logo





داگمار فون توبه

بلا فروید، «شاعر مد» از لباس می‌گوید
«مد در اصل بی‌جنس‌ترین مسئله جهان است»

نقل از : دی ولت

يکشنبه ۲۹ تير ۱۴۰۴ - ۲۰ ژوييه ۲۰۲۵



بلا فروید: طراح مد و پادکستر با پدری مشهور و پدربزرگی جهانی منبع: لینت گارلند


بلا فروید، نوه‌ی زیگموند فروید و طراح مد بریتانیایی، در پادکست خود به دنیای مد از زاویه‌ای متفاوت نگاه می‌کند؛ جایی که لباس‌ها بیش از یک ظاهر، حامل روایت‌هایی از روان و جامعه‌اند.

در پادکست بلا فروید، ستارگانی مانند «کیت ماس» یا «کارل اووه کناوسگور» عمیقاً از درون خود می‌گویند. دختر نقاش نامدار «لوسین فروید» خود در لندن به چهره‌ای شناخته‌شده تبدیل شده است. گفت‌وگویی درباره‌ی مد با روح.

یک درِ لاکی سیاه، در ویترین مغازه سر یک سگ تازی غول‌پیکر دیده می‌شود — لوگوی برند مد او که توسط پدرش «لوسین فروید» طراحی شده. از سال ۲۰۱۵، طراح مد «بلا فروید» — که به‌تازگی با پادکست خود «نوروز مد» (Fashion Neurosis) اعترافات بسیار شخصی از نیمی از جهان مد می‌گیرد — مغازه‌ی کوچک خود را در خیابان «چیلترن» لندن اداره می‌کند.

دو خانم با صدای هم‌آهنگ می‌گویند: «صبح‌ بخیر!» گویی وارد جلد براق یک مجله شده‌ای. «اینس فن لامسورد» و «وینود ماتادین»، اسطوره‌های عکاسی مد، هنوز با سکوتی ارادتمندانه توسط او بدرقه می‌شوند، پیش از آنکه با بوسه‌های هوایی به روز گرم تابستانی بدرقه‌شان کند. سپس طراح مد، در سکوتی وصف‌ناپذیر، از میان اتاق می‌گذرد، گویی سبک‌تر از سایه‌اش، و با موهای سیاه و کت‌وشلوار راه‌راه سورمه‌ای تیره، به سمت کاناپه‌ای هدایت می‌کند، جایی که این‌بار خودش روی آن می‌نشیند.

دی ولت
: می‌توانید در حالت درازکش صحبت کنید، اگر دوست دارید.

بلا فروید
: هه‌هه، نه، لازم نیست.

دی ولت
: چرا مد عصبی یا نوروتیک است، خانم فروید؟

فروید
: عصبی بودن چیز بدی نیست. مد یعنی افکاری که دکمه دارند. من داستان «سِر والتر رالی» را دوست دارم — دریانورد، شاعر و کاشف انگلیسی — که شنلش را روی چاله‌ی آب انداخت تا ملکه الیزابت اول روی آن قدم بگذارد. لباس می‌تواند برای همه‌ی ما چنین چیزی باشد: می‌تواند ما را حمل کند و در عبور از موانع کمک کند. لباس بازتابی پارچه‌ای از پویایی‌های اجتماعی است.

دی ولت
: همه به ظاهر خود فکر می‌کنند، اما صحبت درباره‌اش برای خیلی‌ها شرم‌آور است. شما افراد مشهور را به کاناپه‌ی نشیمن‌تان دعوت می‌کنید و از درون‌شان می‌پرسید. پیش از شما هیچ پادکست‌سازی چنین نکرده بود.

فروید
: حالا آن‌قدر پادکست هست که باید خوب فکر کرد چه چیزی را می‌توان به این‌همه عرضه افزود. مد دروازه‌ای ملایم است، موضوعی ظاهراً بی‌خطر برای نزدیکی به فردی دیگر.

دی ولت
: لباس، همچون اینستاگرام، می‌تواند پنهان‌سازیِ نمایان باشد.

فروید
: لباس معنای عمیقی دارد، حتی برای نویسنده‌ای مثل «کارل اووه کناوسگور». همیشه فکر می‌کردم: چه آدمی! نه‌تنها با آن چهره‌ی چین‌خورده‌اش جذاب به‌نظر می‌رسید، بلکه نوعی قدرت خاموش داشت. وقتی از لباس محبوبش پرسیدم، دنیایی باز شد. از کودکی‌اش گفت، از اینکه چطور مسخره می‌شد، از پدر مست و سلطه‌گرش که هنوز گویی از پشت شانه‌اش نگاه می‌کند — و اینکه چگونه در یک مشت پشم، تسکین یافت.

