شهاب طاهرزاده ایرانمان را تنها نگذاریم چرا من
نوری بر صخرهء خیسی نباشم
که شب هر چه می کوبد
نور از صخره پاک نمی شود
رضا مقصدیغم تو چیست نگارا به خاطره ی سوزان ِ حمید منتظری در تابستان ۶۳ شمسی ، وقتی که آخرین هوای غم آنگیز ِوطن ،در درون ِخونم خانه می کرد و ُ غمناک وُ نمناک ،یکی از مرزهای ایرانشهر را پس ِپشت می گذاشتم با مهربانی ِ تابانش در کنارم ایستاده بود با لبخندی که سیمای سوخته اش را هاشور می زد.در این میان ناگهان حلقه ی ازدواجش را از دستش بیرون آورد و رهتوشه ی سفر بی سرانجامم کرد تا شاید در ناهمواری های راه ،به کارم آید. اصرار سرسختانه ام از نپذیرفتن این هدیه ی ارجمند بی فایده ماند. در فرصتی بسیار هراسناک با اشک و آهی بلند از هم کنده شدیم بامشتی از خاک وطن که اینک همدم ِ لحظه های چاک چاک ِ من است.
مجید صدقییک زمین - یک خانواده تصویرهای دقتی و یا بهتر بگوییم چهره های منتخب دقتی همان گونه که خواسته او نیز بوده به نوعی بیدار کردن ذهن های آدم های بی تفاوت است که شاید موجب شود تا با دید ژرف تری به پیرامون خود بنگرند. زیرا همان گونه که از عنوان نمایشگاه بر می آید در جهانی که به مثابه زمینی برای زندگی کردن آدم هاست در واقع همه جزو یک خانواده محسوب می شوند.
محمود کویرمهرگانا مهرگان! جشن مهرگان دومین جشن بزرگ ملی ایرانیان پس از جشن نوروز است و مانند دیگر جشنها می توان آن را در سه دیدگاه نجومی، تاریخی وآیینی نگاه کرد.
این جشن با اعتدال پائیزی همراه است و خورشید روی مدار استوا قرار میگیرد و روز و شب برابر میشوند و در این جشن که همراه با برداشت محصولات کشاورزی است، مردمان به شادی و پایکوبی می پردازند.
ملیحه تیره گلرفتار «کلاژها» و «رقص ها»ی زيبا کرباسی با جهان من هنوز با شعرهای اخیر زیبا کرباسی، رانندگی نکرده ام، غذا نخورده ام، نخوابیده ام، توی خواب غلت نزده ام، بیدار نشده ام، و در تک تک واژه های هر خط و در تونل های مرتبط این خط با آن خطش راه نرفته ام، یعنی هنوز فرصت نبوده که مثل شعرهای چهار دفتر پیشین او با این شعرها زندگی کنم.
رضا فرمندمرگنامه روزی از شتابِ شعر، ناگهان به خاموشی پرت خواهم شد!
پس از مرگ، شعرهای زردم با نخستین نگاه پَرپَر خواهد شد
و شعرهای سبزم به زبانها و دلها پیوند خواهد خورد
رضا بی شتابپاره هایی از یک پیکر (بخشِ دوم) روایت دوم.کوتاه بگویم که: شباهت های بسیاری میانِ عناصرِ صحنه ای و تصویر پردازی برخوردِ دو دلدار (هنوز ناشناس) که نظامی و دولت آبادی نقش می زنند وجود دارد: چشمه و نهر آب وسبزه و نیزار و بُهت و زیبایی و خلوت و مهتاب و آفتاب و اسب... و میلِ درونیِ همآغوشی و حسِ خواستن؛ و در همان حال،پس زدن احساس و تسلط بر خویشتن و باز خواستن؛ولی نه اینجا و نه به شیوه ی شبیخون.
رضا بایگانجانِ بی جانان دستانش را به درخت وام داده بود
و جوراب های کهنه اش را،
که خاک عبور از هزاران جاده را در خود
به ثبت رسانده بودند .
