رضا بایگان خیارنیمه گندیده فاصله ی
میانه بودن و نبودن
مکان سرگردانیِ مردگانِ در حال حیات است
همانند قاتوق بدون نان در دهانِ گرسنه گان
علی آلنگ" مجازات" آقای براون : چرا هنوز مجازات اعدام هست؟
آقای کرشت : چون هنوز خوی انتقام جویی هست!
پدر جانسون : اما اعدام مجرم تنها یک انتقام نیست.
آقای کرشت : ولی هیچ تربیتی هم در آن نیست!
محمد بینش (م ــ زیبا روز ) نوش ها و نیش ها - بخش چهارم نخستین ملاقات شمس و مولانا حکایات و اقوال متفاوتی در بارۀ نخستین دیدار این دو بزرگ بر سر زبان هاست پاره ای یکسر پیچیده در خرافات ،پاره ای آمیخته با حدس و گمان و پاره ای دیگر در بردارندۀ حقایقی تاریخی . از نوشته های پراکنده و از هم گسیختۀ "مقالات شمس" چنین بر می آید که وی حدود شانزده سال کار و کردار مولانا را زیر نظر داشت و آنها را به اصطلاح سبک و سنگین می کرد
دکتر منوچهر سعادت نوریعصرهای یک سراینده
دلم خواهد غروب آید دوباره/ طلوع_ "عصر_ خوب" آید دوباره
غروب اینجا، بسی گرم است و دلچسب/ مرا یاد جنوب آید دوباره
به کنج _ هر کجا ، پا می گذاری/ صدای ساز و کوب آید دوباره
نه مثل_ شهر_ تهران ، کاندر آنجا/ فشاری بر قلوب آید دوباره
محمد جلالی چیمه (م. سحر)٣٣ رباعی تازه دینی که ترا به من فرا دستی داد
در جای خِرَد ، بلاهت و پستی داد
از بهر چه در میهن من نوع ترا
چون زنگی تیغ زن چنین مستی داد ؟
آزاده بی پرواتابستان سرد اواسط تابستان بود
آری ,اواسط تابستان
که برف زمستانی شروع شد
بر بام دیواره های حریر
تنیده دور تا دور نفسها
وقتی خورشیدی که تابان بود
علی اصغر راشداننیم نگاهی به دریای بیکران ملای روم عشق هائی کز پی رنگی بود
عشق نبودعاقبت ننگی بود
دشمن طاووس آمدپراو
ای بسی شه را بکشته فراو
رضا مقصدی ....زیرا که از تبارِ دروغید از بامداد ِ تازه ، سخن گفتید؟
باور نمی کنند-
دلبستگانِ خنده ی خورشید.
در صبح ِ تان ، سیاهی ِ خوف انگیز.
در ظهرتان ، تلاوتِ تاریکی.
در شام ِ تان، تباهی ِ بیداد ست.
رضا علامه زاده"گذشته" فرهادى و بدآموزى جشنوارهها فرهادى كه گامهاى مطمئن و موفقی را با خلق آثارى چون "در باره الى" و "جدائى نادر از سيمين" برداشته به روشنی توانسته است خود را به عنوان فيلمسازى معرفى كند كه حرفهای تفكربرانگيز براى گفتن، و زبانی تصویری برای ارائه سینمائی آن دارد. او که جدا از توفيق چشمگيرش در درو كردن جوائز جشنوارههاى معتبر جهانى توانسته بود صدها هزار تماشاگر را به سالنهاى سينما در هر گوشه از اين عالم پهناور بکشاند، حالا تحت تاثير مخرب جشنوارهها و منتقدان حرفهاى هنرى، در فيلم "گذشته" بهشكلى مصنوعى اداى خودش را درمىآورد.
علی آلنگ"فرش سکوت" " کوچه جای بازی نیس!
سدّ معبر میشه!
