در لبخندش واژه هایی است
که با الفبای هیچ زبان راست نمی آید!
امواج ِ رود صداش
حاملِ نغمه هایی است
که هیچ گوش نشنیده!
خرامیدنش
یاد آور گذار نسیم است
بر گندمزاران زرّین تیر ماه
و از ابر دستانش
جُز باران مهر نمی بارَد.
هیچ شب را تابِ چلچراغ ِ چشمانش نیست
و هنوز بس ناشناخته های ناگفته هست که،
الفبای اَلکنِ زبان
از ذهن به کلام راه نمیبَرَد گفتن اش را!
من اینها را در مدرسه یی آموخته ام که ،
آموزگارش با من ،سر به یک بالین می گذارد.
**********************************************
12 دسامبر کُرُنایی 2020