حمید اکبریوسوسه ی جانسوز عشق وزریدن به انسان ها برگردان شعرهایی از استفان کرین در احترام به شیوا نظر آهاری و انساندوستی اش آری من هزار زبان در دهان دارم،
و نهصد و نود نه دروغ.
ولی می کوشم که آن یک راستگوی را به سخن در آورم،
همانی که به خواست من هیچ آهنگی نمی سازد،
چونکه راستگویی در دهانم مرده است.
عباس گلستانی"کلمات"
"ورود آزاد" (دو شعر) و جدول
بر نظم هندسی اش مستقر نیست
متقاطع عمل می کند
کلمات خاکریز به خاکریز
جمله های تازه می سازند
شهاب طاهرزادهانسان سومین جهان میدانم
شهامت نسیم کافی نیست
تا باور درخت را
بر انسان انکاروش سومین جهان
به تمام برتابد
محمود کویربا بهرام چوبینه بهرام چوبین یا وهرام چوبین یا بهرام ششم پسر بهرام گشنسپ از خاندان مهران، یکی از خاندانهای اشکانی-ساسانی و از مردم ری بود. او به سبب بلندی قد، به چوبین (مانند چوب) نامبردار شده بود. او را مهر بندک یا دوستدار مهر مینامیدند و این تبار اشکانی او را نیز نشان می دهد. مینورسکی لقب بهرام را با واژهی دیلمی ژوبین یا زوبین، به معنی نیزه مربوط دانسته و برخی دیگر از پژوهشگران شوبین و چوبین را شکلهای دیگری از واژۀ شواتیر یا شیواتیر(آرش) شمردهاند.
مسعود دلیجانیهنوز میانسال اما هنوز
وسوسهء تبِ تندِ صعود
از خیزشِ سبکبالِ غزالان
بر صخره هایِ وحشیِ قلبم،
مرا به زندگی می خواند.
مجید نفیسیمسجد محله من از آن پس با شنیدن اذان
گوش های خود را می گرفتم
و دیگر از برابر مسجد رد نمی شدم
مبادا که جوانان ریشو
بر سرم بریزند...
حمید حمیدی"سرزمین سایه ها" درسرزمین من ،سایه های کوتاه
حکم می رانند.
کوته سایگان،
راه می روند،نفس می کشند
و انسان و آزادی را می بلعند.
محمد احمدیانبرگزیده ای از اشعار و متون تازه مرزها و عدول ها
خدا و خودسری
شیطان و تامل
عشق و نه
نفرت و آری
وجوه تیره و وجوه روشن
مداومت و تغییر
آن ها در هماهنگی و مجادله با یکدیگرند
محمد سطوتشوق زندگی از همان وقتی که سر از تخم بیرون آورد دلبسته و وابسته او شدم. ساعتها ناظر تلاش بدون وقفه اش بودم که سعی میکرد خودرا از زندانی که رابطه اورا با دنیای آزاد قطع می نمود نجات دهد. وقتی توانست سرش را از تخم بیرون بیاورد مدتی طول کشید تا موفق به باز کردن چشمها شود، نگاه مشتاقی به اطراف خود کرد تا بداند شکل و شمایل دنیائی که قرار است مدتی در آن زندگی کند چه وضعی دارد،
رضا بی شتابپاره هایی از یک پیکر(بخشِ یکم) سال ها پیش مقاله ی فشرده ای برای جنبش زنان در پاسخ به خشم و خشونتِ برادران غیور؛ نوشته بودم و حال شاید آوردن آن؛با آنچه می خواهم بگویم؛در قیاس آید و تناسبی ببندد. این نوشته در دو بخش و سه روایت است که اکنون؛ بخش یکم و روایتِ نخستِ آن را می خوانید.
