در باد
نه قطره بارانی
بر شیشه یِ دلتنگِ پنجره ام
زنبق هایِ زخمی
بر شانه هایِ دشتِ غربت
و
دریا ها اشک
بر گونه هایِ بی اعتمادِ باور
سال هایِ دوردستِ آرزو
با
نگاهِ خاموشِ رویاها
در تلخندی عبوس
زیستن را
می موید
با هرشب وُ روز من
آنچه را از دست دادم
سرنوشتم بود آیا؟
نمی دانم ،
یا
تقدیری از همیشه ها
که
به دست نیاوردم!
می پرسم از خود
هرشب وُ روز
من این را
تا همیشه ها
13/01/20201
این شعر را با صدای شاعر بشنوید