توپ به ماشین میخوره
خجالت نمیکشین؟
برگردین خونه هاتون!"
رضا بی شتابروایتِ دیدارِ «حسن» و «حسین» در ینگه دنیا
دویست سالِ بعد پرفسور هالی رئیسِ دانشگاهِ «آی اَم بی بی» است و علمای اعلام و زُعمای قوم، او را «هانی» صدا می زنند و لقبِ حاج آقا خشتمالِ دَرَکی را طی مراسمی شکوهمند تقدیمش کرده اند. باری پرفسور هالی با لهجۀ شیرینِ مریخی اش گفت: ما چیزی از پیشِ خودمان در نیاورده ایم و آنچه می گوییم مطابقِ اسناد و مدارکی است که با محنت و مشقت از سینۀ زمان بیرون کشیده ایم... برادران اندکی صبر، صبر و توکل...
آرنا بونتمپز «دوشعر» ترجمه علی اصغرراشدان من در زمانه ی خود در کنار تمامی آب ها بذر پاشیده ام
باقلبی هراسان دراعماق خاک ها دانه کاشته ام
تااز دستبرد پرنده ها در امان باشد،
واز گزنداین خشک سالی حاصل کش ایمن.
دشمن
بر دشمن تو دشمنم ای مام میهنم
با شیخ بی وطن خود از این روست دشمنم
بیگانه آن نکرد که این « آشنا»ت کرد
گر دشمنی بر او نکنم دشمنت منم
بیژن باران شعر و نظام عصبی-غددی مغز ساختار اعصاب و غدد بر روی فکر و عمل فرد اثرگذارند. ازاینرو در نقد شعر تاکید را از متن شعر برگرفته؛ بر مغز شاعر باید گذاشت. شعر را بمثابه دریچه ای برای نقشه بندی کارکردهای مغزی شاعر بکار برد؛ نیز تاثیر شعر بر خواننده آن هم موازی با شاعر واشکافی می شود. در شعر افسردگی فروغ، عرفان سپهری، شوریدگی نیما، ناامیدی اخوان، تعهد شاملو- تجلی شخصیت، وجدان و دیگر کارکردهای مغزی آنها می باشد.
بهروزمطلب زاده اشک شاعر... قلبم داشت از حرکت باز می ایستاد. حسابی کلافه شده بودم.مانده بودم که چه کنم. از یک طرف نمی خواستم در "کار کمیته ی حزبی" مداخله کنم و از طرف دیگر نمی توانستم، خود را نسبت به تنگ نظری ها و غرض ورزی های کودکانه و غير منطقی دست اندرکاران حزبی، بی تفاوتی نشان بدهم. درآن دم با خود گفتم مگر دفاع از سياوش کسرائی و تلاش برای برگزاری يک جلسه شعرخوانی بمعنای دفاع از حداقل حقوق دموکراتیک دگرانديشان در درون حزب نيست؟
محمود کویرمعشوق حافظ
می گویند:حافظ نامی از معشوق خویش نبرده است. مگر از پیرمغان و رند و ساقی نام برده است که این رند شیراز که هماره به سبب شرایط دشوار روزگار سخن در پرده می گوید، این بار نام معشوق خویش را بیاورد و تمام راز و رمز و پرده ها بردارد که چه؟
به راستی شما در این پانصد غزل چهره و رفتار و نشان آن معشوق را ندیده اید؟
بهروز داودیموسیقی
زبان که بند می آید
دل گرفته می شود
حوصله سر میرود
و موسیقی به ما گوش می دهد
رضا اغنمییاد نامه شجاع الدین شفا بررسی کتاب در لیست ضمیمه بیش از شصت نفراز صاحبان قلم و اندیشمندان و دوستان و آشنایانِ شفا، به بررسی و نقد آثار ایشان پرداخته اند. برخی از نویسندگان، بی توجه به مسائل مرامی و مقامی و اعتقادات شخصی شفا، با گشاده فکری و، کم و بیش با اندیشه ای فارغ از مسائل سیاسی، بیطرفانه، با بررسی آثار او، مقام علمی و فرهنگی او را معرفی کرده اند. نویسندگان در طیف های گوناگون با داشتن تضاد فکری، خواننده را با میراث بجا مانده از تلاش های فرهنگیِ شفا، بهتر و بیشتر آشنا میکند. اضافه کنم که برخی از نوشتارها فضای ویژه خود را دارد. اما در کل، استفاده از بار فرهنگی، تاریخی و هنری، در بیشترآثار نویسندگان در فصلی مشترک چشمگیر است.