دی ولت
: سخت بود که این نروژی غول‌پیکر را به کاناپه‌تان بیاورید؟

فروید
: نه اصلاً، همسرش را کمی می‌شناسم — او مستقیماً ازش پرسید. و او هم بدون تعارف گفت: «بله».

دی ولت
: وقتی کسی دراز می‌کشد و احساس امنیت و آرامش می‌کند، معمولاً جذاب هم به نظر می‌رسد. نور هم ملایم است، همان‌طور که صدای شما.

فروید
: تقریباً همه در آغاز، از فیلم‌برداری می‌ترسند یا خجالت می‌کشند. مدتی طول کشید تا نوری دلپذیر پیدا کنم. پیش از شروع همیشه چیزی برای نوشیدن پیشنهاد می‌کنم — آب یا چای.

دی ولت
: مشروب نه؟

فروید
: نه، نه. و راستش را بخواهید: من اعتقادی به معطل‌کردن ندارم. تأخیر فقط اضطراب را بیشتر می‌کند — برای هر دو طرف.

دی ولت
: « افرادی چوت «نیک کیو»، «کورتنی لاو»، «ریک اوئنز»، «الساندرو میکله»، «حنیف قریشی»، «گری‌دون کارتر»، «استفانو پیلاتی»، «نیکی هزلَم» — نه فقط فهرست مهمان‌هایتان خیره‌کننده است، بلکه اعترافاتشان هم همین‌طور. «ماس» فاش کرد که لباس امنش، مثل پتوی دلداری است: «برهنه؟ فقط با کفش پاشنه‌دار!»

فروید
: کیت فوق‌العاده‌ است، یک استاد دگردیسی. هر ژست او مثل واژه‌ای دقیق عمل می‌کند.

دی ولت
: «ریک اوئنز»، این شخصیت خون‌آشامی، مثل یک فرعون دراز کشیده بود و گفت که هیچ‌گاه در بدنش احساس راحتی نکرده و مد تیره‌اش را به‌منزله‌ی پوست جدیدی دوخته.

فروید
: کاملاً درک می‌کنم. خودم طراح شدم تا پوسته‌ای برای خودم بسازم، چیزی که کمکم کند خودم را بپذیرم و احساس خوبی داشته باشم. چیزی که در آن خودم را بازیابم. حدوداً ده سالم بود که مادرم لباسی گل‌دار با یقه‌ی گرد و آستین پفی برایم دوخت. هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که چقدر احساس ناراحتی داشتم.

دی ولت
: چون مادرتان دوخته بود؟

فروید
: چون آن لباس من نبود — و وقتی آدم احساس ناراحتی می‌کند، بداخلاق می‌شود. حس می‌کنی محدود شده‌ای، اشتباهی. همه‌ی این‌ها جلوی فکر کردن را می‌گیرند. لباس باید جا برای اندیشیدن بگذارد. ظاهر برایم مهم نبود. زود فهمیدم لباس برایم مثل یک متحد است. به بی‌توجهی عادت داشتم، بنابراین طوری لباس می‌پوشیدم که انگار از صومعه آمده‌ام — مبهم برای دیگران، تا راحتم بگذارند. هم‌زمان، دیدن اینکه اگر طوری لباس بپوشی که انگار همه‌چیز روبه‌راه است، چه می‌شود، هم جالب بود. بازی بود — و نبود. دست‌کم می‌دانستم چطور باید طوری لباس بپوشم که بیشترین چیز ممکن را پنهان کنم.

دی ولت
: چه چیزی را پنهان می‌کردید؟

فروید
: اینکه زندگیم سراسر آشوب بود — نه خانه‌ای، نه کاری، نه برنامه‌ای. هیچ چیز ثابت، دست‌کم در جوانی.

دی ولت
: شما بخشی از دوران کودکی را در مراکش گذراندید. مادرتان، برنَدین کاورلی، همان‌طور که خواهرتان «استر فروید» در کتابش «زشت و عجیب» توصیف می‌کند، از محدودیت‌های وطنش فرار کرده بود.

فروید
: من و خواهرم با مادرم بزرگ شدیم — او نویسنده‌ای بسیار باسواد و خلاق بود. زندگی‌مان بسیار فقیرانه بود. او وقتی ما را به دنیا آورد بسیار جوان بود و هیچ چیز نداشت، واقعاً هیچ چیز.

