مجید صدقی هالیوود در برابرسینمای سه بعدی شاید به سختی بتوان باورکرد ولی اکنون که بازار فیلم های سه بعدی بسیار پررونق است و با استقبال تماشاگران روبرو می شود شماری از دست اندرکاران سینمای آمریکا از ساخت فیلمهایی با روش سه بعدی پرهیز می کنند . طرفداران فیلم های معمولی( دوبعدی ) بر این باورند که این پدیده به هنر سینما خدشه وارد می کند . راجر ایبرت منتقد مشهورسینما در گفت و گویی با یکی از نشریات با ذکراین نکته که با سینمای سه بعدی به عنوان یک انتخاب مخالف نیست یادآور شد که هالیوود نباید سینمای سه بعدی را به عنوان یک روش برای بقای سینما بپذیرد زیرا که سینمای سه بعدی در واقع نابود کردن یک بعد کاملا خوب در سینماست .
بیژن باران وطن چه ساده بود در تو آمدن-
با چشم بسته گریه بود، گریه.
چه سخت بود ترا ترک کردن
با چشم باز و بغض در گلو.
مجـيـد فلاح زادهتئاتر در لاله زار و ریشه های لاله زاری تئاتر لوس آنجلسی تئاتر در لاله زار » پستی و بلندی های فراوانی دیده است که تاکنون شش دوره ی آن مشخص ترند.
دوره ی نخست، دوره ایست که در « باغ لاله زار » و در « گراند هتل » معروف آن و در چاپخانه ای بنام « فاروس »، نخستین گروه های نیمه حرفه ای تئاتر ایرانی به سبک غربی ( تئاتر ملی در 1909 و کمدی ایرانی 1914 – 1915 )، و بویژه به سبک فرانسه – مولیری، پرورده شدند. این دوره دوره ی بس آبرومندی بود ویکی از نخستین زنان بازیگر ایرانی – مادام شیک – را معرفی نمود و تا اواسط دوره ی پهلوی اول و تا قبل از تشدید قوانین سانسور و بسته شدن درب تئاترها طول کشید.
مهدی استعدادی شادبر له سنگ و علیه سنگسار (پیامی در شیشه) آهای مردمان جهان،
ای شمايی كه مرا از درياها گرفته¬ايد و شیشه¬ی روی آبم را شكسته¬ايد.
اينجا، با اين سوگنامه¬ای¬ که در بطر¬ي مدتها موج سوار بود
میخواهم شهادت دهم از سياهيها
از خودم
و از آنچه روزگاري بر من رفته است.
مسعود دلیجانیتنها عشق در گذرم با تو
با نبضِ دستانِ عشقی در هم رمیده
و همریشه با ریشه ای
قدیم
شهاب طاهرزادهسوگوارانه از غم رفتن تو چنگ و چغانه بگریست
غم چنان زد که همه شعر و ترانه بگریست
تا فغانی زد -چگوری- و جهانی شد غمین
اشک ما خونی شد و هر دل به آهی آتشین
رضا بی شتابمجازات آمده از قعرِ قهر
طُرفه حرامی به دَهر
بوالعجبی جان ستان
جان ز ستم در فغان
رضا هیواتبار بذرافشانان خوابگاهِ نفرین شدگان
یا زیارتگاهِ آزادگان
- همین است که هست -
به کلبهٔ ما
خوش آمدید
امیر مهیمزندگی و شعر سیمین بهبهانی گفت وگو با دکتر احمد ابومحبوب پژوهشگر و نویسنده دکتر احمد ابومحبوب، دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی، منتقد، پژوهشگر، مترجم و مدرس دانشگاه است. ”در های و هوی باد” و “گهواره سبز افرا” دو کتابی است که ابومحبوب درباره حمید مصدق و سیمین بهبهانی نوشته و نشر ثالث آنها را منتشر کرده است. علاوه بر این او بر آثار کلاسیک نیز احاطۀ بیچون و چرایی دارد و در این زمینه هم کتابها و مقالههای متعددی نوشته است که اغلب این نوشتهها، مقولات ساختی و فرمی را دربر میگیرند
حمید حمیدی"عشق سالخورده من" "در سوگ مادرم" آه ای رویای دور،که با منی و در من روشنی!
می خواهم بزرگترین دروغ دنیا را بنویسم،
تا تو بمانی،
تا چراغ خانه ام دوباره از تو روشن شود،
تا زندگی،اسیر "موریانه ها" نگردد
وقتی که ازمن برای همیشه دور میشوی.
رضا اغنمیحدیث نفس کامشاد، دراین کتاب زیبا و شیرین، ساعت های خوش وناخوش زندگی خود را با خوانندگان درمیان میگذارد. با نمایش تابلویی تحسین انگیز، اما بسیارحسرتبار، از روزگاران گذشته، اوضاع ایرانِ درحال تحول را با همۀ فراز و نشیب هایش توضیح میدهد. آدم ها و رجال سرشناس و تنی چند ازدرباریان را وارد صحنه میکند و از یاد ها میگوید و خواننده را با خود در وطن میچرخاند و میخنداند و حسرت به دل در کویر غربت و تبعید اجباری رها میکند.
