Ebrahim-Harandi.jpg
ابراهیم هرندی

از اين ديــــدگاه: (۱۴)

اُسکار وایلد مردم را به دو دسته بخش بندی کرده است؛ یکی آن‏ ها که مردم را بخش بندی می ‏کنند و دیگر آنان که چنان نمی ‏کنند. نکته ای که می خواهم بنویسم مرا در رده نخست می گذارد و آن این است که در یک دسته بندی اختیاری می توان گفت که هر سرزمینی درجهان کنونی دارای دو فرهنگ است؛ یکی فرهنگ بومی و دیگر فرهنگی که ریشهِ وارداتی دارد. این چگونگی در بسیاری از سرزمین ‏هایی که امروزه "کشور"، خوانده می ‏شوند – بویژه کشورهایی که تجربه استعمار رسمی نداشته اند، سبب دوگانگی فرهنگی شده است و ملت تازه ای را در برابر ملت بومی هرسرزمین قرار داده است. این نکته تازه ای نیست اما اهمیت آن هنگامی آشکار می شود که با یادداشت آن و از چشم اندازِ این بینش، به رویدادهای سیاسی این سرزمین‏ها بنگریم.



marx.jpg
مونتى جانستون

كمون پاريس‏
و دريافت ماركس‏ از ديكتاتورى پرولتاريا !

ترجمه روبن مارکاریان

كمون پاريس‏ نقشى محورى در انديشه سياسى ماركس‏ اشغال مي كند. در همان اولين پيش‏ نويس‏ كتاب خطابيه در باره جنگ داخلى در فرانسه، كه در اواسط آوريل 1871 آغاز شد، او از كمون به مثابه "آغاز انقلاب اجتماعى در قرن نوزدهم نام مي برد كه سرنوشت آن‏ در پاريس‏ هر چه باشد جهان را درخواهد نورديد. كمون براى او نمايشگر اولين تجربه كسب قدرت سياسى توسط طبقه كارگر بود هر چند طول عمر آن بسيار كوتاه و نيز تحت شرايط بسيار استثنائى دريك شهر به وقوع مي پيوست.



Ebrahim-Harandi.jpg
ابراهیم هرندی

از اين ديــــدگاه: (۱۳)

هرفرهنگ، پناهگاه ها و گریزگاه هایی در ذهن دارندگان خود دارد که آنان در هنگام دشواری و دگرگونی های ناخوشایند اجتماعی، بدان ها پناه می برند. این گریزگاه ها برساخته هایی سیاسی – تاریخی هستند که راه آینده را برای برپایی آرمانشهرِ همگانی با چشمداشت به گذشته نشان می دهند. این گریزگاه ها در دو سده گذشته که جهان با فرهنگ دامن گسترِ غربی روبرو بوده است، در فهرست گفتمان های ذهنی مردم سرزمین های پیرامونی، پُرنماتر شده اند. دونمونه ایرانی آن، چشم انداز؛ یکی، بازگشت به ایران باستان و دیگر، بازگشت به اسلام بوده است.



اسماعیل رضایی

تفاهم و توهم

در تلاش برای زیستی متعامل،انسان نیازمند تفاهم و تعادل در تبادل و تبدیلات درون اجتماعی و بین فردی گردید.ولی همواره بدلیل ضعف خصلتی و ذلیلی و زبونی در برابر ضرورت ها و ناشناخته های محیطی، توهمات را دست مایۀ گریز از ناتوانی و همراهی با روند تعالی و کمال قرار داده است.بدینسان در تاثیرات مداوم محیطی و در گزینش های الزامی ارتباطی خویش،از مطلوبیت انتخاب واتخاذ اسلوب های بهینه بدورماند.پس چون گم کرده رهی به اختلاط یافته ها وداشته ها روی آورد تا شاید بتواند؛ درمیان اینهمه ظلمت وتاریکی راهی به روشنایی بگشاید.ولی همواره با ناکامی مواجه شد چرا که صداقت و سلامت کار را بااکتسابات مجازی«مالکیت،پول،قدرت و...»معاوضه نمود،واز هدف و اصالت انسانی اش فاصله گرفت.



ف. آگاه

ارزیابی منطقی تاریخ نویسی فارسی

پیشتر یاد آوری کردم که عمدۀ تاریخ نویسی جدید فارسی به تبع فرهنگ شعر زدۀ فارسی، گرایشی احساساتی و وطنپرستانه یافته است (1). یعنی در نهاد "تاریخفارسی" نویسان جدید که آسمان هگل را به ریسمان پوپر می بافند تا به نوشته هایشان رنگ علمی بدهند، خبری از علم تاریخ و عینیت تاریخی (بیطرف نسبت به موضوع مورد تحقیق) نیست. لذا اینگونه تاریخ نویسی دستکم وطنپرستانه است. در حالیکه طرفداری از تمامیت یک کشور موضوع علم تاریخ نیست، و تاریخ نویسی منطقی "دوست و دشمن" نمی شناسد!