جمعی از زنان تهران و کرج - جمعی از زنان فعال داخل کشور پیش به سوی همبستگی و سازماندهی در برابر جنگ، تبعیض و سرکوب ما در جنبش ۱۴۰۱ نشان دادیم که توان تغییر داریم. امروز، برای حفظ زندگی و کرامت انسانیمان، راهی جز اتحاد در برابر سیاستهای جنگافروزانه حکومتها نداریم. جنگ تنها منافع حکومتها را تأمین میکند، نه مردم؛ نه آن ۹۹ درصدیهایی که سالهاست زیر بار فقر و سرکوب کمر خم کردهاند. در این جنگ نابرابر زنان نیرویی عمده هستند و همچون پیشگامان صلح، با ایجاد تشکلهای مردمی و نهادهای همیاری، در برابر جنگ و جنگ افروزان میایستند. همبستگی با جنبشهای کارگران، بازنشستگان، معلمان، پرستاران و دیگر اقشار تحت فشار، راهی روشن بهسوی پیروزی بر ویرانی خواهد بود.
نوشین احمدی خراسانیدلنوشتهای براي وطنام:
ملتِ بی دولت / دولتِ بدون مرز خالیشدنِ محله از سكنه، تاريكي كم و بيش مطلقِ كوچهها در نبود كورسوي روشناييبخشِ خانهها، تعطيلی مغازهها و پاساژها، خالی بودنِ ميدانهاي ترهبار از مواد غذايي و خريداران، جاي خاليِ نيروهاي پشتيبان «نظم» به منظور حضور در بينظميِ جنگ، و شكايتِ رئيس بانكي كه به خاطر كمبود پرسنل نيروي انتظامي، گِله داشت كه «حتا يك سرباز هم ندارند كه به ما بدهند تا از بانك مراقبت كنيم»، همگي تصوير ترسناكي بود از «آينده فروپاشيدهشده» و احساس بيپناهي مطلق! آيندهاي كه در آن قفلهاي خانهها بازدارندهي اشرار، خشونتگران و سارقان براي سرك كشيدن در هر گوشهاي از خانه و زندگي و بدنات نخواهند بود. همين احساس بيپناهي كه باعث ميشد در كمال تعجب مرا به سمت دلتنگي براي «حافظان نظم» بكشاند يعني كساني كه تا آنروز، براي من به عنوان يك زن، نشانهاي بودند از ناامني!
داگمار فون توبه بلا فروید، «شاعر مد» از لباس میگوید
«مد در اصل بیجنسترین مسئله جهان است» نقل از : دی ولت لباس باید جا برای اندیشیدن بگذارد. ظاهر برایم مهم نبود. زود فهمیدم لباس برایم مثل یک متحد است. به بیتوجهی عادت داشتم، بنابراین طوری لباس میپوشیدم که انگار از صومعه آمدهام — مبهم برای دیگران، تا راحتم بگذارند. همزمان، دیدن اینکه اگر طوری لباس بپوشی که انگار همهچیز روبهراه است، چه میشود، هم جالب بود. بازی بود — و نبود. دستکم میدانستم چطور باید طوری لباس بپوشم که بیشترین چیز ممکن را پنهان کنم.
مریم محمد الخطيب بدن زنان، آیینه جنگ: بدن به مثابه آرشیوی از پاکسازی و مقاومت بدن زنانه بهعنوان یک شماره در فهرست مجروحان ثبت نمیشود، نه در گزارشهای امدادرسانی و نه در خبرنامهها ذکر نمیگردد، بلکه به آرشیو زندهای از خشونت تبدیل میشود؛ نه فقط روایتکننده اتفاقات، بلکه آن را زندگی میکند و در آشفتگی، سکوت و سازگاری با ترس بازنویسی میکند. این بدن به سندی سیاسی بدل میشود که نشان میدهد چگونه خشونت سازمانیافته به تجربهای شخصی و خاموش تبدیل میشود که زن آن را در بدنش تحمل میکند. تجاوز وقتی بمباران تمام میشود پایان نمییابد، بلکه در سکوت پس از نسلکشی ادامه مییابد.
جمعی از زنان فعال داخل کشور زندانی سیاسی آزاد باید گردد! پراکنده کردن زندانیان سیاسی در زندانهای مختلف با شرایطی غیرانسانیتر از گذشته، محرومسازی گستردهی آنان از ارتباطات، بازداشتهای فلهای تحت اتهامهای بیپایه و واهی جاسوسی، افزایش احکام اعدام و تشدید فضای امنیتی، که همه نشانههاییست از تلاشی هدفمند برای درهمشکستن همبستگی زندان و خیابان. همبستگیای که در یک سال اخیر، با شکلگیری کارزار سراسری سهشنبههای نه به اعدام، قدرتی تازه یافته بود؛ صدایی که از سلولهای تاریک زندانها به بیرون راه یافت و علیه مجازات اعدام، خشونت ساختاری، و بیعدالتی قضایی اعتراض میکرد. نه فقط برای نجات جان، که برای بازپسگیری کرامت انسان.
|