شهاب طاهرزادهآدینهء پاییزی تا باشد
...غارغارکلاغ باشد
درخت چنار باشد و
باد خنک پاییزی
و تفکری در ژرفنای خوشترین خاطرات
عزیز معتضدیکافه دکارت بخشی از داستان کتاب شهرها ساعت دوازده ظهر زیر نور تند آفتاب بهاری با چهار کارت پستال از مناظر شهری روی پل میشیگان ایستاده ام. از این طرف خیابان هنوز می توانم خودم را در آن سو ببینم که زیر باران سیل آسا از مغازه سیگار فروشی- جایی که کارت پستالها را خریدم- بیرون آمدم، پشت چراغ قرمز عابر پیاده ایستادم، یقه ی کتم را بالا کشیدم، عرض دو خیابان را دویدم و با تعجب در همین فاصله دیدم باران بند آمده و هوا آفتابی شده است.
بیژن باران ادبیات در جامعه ضرورت تعریف مشترک از ادبیات بر اساس بن انسانی ادبیات قرار دارد. این بن انسانی شامل غرایز، عواطف، محرکات، احساسها، انگیزه ها، اعمال، پندار، کردار، گفتار، خلاقیت، حل مسایل، گریز، گریبانگیری، لذت، حظ، منطق، مشعر، حسهای 5گانه، تخیل، برنامه ریزی می باشد. این بن انسانی جهانشمول است. از اینرو آینده بشریت به عدالت، تفاهم، صلح، اشتراک فرهنگی گرایش دارد.
هوشنگ معین زاده«وصیت نامه خدا» «وصیت نامه خدا»، قصه ای است تخیلی که بر مبنای مستندات تاریخی و دینی، در گسترۀ جولان اندیشه دربارۀ خدای یکتا، نوشته شده است. خدایی که تاکنون در باره اش جز توصیف صفات وی، سخنی نگفته اند و هیچ کس هم او را تعریف نکرده است، چه پیغمبران و عارفان، چه فیلسوفان و اندیشمندان، در کتب آسمانی هم به همه چیز اشاره شده، بجز تعریف خدا.
احمد لنگرودی (فردایی)نگاهی به شعر قفل آزادی از خانم شهلا آقاپور در دنیای شعر اجسام حرکت پذیرند و با نوع نگاه شاعر به اشیا آنها می توانند به شخصیتی در آیند که شاعرمنجمد ها را برا ی خود به تصویر کشیده وبه جنبش در آورده است. در این رابطه شعرهای سهراب سپهری سرشار از این نوع جان بخشیدن به موجودات بی جان است و به پیوست این نوع نگرش، شهلا آقا پور از صندوقچه خود به دنیای بیرون می نگرد و به آن حیات می بخشد.
مجید صدقیخدا حافظ آقای شابرول فرانسه نیز مانند بسیاری از کشورهای چهان در سال های اخیردر زمینه فرهنگ و هنر دچار بجران شده و به ویژه با گذشت زمان که چهره های معتبر فرهنگی از دست می روند همواره این پرسش مطرح می شود که چه کسانی جانشین آن ها می شوند. اما سینما که در طی این سال ها بیش ازپیش به دستاوردهای تکنیکی فکر می کند از فیلمسازان خلاق و اندیشمند دور مانده است . پس از مرگ شابرول خانم مارتین اوبری دبیر کل حزب سوسیالیست فرانسه گفت : همه سینمای فرانسه و فرانسه یکی از غول های خود را از دست داد. نیکلا سارکوزی رییس جمهورفرانسه نیزبا ستایش از شابرول او را به بالزاک نویسنده بزرگ فرانسوی در قرن نوزدهم تشبیه کرد.
بیژن باران زیبایی شناسی شاعر یا هنرمند با تخصص و مهارت به اصول زیبایی شناسی گذشتگان آگاه می باشد. او با خلاقیت و تخیل خود اثری جدید می آفریند. باید توجه داشت که اصول زیبایی شناسی با نمونه های هنری و ادبی در دوره آموزشی یک هنرمند گنجانده می شوند. تشویق اطرافیان هنرمند هم اصول زیبایی شناسی را مدح/ ذم می کنند. پس هنرمند در مادیت دادن به فکر خود اصول زیبایی شناسی را مدنظر دارد. از اینرو اصول زیبایی شناسی در یک عصر بوسیله هنرمندان آن دوره تکرار و بکاربرده می شوند.
|