یوسف صدیق (گیلراد)

کارخانه و خیابان

من یک دیپلمه ام.
دوستم دانشگاه دیده است.
من، در گرگ و میش صبح برمی خیزم
تا خود را به کارخانه برسانم:
به وادی تکرار
به جمع سرما زده ی همکاران
و بحث دستمزد‌های پرداخت نشده.



mohammad-binesh.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دروغ شیرین

ز چه رو نمی توانم به نهان شوم ز راهت
نظرت نمی گذارد بگریزم از نگاهت
دل عاشقان شکستی و به مهر خود ببستی
چه کنی مرا چوگفتی :"منم آن گریزگاهت "؟



shokri-mojabi.jpg
عباس شکری

کنار گذاشتن شعار “مرگ” تحولی به سوی دمکراسی بود

گفت وگو با جواد مجابی، نویسنده، شاعر، طنزپرداز، نقاش، روزنامه نگار

ما هنوز در فضای دموکراتیک قرار نداریم، اما گرایش به دموکراسی را شاهدیم. در مقاله‌ای نوشتم: “من مستبدی هستم که گرایش به دموکراسی دارم”. علت‌اش هم این است که شما وقتی در جامعه و فرهنگ استبدادی رشد و زندگی می‌کنید، رفتار آن جامعه را می‌آموزید. نمی‌شود که در مدرسه، در خانه، در دانشگاه و یا هرجای دیگری، تنها مدعی دموکراسی خواهی بود در حالی که مجموعه شرایط درونی و بیرونی، رنگ و بوی استبدادی دارد و بر رفتار من و شمایی که عضو آن جامعه هستیم تأثیر می‌گذارد. بنابراین ما می‌توانیم بگوییم که در جامعه‌ای با فرهنگ استبدادی زندگی کر‌ده‌ و با توجه به نگاه به بیرون از خودمان، به فرهنگ دموکراسی گرایش پیدا کرده‌ایم.



اورنلا فرپسی

« آلبانیائی هادایم زندگی می کنند و هرگز نمی میرند »

ترجمه علی اصغر راشدان


این کشورکه هیچ وفت هیچکس درآن نمی میرد،از گل و خاک ساخته شده. خورشید چنان می سوزاندش که حتی برگ های رزانگار زنگ زده اندو مغزهامان شروع می کنند به ذوب شدن. زندگی کردن دراین محیط یک نتیجه ناگزیریک طرفه دارد:جنون خود بزرگی بینی، حالتی که مثل علفی هرزه درهمه جا جوانه میزند. نتیجه بعدی ناترسی است. دلیل این قضیه هم می تواند جمجمه ناقص مسطح مردم مان، نشیمنگاه یکنواخت یا یک فقدان ساده وجدان باشد.



اسد سیف

انفرادیه‌ها، پرونده‌های ناتمام

(نگاهی به "انفرادیه‌ها" اثر رضا خندان)

«انفرادیه‌ها» نام مجموعه داستانی است از رضا خندان (مهابادیان) که اخیراً در دنیای مجازی اینترنت انتشار یافته است. این اثر مجموعه‌ای از چهار داستان است که به شکلی باهم در رابطه‌اند. می‌توان آن‌ها را چهار فصل از یک رمان و یا داستان‌هایی به‌هم پیوسته نیز در نظر آورد. هر چهار داستان در سلول‌هایی انفرادی می‌گذرند. هر فصل و یا هر داستان یک شخصیت بیشتر ندارد و هم او راوی داستان می‌باشد. از چهار تن سه مرد و یک نفر زن است. هر سلول شماره‌ای دارد و آن‌طور که از شماره‌ها بر می‌آید، سه سلول باید در کنار هم باشند. سلولی که زن در آن محبوس است، نباید فاصله‌ای زیاد با دیگر سلول‌ها داشته باشد. راویان نام ندارند.



Mohammad
محمد احمدیان

از مدت ها پیش

برگزیده از کاز های تازه - با الهام از آلیس میلر

او با یکی دیگر به مثابه آشغال تمام عیار رفتار کرد. و این یکی با یکی دیگر به مثابه اشغال تمام عیار رفتار کرد.
یک زمانی قرعه به نام من افتاد. یکی با من به مثابه اشغال تمام عیار رفتار کرد. سر تا پایش یک داستان اشغال. من همکاری نمی کنم! با تو به مثابه یک اشغال تمام عیار رفتار نخواهم کرد. آیا این نیت کافی است؟ نه!