گابریل گارسیا مارکز « شب لک لک ها » ترجمه : علی اصغر راشدان سه نفرمان دورمیز نشستیم. انگار یکی سکه ای توشکاف موزیک پلایر انداخت. گردش تازه هرشبه صفحه شروع شد. بقیه فکر کردند وقت نداریم. پیش از این که بتوانیم فکر کنیم کجا هستیم، اتفاق افتاده بود. یکی از ما دستش را رو پیشخوان باز و اطراف را لمس کرد(دست را نمی دیدیم، صداش رامی شنیدیم.)دستش را برابر شیشه انداخت و ساکت ماند. هردو دستش را رو سطح سفت گذاشت که استراحت کند.
مهدی خطیبیبه دلیل بی قراری هایم
منم تداوم دلشوره های بوتیمار در انجماد جهان ، در نهایت سرما
نگاه گرم بگستر ، دوباره بر سر ما
تو مبتدای ِ زبان ِ تمام دنیایی
ضمیر دوّم ِ عشقی به هیأت ِ من و ما
جیانه جارلسبو بیرحمی و شقاوت در زیر ذره بین تزوتان تودروف ترجمه: اسحاق نجم الدین در آغاز دهه شصت میلادی مرد جوانی با نام تزوتان تودروف وارد پاریس شد. چندی پیش او از دانشکده ادبیات بلغارستان فارغ التحصیل شده بود و امکان یافته بود تا برای تکمیل مدرکش یک سالی در آنسوی دیوار آهنین بسر برد. در آن زمان شناختش از زبان و فرهنگ فرانسه ناچیز بود. تودروف چند ماه بعد از عزیمتش در فضای ادبی فرانسه شرکت جست و کنجکاوی بسیاری در باره شناختش از ایده های ساختارگرایی و دانش او در باره فرمالیسم روس، آمریکا و منتقدین نو انگلیس برانگییخت. برانگییخت.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)زندانی آزاده ایران به جز از فخر به فرزند چه دارد؟
هرچند ندانسته که در بند ، چه دارد!ـ
شیواست یکی زان همه فرزند برومند
زندایی آزاده و آزادهء دربند
راشل زرگریانمرد سکسی! در حالی که سرم به آرامی روی کتف او قرار دارد به ضربان قلب او گوش میدهم وگرمی بدنش را احساس می کنم. سبس نیم نگاهی به چشمان من می اندازد و می گوید به نگاه های عاشقانه تو عادت کرده ام و زمزمه عشق تورا می شنوم. تورا تنفس می کنم. قلب و روحم با صلح وامنیت درسکوتی مطلق فرو رفته است...
رضا فرمندشعر در ترافیک شلوغ زندگی تا شعر، کلید شود در پاکیهایت بچرخ!
من با واژهها خلوت کردهام
من دیدهام که چگونه چند واژه میتواند به آسمان برسد
و آدمی را به اوج پرت کند
جواد پارسایباز یک روز دگر بیندیشیم نیک
که چرا اهریمن
جز سیاهی و تباهی
نپسندد
محمود معتقد ی یادم رفت / نیلوفر / نام دیگرش چه بود!
کامبیز گیلانیباور راه روزگار غریبی است
یا ما
با روزگار غریبه ایم
یا روزگار
غریبه
رضا عربرابطه ی نقادی ادبی و تثبیت دموکراسی؛ با نگاهی به معضله زنان در یک شعر ادرین ریچ شکل ساده تر و ادبی تری از این مقاله را دو سه روز پیش در ویژه نامه ای پیرامون شاعره ی امریکایی ادرین ریچ آوردم (1)، اما دلیل اینکه این مقاله را برای انتشار در سایتی سیاسی نیز آماده کردم، نگاه اندک متفاوتی به مقوله ی نقادی ادبی و نقش آن در پیشبرد فرهنگ دموکراتیک است. اعتقاد دارم نقش نقد ادبی (تعدد خوانش ها و اصالت بخشیدن به این تکثر خوانش) نقشی برجسته، توامان هم در جوامع در حال توسعه و هم جوامع لیبرالیسم تثبیت یافته است.
برزین آذرمهرسفر دریایی گر گرفته تن شب
وا شده بر سر دریا گل ابر،
لا ی لا ی نفس دریایی
ماه را برده به خواب،
در سرا پرده ی گهواره ی آب؛
مجید نفیسیبرج کبوتر از مهتابی که به بیرون نگاه می کنم
سپیدی امواج به من لبخند می زنند
و چون به اتاق بازمی گردم
هزار کبوتر مهاجر
از هزار گوشه ی تاریک سر می کشند.
جواد صلاحییاداشتی پیرامون
سرگذشت شعر پارسی تلاش بی دریغ و کار بزرگ و ارجمند نویسنده را شادمانه می ستایم و بر او آفرین می گویم. بر ماست که این کتاب را بخوانیم و در آن اندیشه کنیم. این کتابی است برای روشنفکران و دانش آموختگان و ایران دوستان و عاشقان زبان و فرهنگ پارسی.
برای محمود کویر آرزوی پیروزی دارم و چشم به راه کارهای دیگر او خواهم بود.
مهرانگيز رساپور (م. پگاه)سير تکامل نامه (در دورانِ ما) گفتا: همهی نقش مرا باران شست؟
يا دانهی مهرِ من به باغِ تو نرُست؟
يک نامه نمیدهی چقدر است مگر
ره از درِ خانهی تو تا صندق پُست ؟!
|