logo





تو سکوت دلِ من

يکشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۰۸ اوت ۲۰۱۰

رضا بایگان

bayegan.jpg
تو سکوت دل من
چشمه داره غل میزنه
ول میزنه .
آب سردی داره
سر ریز میشه و
وِل میشه و
هرجا بخواهد ، سرمیزنه .
تو سکوت دل من
خنده داره پَر میزنه
دختر کوچه ی پشتی
داره با سنگریزهای کف جوی
گپ میزنه
«وقتی که خنده داره تو دلِ من پر میزنه »

تو سکوت دل من
چند تا پری
که ره خونِشونو گم کردند
برای یه لقمه نون
به یه دیوارِ فرو ریخته ای
دل بستند .
توسکوت دل من
یال اسبی که سوارش مرده
روی پیشونی یک قاطر پیر
با مگس های سمج
کش و واکش می کنه.

توسکوت دل من
کسی پیدا نمیشه ،
که بخواهد دروغ نگه
یا اگه دروغ میگه
یه کمی کوچیک بگه
که دیوار خونه ی همسایه ،‌
پائین نریزه .
تو سکوت دل من
چه شبهائی که شهابی نپرید ،
چه روزهائی که آفتاب غیب بود ،
اگه راستش رو بخواید
نه شبی بوده ، نه روز
نه شبی مونده نه روز
تاکه مشق شب کنیم
یا به درس و مدرسه نظر کنیم
یا که خوابی کرده و خواب ببینیم،
یا که بیدار باشیم و تا دم صبح ناله کنیم .
توسکوت دل من
هیچ جنبنده ای جائی نداره
یا اگه حضور داره
میگه حرفی واسه گفتن نداره
نقال قهوه خونه ، دیگه نقلی نداره
شاعر شبگرد هم ، دیگه شعری نداره
یه سکوته یه سکوت
که میگن ،
،، ارزش هیچ حرف و کلامی نداره ،، .

تو سکوت دل من
که باندازه ی سی صد دریاست
و دوصد دشت بزرگ ،
جای چند نقطه ی بی دغدغه
جای یک تنگ بلور
جای یک جام شراب
جای یک ساقی پُر عشوه و ناز
جای استادنجیب ،
پیر و صبور .
جای یک مدرسه بی ناظم و شلاق و کتک
جای یک کلاس درس
بدون عکس وزیر و سروزیر
جای درسِ تاریخ
بدون دوز و کلک
جای حرفی که با نور، هم آوازی کنه
جای یک شعر ظریف
جای چند نقطه ی بی دغدغه
خالی مونده .

هاین اشتاد - مرداد ۸۹
reza@baygan.net

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد