nafisi.jpg
مجید نفیسی

دیدار خمینی

پدرم هیچگاه به ما نگفت
که خمینی به دیدارش آمده
به درمان دردی، در سال های دور
وقتی که خمینی فقط یک “خمینی” بود
و هنوز جانشین خدا نشده بود.



برزین آذرمهر

آزادی!

در بهار ِ تو
ای جوانه ی شکوه ِزندگی
نبض ِ تند عشق
از رگان نازک وجوان لحظه ها
می رسد به گوش!



pegah-s2.JPG
مهرانگيز رساپور (م. پگاه)

من از آينه عبور می‌کنم

من
در آينه‌ها تکرار نمی‌شوم
من از آينه عبور می‌کنم !
من از عاقبتِ خويش نمی‌ترسم
درختی که در اتاق می‌رويد
به سقف نمی‌انديشد



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

جار

اگر من جار نزنم:
"آتش! آتش!"
این خطر هست که روستاییان
خفته در خوابِ شیرین
به خفگی افتند



kavir.jpg
محمود کویر

آهای ی ی...

ما تنها صدا زدیم : آهای ی ی ی ی!
از اعماق دره صدا زدیم.
اما آن دیو سپید مهیب
آن بهمن بزرگ
از اوج اقتدار
با هول و با هراس
تا ژرفای دره سقوط کرد.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

رفتی و نرفتی ز یاد

اکنون مردگان ما
حتی زنده تر از گذشته اند؛
گذشته، سمج در آستانه در،
زنده در خاطرات عاشقان قدیمی
در خوابهای کودکان فردا.



مجـيـد فلاح زاده

"داش‌آكل"

(برداشتي نمايشي ازداستان صادق هدايت)

قهوه‌خانه‌اي در گوشه‌اي دور افتاده از شهر شيراز (يا هر كُجاي ايران). در و ديوار قهوه‌خانه با تابلوهاي سنتي، از جمله يك تابلوي مينياتور ايراني با تصوير زني، و دو تبرزين كه يكديگر را قطع كرده‌اند، در زير مينياتور، تزئيـن شـده اسـت. همين‌جا، در زير تابلو و تبرزين‌ها، چهارپايه‌ايست كه برابرش ضرب زورخانه‌اي بزرگي قرار دارد. يكي دو پارچه شال رنگارنگ و يكي دو لُنگ نيـز در چهارگوشه‌ي قهوه‌خانه بر سر نيزه‌هائي كه بر ديوار نصب شده‌اند، آويزان‌اند.



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

مردان و خدایان

فیلم ( مردان و خدایان ) ساخته ی خاویر بیووا که نمایش آن از یک ماه پیش با موفقیت در فرانسه آغاز شده زندگی این هفت راهب را در دیری دریک منطقه کوهستانی در الجزایر پیش از گروگان گیری و قتل آن ها توسط گروه جهاد اسلامی الجزایر به تصویر در آورده است . می توان گفت این فیلم خیلی به موقع نمایش داده شده است به ویژه در کشوری که مدت هاست گفت و گو در باره اسلام و آینده کشورهای سکولاربه یک بحث داغ سیاسی تبدیل شده است.



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

نبردِ مسلحانه

من دوست دارم
و شیر به پستان‌هایِ تاریخ می‌دود
من مُسَلَّحَم



GilAvaei.jpg
گیل آوایی

در معرفی جنگ زمان ویژه منصور خاکسار

به کوشش منصور کوشان زیر نظر خسرو دوامی

انتشار فصلنامه فرهنگی/ادبی جنگ زمان در شرایطی تداوم می بابد که یک سوی مشکلات آن، از تدارک و گزینش و ویرایش گرفته تا چاپ و نشر و توزیع و رساندنش بدست خواننده است و سوی دیگر مشکلات فرهنگی و حتی ریشه ای کتاب نخواندن در جامعه ی از جمله ما ایرانیان است. کار چاپ و انتشار در چنین برهوت فرهنگی سیاسی، انگیزه و تاب و توانی کوه واره و عزمی استثنایی می خواهد.



محمود علی آبادی

مقاومت

تنها
گفتن بک نه خالی
در اعماق یک سلول نمناک
فریادی بلندتر از تمامی قله های این وطن شد.
سکوت شب شکست و فعل "ما می توانیم"
دوباره سبز شد.



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

انسان، اسمِ اعظم

درین خلوت من وُ آیینه وُ پیمانه ی مُل
خدایا! گوش کن تا فاش گویم با تأمُل:
اگر در دل مرا نوری ز ایمان نیست
گُنه از توست از من نیست



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

اَیُهاالنّاس که روشنفکرید!

بشتابید هابرماس آمد
صاحب اندیشه و احساس آمد

قلمی را به دوات اندازید
چنگ در زلف نشاط اندازید



abbas-golestani.jpg

"آهای زندگی!"