دی ولت
: او فقط ۱۷ سال داشت وقتی عاشق «لوسین فروید» ۳۶ ساله شد. رابطه‌شان شکست و او بی‌آنکه به والدینش چیزی بگوید، به مراکش رفت و بارداری‌اش را پنهان کرد، از ترس آنکه طردش کنند و به خانه‌ی مادران بی‌سرپرست بفرستند.

فروید
: ما زیاد سفر می‌کردیم، جا‌به‌جا می‌شدیم و در خانه‌ی دیگران زندگی می‌کردیم — این خسته‌کننده بود. مادرم آن را آزادانه و رهایی‌بخش می‌دانست، اما برای من آشفته بود و از او خجالت می‌کشیدم. از این زندگی بی‌ثبات خسته شده بودم و دلم مدرسه می‌خواست، امنیت، چیزی ماندگار. وقتی هشت ساله بودم به لندن آمدم، به عربی صحبت می‌کردم و مثل دختر مراکشی لباس می‌پوشیدم و فهمیدم که متفاوت‌ایم. آن زمان زود فهمیدم که لباس چقدر می‌تواند قصه بگوید و چه کدهایی را در شهری مثل لندن منتقل کند. دلم تعلق می‌خواست، نه همرنگی. اما جایگاه من مشخص بود. بعدها درک کردم که بیرون‌بودن آزادی است.

دی ولت
: جاه‌طلبی و میل به پیشرفت از کجا آمد؟

فروید
: فهمیدم بدون تلاش واقعی و کار سخت، چیزی به دست نمی‌آید. رضایت از خود مرگ‌آور است — به‌ویژه در مد. امروز مورد توجهی، فردا فراموش‌شده‌ای. این حرفه بی‌رحمانه سخت است.

دی ولت
: خاندان فروید همیشه بخشی از نخبگان فکری بوده. همه دوست دارند با نوآوری‌هایشان شناخته شوند. دانشمند، هنرمند معروف، نویسنده، فیلم‌ساز — همه نابغه. آیا این نام کمک است یا بار؟

فروید
: در انگلیسی خیلی‌ها نمی‌توانستند تلفظش کنند. فروید مثل fruit تلفظ می‌شود — میوه. پدرم با شوخی از این می‌گذشت. اگر کسی می‌پرسید با آن «فروید بزرگ» نسبت دارد، او وانمود می‌کرد که نمی‌فهمد و می‌گفت: «با گریپ‌فروت؟» از آن زمان زیگموند فروید در خانه‌ی ما فقط به همین نام معروف بود. من زندگی روشنفکری یا اجتماعی نداشتم. اطرافم چیزی نبود که بتوان «فوق‌العاده» توصیفش کرد — در کتاب‌ها زندگی می‌کردم. هنر و ادبیات پناهگاهم بودند. موفقیت پدرم دیر آمد، در دهه‌ی ۹۰، وقتی من سی‌وچند ساله بودم. آن زمان فروید دوباره کشف شده بود.

دی ولت
: او برایتان موضوعی مهم بود؟

فروید
: زیگموند فروید هیچ‌گاه موضوع بحث نبود. نه واقعاً، تقریباً هیچ‌گاه. بخش‌هایی از نوشته‌هایش را خوانده‌ام و همیشه می‌پرسیدم: چطور می‌توانست در بعضی مسائل این‌قدر مطمئن باشد؟ فکر می‌کنم خوب است که آدم زیادی درگیر نشود. خوشم می‌آید که خوش‌پوش بود. شنیده‌ام که بامزه بوده — پدرم این‌طور می‌گفت. حتی نمی‌دانم آن‌ها زیاد وقت با هم گذرانده بودند یا نه.

دی ولت
: پدرتان در برلین متولد شده بود – پدرش، «ارنست فروید»، معمار و کوچک‌ترین پسر زیگموند فروید بود. خانواده‌اش تا ۱۹۳۳ در نزدیکی «تیرگارتن» برلین زندگی می‌کردند تا اینکه به لندن فرار کردند. کسانی که او را می‌شناختند، او را انسانی وسواسی، ناسازگار، تشنه‌ی زندگی تا مرز افراط توصیف می‌کنند. برای شما پدر چگونه بود؟

فروید
: پدرم حضور داشت – اما زندگی خانوادگی نه. اگرچه زیاد او را می‌دیدم، اما همیشه نوعی فاصله وجود داشت. از وقتی حدوداً شانزده سالم شد، بیشتر او را می‌دیدم. در بیست‌سالگی دوبار برایش مدل شدم – برهنه، اما هرگز بی‌حرمتی‌آمیز. نوعی آیین بود. زیاد درباره‌ی هنر صحبت می‌کردیم. اگر می‌خواستی نظرش را عوض کنی، باید سه‌بار تلاش می‌کردی – و بعد دو بار دیگر. سخت‌گیر بود. اما این باعث تیزبینی شد: نگاه، قضاوت – به‌ویژه درباره‌ی آدم‌ها.