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

مناظره شاعرانه میان دوشاعر

از : پاریس به تهران

از سر اتفاق با شاعر جوانی آشنا شدم که در تهران سکونت دارد و برخلاف رسم رایج علاوه بر زبان گشاده، با ادب کلاسیک خوب آشناست و به ابزار و ادوات شعر فارسی احاطه دارد. این آشنایی به ویژه از آن بابت برای من جالب بود که یکی از فرضیات رواج یافته در باره شعر فارسی را به پرسش می گرفت.



Aref-Pejman02-s.jpg
دکتر عارف پژمان

نامه و نگاه

همان ساعت که نرگس ، خواب می ديد
همان ساعت که شب ، آواز می خواند
گلی جان ، نامه هايت را گشودم
دو عالم غصه را در دل فشردم



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

دو شعر کوتاه

شرط بسته بودیم
سر بکوبیم به اولین دیوار

در راه
سایه ی دیوارمی آمد
دیوارها می گریختند.



یوسف صدیق (گیلراد)

دو سروده ی کوتاه
(میلاد و چشمانت)


برگ‌ها از باد می‌‌گریزند
شکوفه‌ها در باد پر‌پر می‌‌شوند
درخت میوه نشان
همراه نغمه‌های بهار
میلاد زندگی‌ را جشن می‌‌گیرد



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

مرگ آموزگارسینما

شادروان کاووسی که هفتم خرداد ۱۳۰۱ در تهران و دریک خانواده نظامی به دنیا آمده بود در سا ل ۱۳۲۵ برای تحصیل به فرانسه رفت و در رشته حقوق و علوم سیاسی درس خواند ولی همانگونه که خود بار‌ها گفته بود به دلیل شیفتگی بسیارش به سینما آنجا را‌‌ رها کرد و درمدرسه سینمایی‌اید ک فرانسه فیلمسازی و تهیه کنندگی را آموخت و در کنارآن در دانشکده ادبیات سوربن به تحصیل پرداخت.



bijan-baran.jpg
بیژن باران

ساختارگرایی و نقد

هر مقوله ای دارای ساختار درونی و مرزی با محیط خود می باشد. ساختار میتواند منطقی یا زمانی، در ژرفا یا در سطح، هیرارتیک/ سلسله مراتبی باشد. ساختار منطقی رابطه چند مقوله اصلی در داستان است که حجم داستان روی آنها قرار دارد. در واشکافی پدیده ها، مکتب ساختارگرا تاکید روی اجزای متشکل آن کرده؛ در نقد ساختارگرا اجزای آن بررسی می شوند. ساختارگرایی ثنویت تخالفی در ساختار می جوید؛ با پسامدرنیزم ربط دارد.



لین زوگ اسمیت

« سه کهنه کار »

ترجمه علی اصغر راشدان

سه پیرزن نفس تو سینه حبس کرده منتظرماندند. لبهاشان آماده بود تا ازشنیدن لطیفه دکتر تو هم بپیچد. گوشهای منتظرشان با سکوت مواجه شد. چشمهای نمناکشان دید که دکترپشت خودرا به طرف میز پمادو نوارهای زخم بندی برگرداند. دکتردرجاایستادو آهسته سوت زد. سه پیرزن دیدند که یکدیگررا نگاه میکنندو هیچکدام نمی خندد. هرسه باچهره های گرفته وخسته باهم بلندشدند،کناردر مردی بالباس سفیدکه آنها دکتر مخصو صش می نامیدند، راهشان را بسته بود.



قصه عمو نوروز و ننه سرما
داستان‌های مردمی ایرانی

بازنویسی احد قربانی دهناری

هـر سال در نخستین روز بهار، عمو نوروز با كلاه ِ نمدی، زلف و ریش حنا بسته، كمرچین قـَدَك آبی، شال ِ خلیل خانی، شلوار قـَصَب و گیوه‌ی رویه ابریشمی و تخت‌چرمی، با لبی پرخنده و دلی شاد، عصا زنان، آرام آرام از كوه سرازیر می‌شد و به سوی شهر به راه می افتاد. عطر بنفشه و پامچال تازه‌دمیده، هوای پاک و نسیم ملایم کوهستان و آواز پرندگان، چنان عمو نوروز را سرخوش و مست و سرحال می‌کرد که عصای دستش زیادی به‌نظر می‌رسید.



جهان آزاد

بهار
پشت میله ها

پرنده ی بهار نغمه ساز کرد
جوانه زد درخت ارغوان،
پرنده ی بهار من،
به نام عشق
به نام خون
به نام لاله های خاک خاوران
بخوان!



a-barnoushian.jpg
علی محمد برنوشیان

نوروز


نوروز به بار است و سیاهی به کنار است
خورشید به راه است و همه خلق به کار است
این شبکده گر هست دمی چند هنوزش
این رسم طبیعت است, محکوم گذار است



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

دو شعر بهاری

بهارونا تو عینِ انتظاری
مو در راه تو عینِ بی‌قراری
زمستونم، زمستونُم، زمستون
بهاری و بهاری و بهاری !



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

بهارِ من

تو مهربان بهارِ من
جهانِ من نگارِ من
رسیده ای؛ خوش آمدی
ای همه یادگارِ من



Aref-Pejman02-s.jpg
دکتر عارف پژمان

صدای پای نوروز و شب پر هراس دژخیم!

اینجا دگر مجال نعرهء رستم نیست
یعقوب لیث ، مرگ خراسان ، دید .
دشت از صدای جغد به جان آمد
نقال سالخوردهء شاهنامه
از فصل دیرپای پلشتی
دیوانه گشته است.



mohammadreza-haghpanah.jpg
محمد رضا حق پناه

نیایش

اکنون
در این دم سنگین
که جهانم به چند وجب شمرده می‌شود
پیش از آنکه بادبان‌هایم
در این شب کدر
در پیلهٔ باد سپید به اسیری بروند
نوازشم کن



VidaFrhoudi-s.jpg
ویدا فرهودی

بهار خواهد شد...

به گوش خویش شنیدم بهار خواهد شد
غزل غزل قلمم بی قرار خواهد شد

شنیدم از نفس سبز ژاله بار نسیم
که باز فرصت دیدار یار خواهد شد



یوسف صدیق (گیلراد)

سه‌ شعر کوتاه

چه اتفاق قشنگی !
هربار
که می‌‌خواهم تو را بسرایم،
مرکب خودنویس ام
گلاب می‌‌شود !



Aliasghar-Rashedan.jpg
علی اصغر راشدان

شاعرهٔ ناشناخته

وای به روزی که آدم گرفتارخودشیفتگی شه و بخواد به هرشگرد وشیوه‌ای شهر ه آفاق شه. شاعره رفته عروسک خیمه شب بازیه عامل نقوذی ساواک تو جریان زنده یاد گلسرخی وکرامت الله شده. توجلسه شعرخونیش یه گلدون باآرم ستاره شیش پراسرائیل جلوش گذاشتن! یا حالیش نیست، یاخودشوبه خریت زده...



Hossein-Danai3.jpg
حسین دانائی

رویش بهار

کوبیدن پا بر زمین
شکستن سکوت
پریدن پرنده
ردٌِ شکست زمین



رضا اغنمی

روزی که گلابتون رفت

بررسی کتاب

دفتررا که بازمیکنی رنگ و بوی جامعه زیر پوست تنت می‌خلد. زنگ آشنای کوچه و بازار و سرگذر و خیابان و محله درگوش‌ات می‌نشیند. صدای نفس کشیدن مردم وتپش دل‌ها را می‌شنوی؛ پاره تنی از آن‌ها می‌شوی ودربستر قصه‌ها می‌غلتی. روایت‌ها و صداهای آشنا را با همۀ غم و شادی وتلخی‌هایش می‌نوشی تا آخرین برگ دفتر.



»  انفجار
»  مام شعر من
»  تلاش برای آزادی
»  نقد ساختار گرای داستان های دکتر محمود صفریان
»  بدرود در باران
»  یاد نامه ی نصرت رحمانی
»  نوروز جهانی
»  نوروز
»  به بهانۀ یک نامه
»  دیدار مثنوی در «دژ هش ربا» بخش سوم: سابقهٔ تفسیر وتاویل این داستان
»  سوگی آهنین
»  « حجله »
»  ای مرغ شب شکن!
»  در نوبت شعر
»  ساختار در ژرفا- نقد داستان
»  دویدم و دویدم
»  باز زنی می رسد
»  « مجنون »
»  پرده‌ها را بینداز
»  شرق‌شناسی
»  یک لیلی، به دو معنی، در گرفتاری قرون وسطایی
»  رسول بود، خام بود، پخته شد، سوخت
»  ویژه نامهٔ شعر زنان، ۸ مارس ۲۰۱۳
»  دوشعر از توماس ترانس ترومر‎
»  فکر و بیان
»  شکار ماه
»  دشواری های زن بودن
»  همین که می نگری ظاهر و نهان من است
»  یک رویا
»  شاهزاده و سیاه۱