محمود کویرآوازهای هزار و یک پاییز حالا تو انار و من پاییز
بیا تا گنجشك ها
از تنمان
دانه هاى عشق برچینند
شهاب طاهرزادهتو و آزادی و آن غریب... به نسرین ستوده ! خواهرم
در این
سرزمین تاریک
با تو چه کرد
آن غریب =
که از اینجا
! فریاد تو را می شنوم
نسيم خاكسارادبیات در برابر فراموشی می توانستم در این وقت و اینجا چند شعر بخوانم یا به خاطر محدودیت وقت پاره ای از یک داستان. اما بعد از فکر کردن و خواندن داستانی از "علی اشرف درویشیان " به نام " درشتی" که موضوع اش پیوند داشت با کشتار زندانیان سیاسی در ابتدای حکومت جمهوری اسلامی در ایران ، تصمیم گرفتم با آوردن تکه ای از این داستان و بعد داستانی از خودم به نام "در زیر خاک"، درباره به خاک سپردن دسته جمعی اعدام شدگان مبارزان سیاسی سال 67 در گورستان خاوران، مقایسه ای کنم بین دو کار که یکی در ایران منتشر شده و دیگری در خارج و سپس به این سخن و یا حرف برسم، در این وقت کوتاه، که ادبیات در جامعه ما و بطور کلی در جهان، تلاش می کند نگذارد در حافظه تاریخی یک ملت در هرجا که هست وقایع فراموش شوند و یا گسلی در آن به وجود بیاید.
محمد جلالی چیمه (م. سحر)غزل نرمش قهرمانانه ای خامنه ، چون آمنه گیرم که نرمش میکنی
قفل از کمر وا میکنی، بندِ کمر کِش میکنی
گیرم که گردی قهرمان ، در سنگرت کرنش کنان
با دستمالِ پرنیان ، میلِ نوازش میکنی
علی آلنگ" نرمشگر ما!" ای سراپای تو در نرمش غریق
قهرمان مانده از عهد عتیق!
ای تو نرمشهات ملاک عدل و داد
بر یکی"دادت"دوصد بر خون فتاد!
دکتر منوچهر سعادت نوریزنجیره ی "شتر" : در برخی از سروده های این زمانه از یک طرفی مجلس ما شیک و قشنگ
از یک طرفی عرصه به ملیون تنگ
قانون حکومت نظامی و فشار
این است حکومت شتر گاو پلنگ
بیژن باران شعر و عصب مغز عر آفریده مغز است؛ شعر ۵ هزار سال قدمت باندازه تاریخ دارد. ساختار مغز و طومار دی ان ای بقدمت حیات روی زمین یعنی ۳.۵۵ بیلیون سال می باشد. لذا پیچیدگی شعر بمراتب از مغز ساده تر است. شعر یکی از فرآورده های مغز در بین هنر و ادبیات و اختراعات است. عناصر 5گانه شعر تخیل، احساس، فکر، خلاقیت، کلام اند که همه از کارکردهای ۱۰۰ گانه مغز اند. هر ۵ عنصر تابع فعالیت ۲۰ بیلیون عصب و ۷۰۰هورمون در کاسه سرند. هورمونها بر لحن بیان و چینش کلام نیز تاثیر دارند.
|