عادت کرده ایم
به جای گل
نفرت را به یکدیگر
هدیه کنیم
عادت کرده ایم
دهان را
پاک نکنیم
و کنار باغچهء نیلوفر
دهان را بگشاییم
به آلوده ترین سموم
در چشمان ما
- ترس
نشانهء دیرینست
نیامده ایم
جرات را
جایگزین آن کنیم
در تمام شهر
نترسیدن
رشد می کند
آیا نگاهها
به یک سو می رود ؟
نگاه کنیم
در چشم ناهید / پدرام / و حسن
آتشی ست
آیا این آتش
بدیها را می سوزاند
و جای آن
جرات و نیکی
می آورد ؟
من
بدیها را گفتم
من
بدبختیها را گفتم
که شاخهء یاس
از لابلای - بد - جوانه می زند
من
خوبیها را گفتم
نیکی کردن در حق دیگری را
جاییکه نام شما
والاترین نام است ...
بر من مگیرید
ای پاکترین قطره ها
! در دلتان جاری
!بر من مگیرید
13 10 2013
شهاب طاهرزاده
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد