امپراطوری جهانی آشوب و وظیفه چپ جهانی تنها آلترناتیو در مقابل نظام جهانی سرمایه(امپریالیسم) و امید انسان برای فردای بهتر و بهبود زندگی انسانی همانا احیاء مجدد اپوزیسیون اصیل و مقتدر از چپ دموکراتیک و سکولار با چشم اندازهای سوسیالیستی است که قادر به قرار گرفتن در راس جنبش های وسیع کارگری و جنبش های رهائیبخش بخش ملی و توده ای بوده و مثل گذشته در تاریخ نظام جهانی سرمایه به عنوان تنها آنتی تز می تواند با مبارزات خود نظام جهانی را بطور جدی به چالش بطلبد . آیا وقوع این امر ، یعنی تولد و احیای مجدد اپوزیسیون جدی امکان دارد ؟ جواب به این پرسش مثبت است .
منوچهر صالحیدرباره لیبرالیسم سرمایهسالارانه – ۳ برخلاف نخستین اندیشمندان لیبرالیسم، این بخش از روشنفكرانِ لیبرال كه هم خواهانِ تحققِ آزادىهاى فردى بودند و هم آنكه مىكوشیدند از طبقات و اقشار تهیدست و آسیبپذیر در برابر قدرتِ اقتصادى صاحبانِ صنایع و دیگر مؤسساتِ اقتصادى حمایت نمایند، بهاین نتیجه رسیدند كه دولت نمىتواند خود را از مبارزه واقعى كه در بطن جامعه وجود دارد، بركنار نگاهدارد و بلكه موظف است با در اختیار گرفتن بخشى از ثروتِ اجتماعى در دستانِ خود و توزیع عادلانه آن میان طبقات و اقشار كمدرآمد و تهیدست، حداقلى از عدال اجتماعى را متحقق گرداند. به این ترتیب زمینه برای تبدیل دولت لیبرال به دولت لیبرال- دمکرات هموار گشت.
منوچهر صالحیدرباره لیبرالیسم سرمایهسالارانه-۲
ارزشهای لیبرالیسم بدوی شالوده ساختاری دولت لیبرال را تشکیل میدهند که عبارتند از خدشهناپذیری حقوق طبیعی فرد در برخورداری از آزادی و مالکیت و همچنین بهرهمندی از حاکمیت قانون، امنیت، رقابت، مسئولیت و برخورداری از حق نافرمانی در برابر ستمگران و زورگویان، پذیرش تقسیم قوای دولتی به سه قوه مستقل از هم و نیز پذیرش دولت فدرال، بنا بر دادههای قومی.
منوچهر صالحیدرباره لیبرالیسم سرمایهسالارانه لیبرالیسم از واژه «لیبر»[1] لاتینی مشتق شده است که به معنی رها و آزاد است. لیبرالیسم نوعی ایدئولوژی فلسفی، اقتصادی و سیاسی است که در ظاهر آزادیهای فردی را به شالوده هنجارین جامعهای که در پی تحقق نظمی اقتصادی- سیاسی است، بدل میسازد تا در باطن سرمایه بتواند در پناه آن از امنیت و ثبات برخوردار گردد. بهعبارت دیگر لیبرالیسم که كهنترین جهانبینی دورانِ سرمایهدارى است، همه گونه اشکال اجبارهای فکری، اجتماعی، سیاسی یا دولتی را نفی میکند.
نصرت شادهانا آرنت ، نظریه پردازی سیاسی خانم هانا آرنت ، فیلسوف ، متفکر سیاسی ، ژورنالیست ، روشنگری اجتماعی و مسئول برای درک نظام های توتالیتر و جنایت هایش علیه بشریت؛ مانند فاشیسم و استالینیسم ، کمک مهمی نمود . او مینویسد که شکست دولتهای ملی در آغاز قرن گذشته و رشد جنبش های توده ای مدرن ولی بدون رهبری لایق و سالم ، موجب برقراری فاشیسم در غرب شد . امروزه اشاره میشود که نظرات او را باید با توجه به شرایط قرن 20 یعنی حاکمیت فاشیسم و استالینیسم مورد توجه قرار داد .
یونس پارسا بنابنکاتی درباره نظام جهانی " در بستر مرگ "
و وظیفه چالشگران چپ بحران عمیق کنونی نظام عمدتا و اساسا ساختاری بوده و جهان در حال حاضر در شرایط هرج و مرج بسر می برد . این وضع امکان دارد از بیست تا چهل سال و یا شاید تا هفتاد سال آینده ادامه یابد . بحران ساختاری کنونی منبعث از کاهش مقدار ارزش اضافی کافی برای کسب سود بیشتر است . به عبارت دیگر ، نبود و محو توازن بین پروسه های ثروت زائی ( توسط کارگران و دیگر زحمتکشان ) و فقر زائی (توسط ثروتمندان = سرمایه داران ) نظام سرمایه را بر سر دو راهی خود رسانده است .
خسرو ثابت قدمنگاهِ "عینی" (اُبژکتیو) کدام است؟1
مُمکنی نامُمکن؟ "هر کسی از ظنِ خود شد یارِ من". و در عینِ حال، کمتر کسی ست که به "عینی ندیدنِ خود" معترف یا اساساً آگاه باشد. معمولاً همۀ ما، همیشه، و حداقل در نهانِ خود، می پنداریم که "عینی دیده ایم"، "حق داشته ایم"، و "درست تشخیص داده ایم". حال گوئی که این همه دشواری در راهِ حصولِ "نگاهِ عینی" کم است، این هم بدانها اضافه می شود که: چه بسا که ما، اغلب، بطورِ "ناخودآگاه" غیرعینی می نگریم.
|