انکار من
بی معنایی توست
و خنده ات
بر رویای بیات شده
دیگر کپک زده



hamid-hamidi.jpg
حمید حمیدی

"سرود گل نسرین"

پائیز زير چتر شب، کم رنگ تر از هميشه،
ثانيه ها را آواز مي دهد.
گل نسرین، نشكسته در آفات خزان،
با گلوي سوخته، آواز مي شود.



bayegan.jpg
رضا بایگان

چرا چنین است که ما . .

یادی از خان مرضیه

و اما شادروان مرضیه چیز دیگری بود . جنس صدای ایشان خاص خودشان بود . اگر چه از نظر وسعت صدا به خوبی خانم دلکش نبود و از نظر نرمی و لطافت به صدای خانم الهه نمی رسید . ولی صدای ایشان خاص خودشان بود با گرمای خاصی که داشت . از همه مهمتر احساسی بود که پشتوانه ای گرانمایه ای بود ،‌ در اجرای ترانه های ایشان .
فرم بیان و در هم آمیختگی احساس و کلمه چنان در کار ایشان هویدا بود که ، شنونده را وادار به پذیرش متن نوشته شده برای تصنیف می کرد .



برزین آذرمهر

بس که در این شب خونین...

آسمان آ‌بی نیست،
سرخابی ست؛
بادلی سوخته ازداغ ِهزاران اختر
دیرگاهی ست که خون می گرید...



rashel.jpg
راشل زرگریان

آنسوی زندگی…!

از زندگی برسیدم چرا این همه مرا پیچ وتاب میدی؟ باسخ داد: آیا بازیگری بلدی؟ گفتم: هنربیشه خوبی هستم اما فقط روی صحنه نمایش. گفت: کافی نیست. سبس سئوال کرد: آیا دروغگوی خوبی هستی؟ گفتم گاهی دروغ مصلحت آمیز میگم اما پشت آن لبخند وناگهان ازخنده می افتم. گفت: کافی نیست اما بد هم نیست به زندگی وتشکیلات آن بخندی.



aalamtaj.jpg
محمود کویر

عالمتاج

حسین پژمان بختیاری شاعر همروزگارما و فرزند این پیوند، در باره¬ ی زندگی ناسازگار پدر و مادر،در مقدمه ای كه بر دیوان ژاله نوشته، چنین آورده است: «مادرم در آغاز جوانی بود و پدرم در پایان جوانی، مادرم اهل شعر و بحث و كتاب بود و پدرم مرد جنگ و جدال و كشمكش، مادرم به ارزش پول واقف نبود و پدرم بر عكس پول دوست و تا حدی ممسك بود، مادرم از مكتب به خانه شوهر رفته و پدرم از میدان های جنگ و خونریزی به كانون خانوادگی قدم گذارده بود. آن از این توقع عشق و علاقه و كرم و همنوایی به افراط داشت و این از آن منتظر حد اعلای خانه داری و شوهر ستایی و صرفه جویی و فرمانبرداری بود...»



شهاب طاهرزاده

در تن آسایی های آبان

دوست دارم با تو باشم
دوست دارم آفتاب پاییز را با تو طی کنم
عصارهء خورشید را با تو بنوشم
تن آسایی های آبان را با تو تقسیم کنم



جهانگیر صداقت فر

ماجرای شهر عشق

آشتی کن بامن ای دیر آشنای شهرِعشق
ای بهار باصفایِ باغهایِ شهرِعشق

مر مرا تا مخملینِ وادیِ رویا ببر،
شهرزادِ خوش سُرایِ قصه هایِ شهرعشق



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

پروانهٔ باکره

بانگ دادند که جایِ یاغیان بر دارست
ور باکره جان داد بهشتش جایست
شیخان همگی مست و خرابند امشب
پروانهٔ خونین بدهند دست به دست



ژان ماری گوستاولو كلزیو*

جنگل تناقض ها

ترجمه: عباس شکری

چرا می‌نویسیم؟ گمان می‌کنم هر یک از ما پاسخ خود را برای این پرسش ساده دارد. یکی گرایش‌های خاص خود را دارد، یکی موقعیت‌های محیطی را در نظر دارد و یکی هم وضعیت‌های روز وادار به نوشتنش می‌کند. خلاصه این که اگر ما می‌نویسیم به این معناست که عمل‌گرا نیستیم. به‌همین‌خاطر هم زمانی که با واقعیت‌ها روبه‌رو می‌شویم خود را در موقعیت‌های دشوار پیدا می‌کنیم؛ چرا که ما راه دیگری را انتخاب کرده‌ایم، راه دیگری برای ارتباط، فاصله‌ای معین، زمانی برای واکنش.



hedayati.jpg
مهناز هدایتی

فکر آتش بس نباشم

هراز گاهی بیا پیشم که دل واپس نباشم
دلم با توست پیشم باش تا بی کس نباشم

دراین غربت که غمگین دل خویشم همیشه
کمک کن تا رها شم تا دراین محبس نباشم



آبتین آیینه

"واژه های گم شده"

می دانم واژه های گم شده را
از پستوها می یافتی
بر چشم می سپردی
و ناوگانِی از واژگان
بر برگ ها می نگاشتی