دی ولت
: کی لباس می‌تواند تخیل جنسی شما را تحریک کند؟

فروید
: مد در اصل بی‌جنس‌ترین موضوع دنیاست – به‌جز یک چیز: کفش. کفش، به‌نظرم، می‌تواند وعده‌ای شیطنت‌آمیز بدهد. به‌ندرت برهنه جلوی دیگران هستم. گاهی صبح‌ها بعد از بیدار شدن، برهنه تختم را مرتب می‌کنم. از این حس صبحگاهی لطیف خوشم می‌آید. در دهه‌ی ۷۰، برهنگی مرا خجالت می‌داد. همه اصرار داشتند که برهنه بودن عالی است. برای من نبود. این عریانی تحمیل‌شده، احساس امنیت را از بین می‌برد.

دی ولت
: به مردانی که هنوز دنبال راهی برای مد روز هستند – مخصوصاً در گرما – چه توصیه‌ای دارید؟

فروید
: تی‌شرت بدترین است، مخصوصاً وقتی دیگر جوان نیستی. به کمر می‌چسبد، چیزی را برجسته می‌کند که نباید. با هر قدم، همه‌چیز تکان می‌خورد.

دی ولت: و برای زنان؟

فروید
: نشانه‌ی سن این است که دیگر وینتیج* نمی‌پوشم. جوان‌ها عالی به نظر می‌رسند، ولی من مد روز می‌خواهم، چیزی که حس امروز را بدهد و جلوتر از زمان باشد. خودم وینتیجم. توصیه‌ی من: پیراهن جین – با کراوات جین. ترکیب مردانه‌زنانه همیشه جواب می‌دهد.

* کلمه «Vintage» در فارسی معمولاً به «کهنه‌مد» یا «مد قدیمی» ترجمه می‌شود، اما اغلب همان واژه «وینتیج» هم رایج است و به لباس‌ها یا سبک‌هایی اشاره دارد که از دهه‌ها یا دوره‌های گذشته آمده‌اند و حالتی نوستالژیک، اصیل یا کلاسیک دارند.

اگر بخواهیم دقیق‌تر توضیح دهیم:

«وینتیج» یعنی لباس یا کالایی که دست‌کم ۲۰ تا ۳۰ سال قدمت دارد و کیفیت و سبک خاص آن دوره را حفظ کرده است. معمولاً به سبک یا مدی اشاره دارد که امروز پوشیده می‌شود اما ریشه در گذشته دارد.

در متن بالا، Bella Freud می‌گوید خودش «وینتیج» نمی‌پوشد چون می‌خواهد مد روز و نو داشته باشد، ولی به افراد جوان توصیه می‌کند که وینتیج برای آنها عالی است.


ایزابل لوچیا «بلا» فروید
، طراح مد، در سال ۱۹۶۱ در لندن متولد شد و همچنان در همان شهر زندگی می‌کند. پس از پایان تحصیلات مدرسه، در فروشگاه ویوین وستوود کار کرد و به زودی دستیار این طراح شد. او در رم رشته مد خواند و سپس برند خود را تأسیس کرد و به تدریج به «شاعر مد» جامعه روشنفکری تبدیل شد. با طراحی‌هایش مانند «ژاکت‌های شماره‌دار» و «ژاکت‌های کلمه‌ای» عشق خود به فرهنگ پانک را به نمایش می‌گذارد. بلا فروید همواره خود را به عنوان طراح بازتعریف کرده است: همراه با آنیتا پالنبرگ مجله‌ای منتشر کرد، فیلم‌هایی از جمله با جان مالکوویچ ساخت و با نیک کیو همکاری کرد تا لباس‌های بافتنی طراحی کند. در سال ۲۰۲۴ پادکست «نوروز مد» خود را راه‌اندازی کرد.

به نقل از روزنامه دی ولت (Die Welt) تاریخ: ۱۰ ژوئیه ۲۰۲۵


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد