GilAvaei.jpg
گیل آوایی

دوشعر

بهاری می رسد
با خیلِ سوارانی به تاخت
که انبان آرزوهای بخون خفته گشایند
به آوازهای جنگل و ستاره
تا بدانند آیندگان،
کاین نسل
بخون خویش
زندگی فریاد کرده است



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

گُل مرداب

يک شب، ستاره يی
آمد نشست در دل مرداب.
آشفته شد
در بستر منزّه پاکان شهر
خواب.



VidaFrhoudi-s.jpg
ویدا فرهودی

به خاطر ستاره

گذشتن ستاره را به سـِحر نورچاره کن
رغم هجوم خفتگی توماه را نظاره کن

نوید شو نوید شو شکفتن امید شو
رها خیال باطل ازغباراستخاره کن



Mojtaba
مجتبا کولیوند

نوشتن در غربت

مجموعه نامه های محمدعلی جمالزاده به بزرگ علوی

این کتاب علاوه بر نامه ها، در مبحثی به بررسی گوشه هایی از زندگی و آثار و جایگاه ادبی این دو نویسنده و هم چنین موضوع ادبیات فارسی در تبعید پرداخته است. کتاب »نوشتن در غربت« داری یک موخره به زبان آلمانی پیرامون زندگی و فعالیت ادبی بزرگ علوی و محمدعلی جمال زاده است، که برای استفاده دانشجویان و دیگر علاقه مندان در این حوزه زبانی نوشته شده است.
کتاب "نوشتن در غربت: مجموعه نامه های جمال زاده به بزرگ علوی" به کوشش مجتبا کولیوند گردآوری و توسط نشر اندیشه منتشر شده است.



bachehaye-aamagh3.jpg
اسد سیف

گزارشی تلخ از زندگی حاشیه‌نشینان

(نگاهی به "بچه‌های اعماق" اثر مسعود نقره‌کار).

این واقعیتی‌ست که تبعیدی در سال‌های نخست تبعید به مرض مقایسه دچار می گردد. هر چیزی، هر حادثه‌ای او را به زادگاه خویش می کشاند. این‌جا را با آن‌جا و این‌جایی‌ها را با آن‌جایی‌ها مقایسه می کند و در تقابل‌ها ولوله‌ای در ذهن آغاز می شود، آشوبی به پا می گردد، گذشته‌های فراموش شده زنده می شوند.



ملوین تالسون

«امروز دیگر.... »

ترجمه علی اصغرراشدان


امروزه برهیچ کس پوشیده نیست:
تراکتورهارابرجاده ی غرقه درخون آنها میرانی
مهاجرهاراباخوشه های خشم می آفرینی
محله های کثیف شهرهاراخلق میکنی،
پسرهای بومی را می پرورانی ،
تا نفرینی باشندبرپدران خو ب مهاجرهای زمین.



monir-taha.jpg
منیر طه

از بچّه‌ها به بچّه‌ها

ما بچّه‌های ایرون
تو مدرسه تو میدون
تو دفترِ مشقمون
رو توپِ بازی هامون
شکلِ تو رُو کشیدیم
اسمِ تو رُو نوشتیم



Sh-Bikas70.jpg
رضا مقصدی

بگذار آواز ِ ترا بر آب بنویسیم

خاموشی ِ چشم ِ ترا باور نخواهد کرد
باغی که دستان ِ تو پرورده ست.
باغی که پیغام ِ سپیدش را
تا دودمان ِ سربلند ِ برگ ِ ما بُرده ست.




جهان آزاد

چند رباعی

ای تختِ ولایتِ تو در بسترِ خون
از ظلم تو خاکِ خاوران خاورِ خون
فرداست که دستار تو در خون فکند
سیلاب خروشنده ی شهریورِ خون



یوسف صدیق (گیلراد)

مور

همه ی کلمات عصیانی اش را
مصرف می کند؛
همه ی عاشقانه های نامیرایش را نیز.
جهان اما
همچنان گرسنه و گیج
در شمایل موری
از پستوهای زمستانی می گذرد.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

شکنجه و استبداد

شکنجه تولید درد جسمی و روحی بمنظور تنبیه، قصاص، اقرار، عبودیت، انقیاد، اعتراف فرد دیگر با عمل قساوت شکنجه گر بر اسیر/ قربانی می باشد. در سراسر تاریخ، شکنجه اشکال و اهداف گوناگون داشته: برای تربیت 2باره، بازجویی، تنبیه، برای انطباق با ایده الوژی حاکم، ترک اعتقاد فردی، ترساندن با درد روحی و جسمی تا حد مرگ. شکنجه بوسیله ماموران دولتی هم مشمول این تعریف شده؛ گاهی با سادیسم، قدرتنمایی بر فرد بی پناه، حظ از درد دیگری همراه می باشد.



marzie-shahbazaz.jpg
مرضیه شاه بزاز

یاران در نی شب دمیدند

دلدادگی . . . .
چون در پایان
عاشقانه ترین سرود،
ساز مرگ را می نوازد
از آتش و توفان وحشی تو
بزیر جلبکهای کف دریا گریختم
از زخمها و وسوسه ها.



mahasti-shahrokhi.jpg
مهستی شاهرخی

نگاهی به رمان «هیچکس«
از مهران زنگنه

رمان ۳۰۰ صفحه ای «هیچکس» مهران زنگنه امسال ( ژانویه ۲۰۱۳) توسط انتشارات آمازون به زبان فارسی، چاپ و منتشر شده است و یکی از وزین ترن رمان های فارسی دوران اخیر است. «هیچکس»، هفت فصل دارد. هر فصل بر خلاف رمان، نام کوچک فردی را بر پیشانی خود دارد. به غیر از فصل های ابراهیم، فصل های دیگر همگی دو نام را با خود دارند. اما ابراهیم کیست؟ و دیگران، آن دو اسمی ها کیستند؟ آیا نام رسمی شخص کافیست؟ آیا نام همزادش نام مستعاری است که فرد را بدان صدایش می زنند؟ نامی برای خود، و نامی برای همه، خاص و عام در آن واحد؟ علت این دو گانگی چیست؟



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

در کوچه های بی چراغ

با یادِ اخترانِ خفته به خاوران

از آفاقِ بی آفتاب فرود آمدند
با دشنه ها وُ شلاق های بافته از جنون
با لَباده های باروت رنگ
در شبستانِ یشم وُ وحشت
با همیانِ نهانِ وهمی از لاژورد
فرمانروایانِ عرصۀ زوال وُ اِدبار



جهان آزاد

ساعت بهار:


دستم را بگیر
می خواهم خودرا در آفتاب
گم کنم
می خواهم از جویباری بنوشم
که جنگل را به دریا آواز می دهد



برزین آذرمهر

درد زمان!

بشکسته خلق را
کمر
این فقر بی‌پدر
اما اگرتو قصه ای
زین غصه سر کنی
بندند در دمت دهان



یوسف صدیق (گیلراد)

شهریور ۶۷ ( ۱ )

هم آوایی سلول ها
در اپرای شبنم و بغض.
هم صدایی نت ها
در سمفونی شهریور ۶۷.



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

حماسه ، سکه سازان و مردگان بی تدفین

با آن که در مغز خود تیر دارند
همواره ذهنی خبرگیر دارند
قُبح و فریب ِسوفسطاگری را
کرنا و تنبور و آژیر دارند



بیست و پنج سال پس از آن تابستان شوم

برای او غصه دارم
که حتی تکه خاکی
برای
دلتنگی هایش ندارد
تا
از خون دل
دریای سرخ را
شرمسار کند



melvintolson.jpg
ملوین تالسون

«می گو یند... »

ترجمه علی اصغرراشدان

می گویند جلجتائی راکه برآن گام نهادید فراموش کنید
ما،به بهای سرمان، زیر تازیانه نفرت کشیده شدیم
آنها، به خاطر ترانه هایمان، دست و پایمان را به زنجیر کشیدند
آنها، نابودمان کردند،



ه . لیله کوهی

بی تعارف بی پرده

چند شب پیش عمو هادی رو خواب دیدم. داشت از خنده روده بر می شد هر چقدر سعی کردم ساکت اش کنم و بگوید چی شده که اینجور از خنده ریسه رفته و در حال منفجر شدنه همینجور می خندید و تا می آمد بگوید پرویز شا ، عمران صل... دوباره از نو خنده خنده، آخرش من هم از خنده اش خنده ام گرفت و می خندیدیم بدون اینکه بدانم موضوع چیه از بس خندیدیم هردومون نمی دونم از اشک خنده هایمان خیس شدیم یا؟



reza-allamezadeh70.jpg
رضا علامه زاده

نوعی از بودن

از مجموعه قصه‌ی "روزنگار مادرید تاریک"
خوآن مادرید

یک روز به من گفتن که باید چیزی بنویسم که به آدم روحیه بده، که فکر نکنن همه چیز گم‌وگور شده، که نشون بده این بحران رفتنیه، مگه رفتنی نیست؟ منظور اینه‌که از من می‌خواستن یک قصه بنویسم با پایان خوش. اما این جور قصه‌ها از قلم من چندان چشمگیر از آب در نمی‌آن.



mohammad-binesh.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

نوش ها و نیش ها - بخش دوم

کسانی که از دور دستی بر آتش دارند و نیم نگاهی به عالم عرفان ، بارها پرسیده اند ماهیت عشق مولانا به شمس چه بوده است ؟ عشق هدیه ای خدایی ست که انواع متفاوتی دارد . بررسی ماهیت آنها البته از حوصله این نوشتار فزون است ، اما نوع افلاطونی آن را ــ که دوستی فراوان میان دو انسان الهی ست ــ مولانا نخستین بار در مکتب شمس آموخت



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

تقلب یا تدلیس و حکّام قاتل


قاتل اگر وزیر نباشد
اسلام بر سریر نباشد
مُلا خلیفگی نفروشد
دزد و دغل امیر نباشد



bijan-baran.jpg
بیژن باران

تنانگی پرستوهای شهلا

در تمام شعرهای تغزلی زن- یار خیالی، خاموش، منفعلی، تمثالی است نه یک معشوق کامجو فعال، سخنگو، عضلانی. در این غزلها آرزو و تمنای شاعر با زیبایی تصویر شده؛ ولی از مشارکت طرف توانمند و کامخواه خبری نیست؛ یاری ایده آل، اثیری، دور از دسترس، کلی تصویر می شود. دلیل این انفعال یار، تخیلی بودن شعر است که یار چون ماهی فررار در دریای ذهن شاعر ناراضی از وضع موجود برای آنی خلسه، سماع، شور برپا کرده؛ ناپدید می شود.



»  سکوت ها
»  متنی در راه
»  نگاه
»  چند شعر
»  مرغ بی‌دغدغه
»  ساعت صفر
»  شیرکو بیکس شاعر آزادی درگذشت!
»  خواهی شنید
»  سه شعر
»  عصیان نامه
»  «آوازخوان ِ آرزو»
»  زنبق ها و گزنه ها
»  شهرقصه ها
»  تنانگی شعر زن خاور میانه
»  رود سبزنسیان
»  گوزن و صُخره
»  دین درحکومت و فرزند فردا
»  برای مردمم
»  کبوتر صلح
»  محمود استاد محمد
»  ندیدن تو
»  زبان، رستاخیز و رمان موضوع نبود مرگ است بحثی پیرامون زبان مادری و مهاجرت
»  نگاهی به رمان "بچه های اعماق"
»  نقد زبان شعری پرستوهای شهلا
»  گنج
»  خروسکِ بادنما